خانه » همه » مذهبی » ولي فقيه چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟

ولي فقيه چه خصوصياتي بايد داشته باشد؟

در اسلام حكومت ايده آل وقتي عينيت مي يابد كه پيامبر يا امام معصوم در رأس حكومت قرار گيرد تا به لحاظ احاطه علمي به احكام و قوانين الهي و از جهت شناخت اوضاع، احوال، مصالح و مفاسد جزئي از لحاظ تقوا، ورع و عدالت در عالي ترين حد ممكن باشد، اما در همه زمان ها براي همه جوامع اين كمال مطلوب ممكن و ميسور نيست به همين جهت در عصر غيبت به خاطر عدم امكان دسترسي به امام معصوم، مطابق با احاديث و مستندات فقهي رهبري جامعه اسلامي بر عهده ولي فقيه است.
براي روشن شدن پاسخ سؤال در ابتدا برخي از آيات و رواياتي را كه دربارة ولايت فقيه و شرايط آن است را به اجمال بررسي مي كنيم؛
الف) آيات
در قرآن شريف هيچكدام از آيات به طور خاص درباره ولايت فقيه و شرايط آن نيامده است ولي به لحاظ اين كه رهبري ولي فقيه در امتداد رهبري انبياء و امامان معصوم است مي توان شرايط لازم براي او را نيز از آيات استنباط كرد كه برخي از آنها عبارتند از:
1. يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم[1] اي كساني كه ايمان آورده ايد خدا را اطاعت كنيد و رسول خدا و اولوالامر را اطاعت كنيد، همه مفسران شيعه مي گويند كه اولي الامر امامان معصوم هستند كه رهبري مادي و معنوي جامعه اسلامي را در تمام شئون زندگي، از طرف خداوند بر عهده دارند البته كساني كه از طرف آنان به مقامي منصوب مي شوند و سمتي را در جامعه بر عهده مي گيرند با شروط معيني اطاعت از آنان واجب است به خاطر اينكه نمايندگان اولوالامر هستند لذا مطابق آيه شريفه اطاعت از معصومين واجب است و وقتي آنان نايبان و نمايندگان خاص يا عامي را براي خود تعيين مي كنند به جهت اطاعت از فرمان معصوم بايد از نايبان آنان نيز اطاعت شود و از رواياتي كه ذكر مي شود شرايط و خصوصيات آنان روشن خواهد شد.[2]2. در مورد رهبري بني اسرائيل خداوند مي فرمايد: و جعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا لما صبروا و كانوا باياتنا يوقنون[3] در بين آنها امام هايي را قرار داديم كه به امر ما مردم را هدايت كنند چون صبر كردند و به آيات ما يقين داشتند.
بدين ترتيب از اين آيه مي توان شرايط رهبري، ايمان و يقين به آيات الهي، صبر، استقامت و شكيبايي را نام برد، زيرا مسأله رهبري هميشه با مشكلات همراه است كه تنها با نيروي ايمان و استقامت و همراه با درايت قابل رفع مي باشد.
3. … ان الله قدبعث لكم طالوت ملكا …. قال ان الله اصطفيه عليكم و زاده بسطة في العلم و الجسم و الله يؤتي ملكه من يشاء و الله واسع عليم[4]، اين آيه بر اين مطلب مهم اشاره دارد كه طالوت به خاطر آن كه از قدرت بدني، قواي فكري و دانش و تدبير برخوردار بود، از طرف خداوند به زمامداري نظامي بني اسرائيل منصوب شد كه مي توان با توجه به زمان حاضر از شرايط رهبري جامعه اسلامي از آيه شريفه صفات مدير و مدبر بودن را استفاده كرد.
ب) روايات
رواياتي وجود دارد كه از آنها مي توان به شرايط رهبري و ولايت فقيه پي برد كه برخي از آنها عبارتند از:
1. قال رسول الله: اللهم ارحم خلفائي (ثلاثا) قيل يا رسول الله و من خلفائك؟ قال الذين يأتون من بعدي[5]؛ يروون حديثي و سنتي؛ خدايا به جانشينان من ترحم كن (و سه مرتبه اين كلام را تكرار كردند) پرسيده شد جانشينان شما كيانند اي رسول خدا؟ فرمود كسانيكه بعد از من مي‌آيند و گفتار و روش مرا نقل مي كنند. شكي نيست كه در اين حديث پيامبر راويان سنت نبوي را جانشين خود معرفي فرموده اند و همانطوريكه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر مردم ولايت داشت و بر آنها حكومت مي نمود و اطاعتش بر مردم واجب بود اطاعت از جانشينان وي نيز بر مردم واجب مي باشد البته مراد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين گفتار ائمه معصومين نيست زيرا به ائمه اطلاق راويان حديث و سنت نمي شود و آنان خود مستقيماً معدن علم و متصل به چشمه فياض الهي بوده اند.[6]2. قال حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ: أن مجاري الامور و الاحكام علي ايدي العلماء بالله الامناء علي حلاله و حرامه؛ مسئوليت اجراي سياسات و احكام الهي بر عهده علماي الهي كه امين خداوند بر حلال و حرام هستند مي باشد. مطابق با اين روايت تدبير و سياست و اجراي احكام بايد در دست علما باشد زيرا حكومتي كه مي خواهد مجري اوامر الهي باشد بايد كساني مجري باشند كه حلال و حرام خداوند را مي شناسند و ديگران حق چنين كاري را ندارند.[7]3. توقيع شريف از امام زمان: اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا فأنهم حجتي عليكم و أنا حجة الله[8]؛ اما در حوادث اتفاقيه به راويان احاديث ما مراجعه كن زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا هستم. منظور از روات حديث فقها هستند زيرا ناقل حديث اصولاً نمي تواند موضوع را با حكمي تطبيق دهد و حكم هر حادثه اي را استنباط كند يعني يكي از شرايط رهبري امت اسلامي اجتهاد است در خصوص اين شرط روايات متعدد از جمله مقبوله عمر بن حنظله[9] و مشهوره ابي خديجه[10] مي باشد.[11]4. قال امام باقر ـ عليه السّلام ـ : قال رسول الله لا تصلح الامامة الا لرجل فيه ثلاث خصال ورع … يحجزه عن معاصي الله و حلم يملك به غضبه و حسن الولاية علي من يلي حتي يكون لهم كالوالد الرحيم[12]؛ رهبري جز با مرديكه در او اين سه صفت باشد اصلاح نمي گردد: تقوايي كه او را از عصيان در مقابل پروردگارش حفظ نمايد، بردباري كه او را صاحب غضبش نمايد و مديريت بر مردمش كه مانند پدري مهربان بر آنان باشد.[13]5. قال امام رضا ـ عليه السّلام ـ : للامام علامات: يكون اعلم الناس و احكم الناس و اتقي الناس و احلم الناس و اشجع الناس و اسخي الناس و اعبد الناس[14]؛ رهبر چند علامت دارد دانشمندترين و حكيم ترين، متقي ترين، بردبارترين، شجاع ترين، سخي ترين و عابد ترين مردم است.
بنابراين از مجموع روايات چنين بدست مي آيد كه رهبر بايد فردي باشد كه در اين صفات سرآمد مردم و در صفات نيك از همگان ممتاز و برتر باشد پس در زمانيكه امامت به فقها انتقال پيدا كرد براي رهبري بايد فقيهي كه داراي برتري علمي و تقوايي لازم و تفوق سياسي و اداري و شجاع و … مي باشد از بين فقها شناسايي و براي رهبري انتخاب گردد.

شرايط ولايت فقيه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
بر اساس ولايت امر و امامت مستمر، قانون اساسي زمينه تحقق رهبري فقيه جامع الشرايطي را كه از طرف مردم به عنوان رهبر شناخته مي شود (مجاري الامور بيدالعلما بالله الامناء علي حلاله و حرامه) آماده مي كند تا ضامن عدم انحراف سازمان هاي مختلف از وظايف اصيل اسلامي خود باشند.[15] و مطابق اصل پنجم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در زمان غيبت ولي عصر ـ عجل الله تعالي فرجه ـ در جمهوري اسلامي ايران ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و باتقوي، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر است كه طبق اصل يكصد و هفتم قانون اساسي عهده دار آن مي گردد.
مطابق شرع و قانون اساسي شرايط و خصوصيات ولي فقيه يا رهبري عبارت است از:
1. فقاهت: صلاحيت لازم براي فتوا دادن در ابواب مختلف فقه يعني مسلط بر فقه شيعه باشد تا بتواند بر اساس شرع اسلام اعمال رهبري نمايد.
2. عدالت و تقوا: عدالت لازم جهت رهبري را داشته باشد يعني از انجام گناهان دوري نمايد و تعلق و دلبستگي به دنيا هم نداشته باشد و عدالت در معناي فقهي حالت نفساني است كه صاحبش را وا مي دارد به اينكه ملازم تقوا باشد و از ارتكاب گناهان كبيره و صغيره اجتناب كند.[16]3. شجاعت: يعني كسي قابليت و توان رهبري را دارد كه از تهديدات و مخاطرات در هنگام انجام وظيفه هراسي نداشته باشد.
4. مدير و مدبر بودن: واجد توان مديريتي در عرصه هاي گوناگون مورد نياز براي رهبري جامعه اسلامي باشد؛ فقيه جامع الشرايط بايد علاوه بر اجتهاد و عدالت مطلق اولاً بينش درست و صحيحي نسبت به امور سياسي و اجتماعي داخل و خارج كشور داشته باشد و ترفند هاي دشمنان خارج را خوب بشناسد و ثانياً از هنر مديريت و لوازم آن برخوردار باشد، زيرا مديريت گذشته از تئوري نيازمند ذوق اداره و هنر تدبير است و غير از دانش و بينش سياسي است بلكه بايد داراي استعداد و توانايي لازم براي اداره امت اسلامي باشد.[17]5. عالم به زمان بودن: درك وضعيت و موقعيت موجود و آگاهي از توطئه دشمنان و راه مقابله با آن.
بنابراين به علت اين كه شناسايي خصوصيات لازم براي ولايت و رهبري امت اسلامي در ميان فقها نياز به تخصص و خبرگي خاص دارد مطابق اصل يكصد و هفتم، خبرگان رهبري هرگاه يكي از فقهاي واجد شرايط مذكور در اصل پنجم و يكصد و نهم قانون اساسي را اعلم به احكام و موضوعات فقهي يا مسائل سياسي و اجتماعي يا داراي مقبوليت عامه يا واجد برجستگي خاص در يكي از صفات مذكور در اصل يكصد و نهم تشخيص دهد به رهبري انتخاب مي كند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران.
2. هاشمي، سيدمحمد، حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، چاپ چهارم، تهران: نشر دادگستر، تابستان 79.
3. جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت، اسراء، چاپ اول، پاييز، قم؛ 1378.
4. ولايت فقيه، حسين ممدوحي، دفتر تبليغات اسلامي، قم.
5. حسينيان، روح‌الله، رهبري در تشيع، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، زمستان 1371.

پي نوشت ها:
[1] . نساء/59.
[2] . هاشمي، سيدمحمد، حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، نشر دادگستر، تابستان 79، چاپ چهارم، ص 31 (با دخل و تصرف).
[3] . سجده/24.
[4] . بقره/ 247.
[5] . وسائل الشيعه، ج 18، ص 101، حديث 7.
[6] . حسينيان، روح‌الله، رهبري در تشيع، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، زمستان 1371، ص 184.
[7] . همان.
[8] . وسائل الشيعه، ج 18، ص 101، حديث 9.
[9] . وسائل الشيعه، ج 18، ص 98، حديث 1.
[10] . همان، ص 100، حديث 6.
[11] . حسينيان، روح‌الله، رهبري در تشيع، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، زمستان 1371، ص 186.
[12] . اصول كافي، ج 2، ص 266، روايت 8.
[13] . رهبري در تشيع، همان، ص 209.
[14] . بحارالانوار، ج 25، ص 116، حديث اول به نقل از عيون اخبار الرضا.
[15] . مقدمه قانون اساسي.
[16] . تحرير الوسيله، ج 1، ص 269.
[17] . همان، ص 139 و 140.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد