براي روشن شدن پاسخ اين سؤال، بررسي معنا و مفهوم اين روايت لازم است. متن كامل روايت اين است كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: «خُذ الحكمَةَ حَيثُ كانَتْ وَ انْظُر اِلي ما قالَ و لا تنظُرْ الي مَنْ قال»،[1])حكمت را هر جايي است فرا بگير و نگاه كن به آنچه گفته ميشود نه به گوينده سخن.) نيز در همين رابطه در روايت ديگر آمده است «خُذِ الحكمَةَ ممّنْ اَتاكَ بِها و انظُرْ الي ما قالَ وَ…»؛[2]( حكمت را از هر كسي كه نزد تو ميآورد فرابگير و نگاه كن به آن چه گفته ميشود نه به گوينده سخن.)
با توجه به معناي روايت روشن ميشود كه اين روايت از جمله رواياتي است كه در جهت تشويق مسلمانان براي فراگيري علم و حكمت ولو از غير مسلمانان وارد شده است، مانند كلام ديگر حضرت كه فرمودند «الحِكمةُ ضالّةُ المؤمنِ فخُذِ الحِكمَةَ و لَومِنْ اَهلِ النّفاقِ»؛[3] (حكمت گمشده مؤمن است، پس حكمت را فرا بگير و لو از اهل نفاق.) «حكمت گمشده مؤمن است، يعني حالت مؤمن براي دريافت حقايق بايد حالت كسي باشد كه شيء نفيسي از او گم شده و دائماً در جستجوي آن است.حكمت را فراگير و لو از منافقين، يعني اگر احساس كردي كه آنچه او دارد درست است، و علم و حكمت است، فكر نكن كه او كافر است، مشرك است، نجس است، مسلمان نيست، برو بگير، حكمت مال تو است، در دست او عاريه است.»[4]اين روايت دلالت دارد بر اين كه حكمت، ذاتاً داراي ارزش است و هر جا يافت شود، بايد فراگرفته شود و شخصيت افراد نبايد مانع و سدّي در پذيرش آن شود. طبق اين روايت معيار و ملاك اساسي، سخن حق و كلام صحيح است و شخصيت گوينده نبايد تأثير منفي بر اين معيار بگذارد. به عبارت ديگر سخن حق همچون گوهر با ارزشي است كه قرار گرفتن در دست كسي كه ارزش آن را درك نميكند، از ارزش آن نميكاهد. بنابراين آنچه اين روايت بيان ميكند اين است كه هيچ گاه نبايد سخن صحيح و كلام حق، تحت تأثير شخصيت افراد قرار بگيرد و اين منافاتي با اصل تأثيرگذاري شخصيت صاحب سخن در صحت و استحكام كلامش ندارد، زيرا اين امر بديهي و پذيرفته شده در نزد تمامي عقلاء است كه به هر ميزان كه شخص از دانش و معلومات وسيعتري برخوردار باشد، به همان ميزان كلامش از اتقان و استحكام بيشتري برخوردار خواهد بود و ترجيحِ كلام متخصصين هر علمي بر سايرين از همين روست.
بنابراين اصل تأثير عقلي و رواني شخصيت (تخصّص) افراد در حصول اطمينان و اتقان و استحكام كلام، امري است مسلم كه با مراجعه به عقل و وجدان قابل انكار نيست، و اين هرگز منافاتي با روايت «اُنظُر الي ما قال و لا تنظُر الي من قال» ندارد. آنچه اين روايت ميرساند اين است كه شخصيت گوينده در پذيرش سخن حق پس از اطمينان به حقانيت و صحت آن سخن تأثيري ندارد و لو گوينده سخن حق اعتقادي به حقانيت سخن خويش نداشته باشد،و اين مانع از پذيرش سخن حق نيست و توجه به گوينده كلام نبايد ما را از قبول و پذيرش سخن حق باز دارد و اين غير از تأثير شخصيت و جايگاه علمي افراد در حصول اطمينان نسبت به كلام آنهاست، شخصيت و تخصص گوينده، مسلّماً تأثير رواني و عقلاني در حصول اطمينان نسبت به كلامش دارد. امّا پس از علم به صحت و حق بودن كلام، طبق كلام اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ، نبايد پذيرش سخن حق تحت تأثير گوينده آن سخن قرار بگيرد. به عبارت ديگر تخصّص و جايگاه علمي گوينده كلام مقدمه واز عوامل اطمينان آور نسبت به كلام اوست، امّا اين بدان معني نيست كه پس از حصول اطمينان از صحت يك كلام، شخصيت افراد را در آن دخيل بدانيم.
در مسائل اسلامي و امور مربوط به دين نيز مراجعه به فقهاء به عنوان كارشناسان و متخصصين امور ديني تضمين كننده اسلام و احكام آن، و عامل اساسي در حصول اطمينان به صحت كلام آنهاست، اطميناني كه در مراجعه به ديگران حاصل نميشود. لذا وجدان و عقل حاكم است بر اين كه در امور ديني، مانند ساير امور به متخصصينِ امر مراجعه شود، زيرا احتمال اشتباه در كلام آنها بسيار ضعيف است و اعتماد و وثوق به سخن آنان غيرقابل انكار است.
البته بايد اين نكته را نيز خاطر نشان كرد كه كلام اهل بيت واجد معاني و دقايقي است كه ممكن است برخي از آنها را ما بفهميم مطالب ديگري كه مي توان از اين حديث و امثال آن استفاده كرد اين مي تواند باشد كه شخصيت افراد هميشه انسان را مجذوب خود مي كند و گاهي به خاطر اين امر از درستي كلام آنها غفلت مي كنيم اين روايت به اين مطلب مي تواند اشاره داشته باشد كه هميشه به دنبال اين نباشيد كه سخن را چه كسي گفته است و چه بسا افرادي ،البته از غير معصومين، ما مجذوب و شيفته شخصيت آنها شده ايم اما به خاطر عدم عصمت و شايد مسائل ديگري دچار خطا و لغزش و اشتباه شوند، ولي در عين حال افرادي را كه ما به آنها اعتنا نمي كنيم ممكن است به خاطر نگاه به مسأله از زاويه اي ديگري مطلب مطابق با واقع و صحيح را بيان كنند.
نيز اين احاديث به نحوي آزادي بيان را در ضمن خود دارند كه بگذاريد افراد اظهار نظر شان را بنمايند و به صرف اينكه فلان شخص است، مانع از اظهار نظر شان نشويد، شايد مطلب حقي را بگويند كه براي شما مفيد باشد. البته اين نكته مهم را بايد خاطر نشان كرد كه در اسلام خود شخصيت افراد درمسائل سياسي واجتماعي واظهارات مهم و حساس كه ممكن است موجب آشوب و فتنه گردد، هميشه مورد نظر بوده، لذا اين امربيشتردرمباحث عقلي وبرهاني مطرح است و در تمامي مسائل و جريانات و موقعيات سريان و جريان ندارد، زيرا ممكن است افرادي به اين بهانه بخواهند مطالبي را بيان كنند كه موجب تفرقه و انحراف مسلمين گردد.مانندخوارج که کلمه حقي رامي گفتندامااراده باطل ازآن،داشتند.
در پايان به يك نكته مهم تأكيد ميكنيم كه شناخت مطلب حق از باطل نيازمند صلاحيتهايي است كه با تحصيل و ممارست علمي ملازمه دارد و از هر كسي ساخته نيست.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1. مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، انتشارات صدرا، 1370، از ص 265 الي 287.
پي نوشت ها:
[1] . تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1366، ص 58.
[2] . همان، ص 612.
[3] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 77.
[4] . مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، 1370، ص 277.