خانه » همه » مذهبی » نظاميان تنها هنگام انجام وظيفه لباس مي‎پوشند و در وقتي در هنگام انجام وظيفه نيستند مانند سايرين لباس مي‎پوشند، چرا روحانيون اين چنين عمل نمي‎كنند؟

نظاميان تنها هنگام انجام وظيفه لباس مي‎پوشند و در وقتي در هنگام انجام وظيفه نيستند مانند سايرين لباس مي‎پوشند، چرا روحانيون اين چنين عمل نمي‎كنند؟

براي پاسخ به اين سؤال توجه به يك نكته لازم است، كه شكل لباس روحانيت برگرفته از لباس پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‎باشد كه منابع متعددي نحوه پوشش آن حضرت را توصيف كرده‎اند به طوري كه آن حضرت لباس‎هاي بلند بر تن مي‎كردند. و به خاطر زيبائي و نظافت به پوشيدن لباس سفيد توصيه مي‎نمودند و هميشه عبايي روي لباس‎ها مي‎انداختند و دائماً عمامه‎اي بر سر مبارك داشتند و عمامه‎هاي آن حضرت نام‎هاي مختلفي داشت از جمله عمامه‎اي به نام «سحاب» داشتند كه آن را به علي ـ عليه السّلام ـ  هديه كردند و در روز غدير علي ـ عليه السّلام ـ  را با دست خود معمّم كردند.[1]لباس مسلمانان صدر اسلام عبارت از عباء، پيراهن بلند و عمامه بود كه بعدها با گسترش اسلام به سرزمين‌هاي مختلف مردم آن سرزمين‌ها هم لباس مسلمانان را به تن مي‌كردند حتي تا عصر صفويه كه تصويرهايي از اين زمان موجود است همين نوع لباس معمول بوده است كه بعدها نظاميان در مقابل سلاح‌هاي جنگي مجبور شدند لباس‌هاي خود را تغيير دهند، و به تبع آن‌ها مردم عادي نيز لباس خود را تغيير دادند.
اين كه هر گروه ويژه‌اي براي شناخته شدن به اصطلاح يونيفورم ويژه‌اي داشته باشند يك كار خردمندانه، معمول و معقول بوده و هست. از اين رو نظاميان ملزم هستند در هنگام مأموريت لباس خاص خود را برتن داشته باشند. علما و فقهاء و دانشمندان علوم ديني و اسلامي نيز چنين لباس خاصي را ملتزم شده‌اند كه سابقه‌اي اسلامي دارد، و طبيعتاً وزين و مناسب شأن و جايگاه ايشان است. از آن جا كه وظيفه روحانيت وظيفه پاسداري از اسلام و احكام الهي است چنانكه مرحوم امام فرمودند: «مسئوليت طبقه روحاني مسئوليت پاسداري از اسلام است.»[2] «لباس روحانيت، لباس پاسداري از قرآن و سنت است.»[3] روشن است كه اين مسئوليت يعني پاسداري از اعتقادات و ارزش‌هاي اسلامي زمان خاصي را بر نمي‌تابد و مختص به مكان خاصي نيست. اگر روحانيون وظيفه پيامبران را به عهده دارند كه حفظ دين و نشر معارف اسلامي است و اگر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به فرموده حضرت علي ـ عليه السّلام ـ  «طبيب دوّارٌ بطبّه»[4] (پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ طبيبي است كه براي درمان بيماران سيار است.) روحانيون نيز در تمام عرصه‌هاي زندگي و تمام مكانها مشغول انجام وظيفه هستند. اگر بخواهيم روحانيون را با نظاميان مقايسه كنيم بايد با نظاميان در هنگام مأموريت آنها را بسنجيم، همان گونه كه نظاميان كه پاسداران امنيت و مرزهاي جامعه  هستند در هنگام مأموريت و انجام وظيفه از لباس خاص خود استفاده مي‌كنند، روحانيون كه پاسداران اسلام و مرزهاي اعتقادي هستند، در هر زمان و مكان در حال مأموريت و انجام وظيفه هستند و نمي‌توان حيطه فعاليت ايشان را به زمان و مكان خاصي محدود نمود.
 بايد گفت انجام وظيفه و در خدمت بودن روحانيت و مايع گذاشتن براي مردم و دين خدا عامل پيوند مردم و روحانيت شده است: «نفوذ معنوي علماء دين و موهبت حكومت بر دلها و پيوند با مردم كه روحانيت پاك و متقي همواره از آن برخوردار بوده‌اند، سبب تبعيت مردم از آنان شده است».[5] تاريخ يكصدساله اخير كشورمان نشان مي‌دهد كه هر وقت ملت و كشور دچار طوفان حوادث و خطرات جدي شده، روحانيون و علماي شيعه هميشه در صف مقدم مبارزه حركت كرده و مردم را از خطر آگاه و كشور را از سقوط نجات داده‌اند.[6] پس همانطوري كه پاسداران امنيت جامعه در حين مأموريت و انجام كارهاي سازماني با لباس مشخص شده خويش، مشغول به كار مي‌شوند تا ساير مردم هم در بهتر انجام شدن كار با آنها همكاري نمايند و هم در هنگام احساس خطر از آنها مدد بخواهند، روحانيت كه پاسداران مرزهاي اعتقادي هستند، نيز ضروري به نظر مي‌رسد، دائماً در حالت آماده باش به سر ببرند؛ و با لباس خاص خويش درجامعه حضور داشته باشند تا علاوه بر اينكه ملجا و مأواي ديني مردم قرار مي‌گيرند و آنها را از دسيسه‌هاي دشمنان اسلام آگاه مي‌كنند با حضور خويش مانع تحقق فساد و منكر در جامعه ‌گردند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. غلامعلي حداد عادل، ‌فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، انتشارات سروش، تهران 68.
2. روحانيت و حوزه‌هاي علميه از ديدگاه امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 74، ص 345 تا 396.

پي نوشت ها:
[1] . ترمذي، محمدبن عيسي، شمائل النبي ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، ترجمه دامغاني، غشرني، ح 1.
[2] . روحانيت و حوزه‌هاي علميه از ديدگاه امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1374، ص 399.
[3] . همان، ص 396.
[4] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، 1379، خطبه 108، ص 200.
[5] . عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه‌هاي آن، نشر كتاب سياسي، 1367، ص 49.
[6] . همان، ص 55.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد