ديدگاه اسلام نسبت به زن
نگاه اسلام نسبت به زن نگاهي ارزشمندانه و قابل ستايش است. از نظر اسلام خلقت موجودات و از جمله زن داراي يك طرح پيشين و حكيمانه است و به همين دليل، هدفمند است. «ربنا الّذي اعطي كلّ شيء خلقهُ ثمّ هدي»[1]. اين اصل خلقت هيچ گاه بر پايه ظلم بنا نهاده نشده: «و ما ربك بظلّامٍ للعبيد»[2]. لذا با آن چه برخي بر آن پاي ميفشارند كه طبيعت مسئول ظلم تاريخي بر ضد زنان است و پيشرفتهاي بشري سرانجام بر نظام طبيعي پيروزمندانه غلبه خواهد كرد،[3] در تعارضي آشكار است. حال با اين اوصاف، آيا مقبول است كه بين زن و مرد، تفاوتهايي باشد؟ از منظر اسلام، اصل وجود اختلاف يك امر عقلي است، و اصل وجود اختلافات تكويني در عالم ماده نيز غيرقابل گريز است و چارهاي از آن نيست. امّا آيا اين تفاوتها سبب فضل و برتري است؟ در ديدگاه اسلام، تفاوتهاي تكويني، هيچ كدام سبب برتري ارزشي جنسي بر جنسي، نوعي بر نوعي، يا فردي بر فردي ديگر نميباشد، بلكه تنها از لطائف حكيمانه خلقت به حساب ميآيد. بر همين اساس، هيچ گاه اختلاف طبيعي قواي مرد و زن، به حساب برتري يكي و عيب ديگري شمرده نميشود، بلكه هر دو را همچون دو سيارهاي ميداند كه در منظومه خلقت در دو مدار مختلف، امّا هماهنگ با يكديگر، به سوي مقصد واحد در حركتند. «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[4] [5]از جنبه تشريعي نيز اختلافات موجود بين زن و مرد و احكام و حقوق متفاوت اين دو، سبب فضيلت يكي بر ديگري نيست، بلكه تنها ممكن است ناشي از مناسبات تكويني باشد كه زمينه ساز وجود تناسباتي در قانون گذاري و تشريع ميشود كه اين نيز برخاسته از حكمت خالق است. نظام آفرينش آن گونه طراحي و ساخته شده كه ضرورت كارهاي متفاوت و گوناگون در آن غيرقابل انكار است، لذا خواهان استعدادها و شرايطي گوناگون است كه توان تحمل كارهاي متناسب خويش را داشته باشند. و تنها زماني فردي، نوعي يا جنسي، بر جنس يا نوع يا فردي ديگر برتري مييابد كه از اين استعدادهاي خدادادي استفادة بهتري برده باشد. پس تفاوتها تنها يك فضيلت ظاهري است.
خداوند متعال بر اساس وجود همين استعدادها و توان هاي ويژه، احكام خاصي را براي فرد و نوع و جنس خاص وضع كرده. البته باز اصل دارا بودن احكام خاص, علت و عامل برتري و فضيلت شمرده نميشود، تنها نحوة اجراي احكام و عملي نمودن آنهاست كه فرد فاضل و برتر را مشخص ميسازد.
لذا از ديدگاه اسلام، زن و مرد، دو جنس از يك نوع و نه دو نوع از يك جنس،هستند و به همين جهت در عين داشتن وحدت نوعيه هر كدام از ويژگي هاي خاص خويش بر خوردار هستند و چه بسا همين ويژگي ها است كه سبب برخي تفاوت هاي حقوقي بين زن ومرد شده است بي آن كه كمترين اختلافي را در انسانيت و ارزشهاي انساني بين آنها پديد آورد. اسلام، زن و مرد را در آفرينش، ماهيت و ارزشهاي انساني، داشتن استعداد ها و امكانات يكسان مي داند و زن همانند مرد مي تواند با بهره گيري از استعداد ها و توانائي هاي خود به كمال انساني نائل شود.
امّا جايگاه زن در ساير اديان:
از آن جا كه پرداختن به همة اديان و يافتن جايگاه زن در آنها از حوصلة اين نوشتار خارج است، لذا به ذكر چند نمونه اكتفا ميكنيم.
آيين يهود:
در آيين يهود، عقايد متضادي درباره زن وجود دارد. در كتاب گنجينهاي از تلمود (كتاب مهم يهوديان) آمده: «اگر دختري را پيش از 12 سالگي شوهر دادند ميتواند در بزرگي به شرط عدم تمايل به شوهرش، ازدواج را فسخ كند». در اين آيين، حق مالكيت زن محترم شمرده شده و صريحاً اعلام نموده كه زن ميتواند به نحوه دلخواه از اموال خود استفاده كند.
درعين حال يهوديان، زن را شوم دانسته و از بردن نام او اكراه داشتند و او را مطيع كامل مرد ميدانستند. زن را جادوگر دانسته و معتقد بودند اجر عبادت زن نصف اجر همان عبادت مرد است و هم چنين شهادت، سوگند و نذر زن را قبول نميدانستند. جالب اين كه مردان با خواندن دعايي از خدا تشكر ميكردند كه آنها را زن نيافريده تا بيسواد و بيمعرفت باشند. دليل مهمي كه براي كمارزشي زن عنوان ميكردند اين بود كه در تورات نوشته شده: «حوا عامل فريب و رانده شدن آدم از بهشت شد».[6]زن در آيين مسيح:
كاتوليك ها كه فرقهاي از اين آيين ميباشند قائلند كه روح مرد و زن با هم فرق دارد. تنها حضرت مريم ـ سلام الله عليها ـ داراي روحي معادل روح مردان است و روح بقية زنان، حالت بين انسان و حيوان دارد، اينان همچنين زن را كنيز مرد محسوب ميكنند.
در مذهب ارتدكس نيز زن از شركت در اجتماعات منع شده، و قائلند همان گونه كه مرد مطيع خداست، زن نيز مطيع همسر است.[7]البته اين نكته قابل ذكر است كه چون دو آيين يهود و مسيح از آفت تحريف، در امان نمانده اند، لذا نميتوان اين نظريات را به اصل اين دو آيين مقدس الهي نسبت داد، زيرا اين نظرات با نظر اسلام ناب در مورد زن منافات و تعارض دارد، در حالي كه بين آيينهاي حق الهي هيچ فرقي وجود ندارد «لا نفرّق بين احدٍ من رسله…»[8]زن در آيين هندو:
شايد هيچ آييني به اندازة اين آيين , زن را بيارزش در نظر نگرفته است، از عقايد اين آيين است كه زن را بعد از فوت شوهرش، زنده زنده، با جسد او ميسوزانند. جالب اين كه در اين آيين، زن حق آرايش، زيبايي نمايي يا پوشيدن لباس غير سياه يا سفيد را ندارد، و در صورت عدم رعايت اين امور، مرد مجاز به تراشيدن سر او و اهانت به او و نيز كتك زدن او مي باشد.[9]زن در آيين بودا:
در اين آيين، زنان داراي هيچ ارج و ارزشي نميباشند. او را مانند يك حيوان خانگي و مال منقول دانسته، ناديده گرفتن حقوق او را يك امر طبيعي ميدانند، و چون زن را يك موجود گمراه و خطاكار ميشمارند، لذا براي رستگاري توصيه ميكنند، كه از ازدواج امتناع گردد.[10]زن در غرب:
جايگاه زن در غرب برخاسته از مباني و اصول انديشة انسان محوري يا اومانيسم است. اومانيسم در حقيقت يك جريان و خط سير انحرافي افراطي است كه در مقابل تفريط گرايي مسيحيت در قرون وسطي پديد آمد.[11]درغرب زن وحقوق او دچار افراط وتفريط شده است , زماني زن از حقوق اوليه خود مثل حق مالکيت محروم بود وامروز بدون در نظر گرفتن تفاوت طبيعي اين دو بطور افراطي خواهان حقوقي برابر با مردان است .
البته با وجود همه اين ادعاها ميتوان مصاديقي از بيمهري ها را در جوامع به ظاهر متمدن امروزي مثال زد، مانند اينکه زنان در بازار كار مواضع مستحكمي به دست آوردهاند، ولي تفاوت زيادي بين حقوق زن و مرد و در آمد زنان وجود دارد، حد متوسط حقوق زنان تمام وقت كمتر از حد متوسط حقوق مردان در كارهاي مشابه است… در سال 1984 حد متوسط در آمد،56000دلار براي زنان و دلار122600 براي مردان رسيد[12] يا طبق تحقيقات مركز آمار سوئد، ساليانه به طور متوسط 130 هزار زن به وسيلة شوهران، نامزدها، و يا مرداني كه با آنها زندگي ميكنند و يا به طرق مختلف ديگر با آنها رابطه دارند، مورد شكنجه، ضرب و جرح قرار ميگيرند كه بين 30 ـ 40 نفر از آنان بر اثر جراحات وارده ميميرند، اين ارقام مركز آمار بر تعداد شكايت ثبت شده نزد پليس استوار است[13]، امّا ذكر مصاديق به آن اندازه گوياي عمق فاجعه نيست، فاجعة عظيم در فرهنگ غرب آن جا نمايان ميشود كه در ديدگاه آنان، تمام «حقيقت انسان را بدن و تن آدمي تشكيل ميدهد و چون ميبينند، بدن انسان به دو شكل است، يا به صورت زن يا به صورت مرد، لذا گمان ميكنند كه (تمام حقيقت) زن و مرد با هم تفاوت دارند.»[14] همان (تفكري) كه انسان شناسياش برابر جهان شناسي مادي اوست (و برخواسته از مادي نگري اوست).
در اين بين افراد و گروههايي قصد آن را داشته و دارند كه جايگاه واقعي زن را روشن نموده، حقوق از دست رفته او را بازگردانند. طراحاني كه با طرح «نهضت زنان» (كه در قرن نوزدهم در فرانسه گسترش يافت و نام فرانسوي فمينيسم را به خود گرفت) سعي آن را داشتند تا به مردسالاري آشكار در غرب اعتراض كنند. اما نميتوان از اين واقعيّت مهم و بسيار روشن فرار كرد كه تا زماني كه طراحان تنها به بعد جسماني زنان توجه دارند، نميتوانند حقيقت او را كشف كنند و قادر نخواهد بود، حقوق از دست رفته او را به او بازگردانند.
آيا ريشة ستم بر زنان فقدان حقوق مدني و فرصت هاي آموزشي است و اگر دختران و پسران از امكانات آموزشي برابر بهرهمند گردند، ديگر ويژگي هاي سنتي و غلط مردانه و زنان به آنان تزريق نميشود؟[15] يا پيدايش مالكيت خصوصي در جوامع سبب اسارت زنان شده و تا زماني كه اين نظام موجود است، اين اسارت تداوم دارد؟[16] آيا تمام اين تلاشها جهت احقاق حق نيست، و آيا جز اين است كه حقوق، مشخص كنندة مرزهاست و تنها روابط انسانها را در محدودهاي خاص مجاز و در خارج از آن ممنوع اعلام ميكند، حال آيا حقوق به تنهايي توانايي ايجاد تفاهم و همبستگي ميان انسانها را دارد، آيا اخلاق نيز به تنهايي ميتواند زندگي اجتماعي را سامان دهد؟ فيمينيسم از آن جا كه نگاهي حقوقي به روابط دارد هر چند در درستي و نادرستي آن سخن بسيار است فاقد يك نگاه جامع است لذا نميتوان از او انتظار داشت جايگاه واقعي زن را روشن كند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضي مطهري، تهران، انتشارات صدرا.
2. زن در آينه جلال و جمال، عبدالله جوادي آملي، تهران، مركز نشر فرهنگي رجاء، 1374.
3. در آمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، محمدرضا زيبايي نژاد، محمد تقي سبحاني، قم: دارالنور، 1381.
پي نوشت ها:
[1] . طه/50.
[2] . فصلت/46.
[3] . نظريه فمينيستهاي راديكال، بولتن مرجع، گزيدة مقالات و متون دربارة فمنيسم، انتشارات بين المللي المهدي، 78.
[4] . حجرات/13.
[5] . تازه هاي انديشه، نگاهي به فمنيسم، مؤسسه فرهنگي طه، ص 37.
[6] . علويقي، علي اكبر، زن در آيينه تاريخ، ص 33 ـ 34.
[7] . همان، ص 37.
[8]. بقره/282.
[9] . همان، ص 34.
[10] . همان، ص 35.
[11] . براي توضيح در اين رابطه ر.ك: رهنمايي، احمد، غرب شناسي، مؤسسه امام خميني.
[12] . جامعة ايدهال اسلامي و مباني تفكر غرب، ص 197.
[13] . همان، ص 200.
[14] . جوادي آملي، عبدالله، زن در آيينه جلال و جمال، تهران، مركز نشر فرهنگي رجا، 1374، ص 374.
[15] . نظرية ليبرال فمنيستها، بولتن مرجع دربارة فمنيسم.
[16] . نظرية فمنيست هاي ماركسيستي، بولتن مرجع.