خانه » همه » مذهبی » به كساني كه دين و روحانيت را مشكل اصلي جامعه معرفي مي كنند، چه جوابي بايد داد؟

به كساني كه دين و روحانيت را مشكل اصلي جامعه معرفي مي كنند، چه جوابي بايد داد؟

طرح اين گونه شبهات اگر از روي كينه، دشمني و عناد با مذهب باشد، پاسخ دادن هر چند كه پاسخي منطقي و منطبق بر عقل و برهان باشد, تأثيري بر نگرش اين افراد نخواهد داشت، اما اگر اين شبهات از روي كينه، دشمني و عناد نباشد مي‌توان با ارائه دليل و منطق سوال كننده را قانع نمود.
به هر حال در باره اين موضوع لازم است به چند مطلب توجه نمود :
1ـ برخي از افرادي كه چنين نظر منفي دربارة دين و روحانيت دارند شايد كساني باشند كه با ديدن عملكرد منفي بعضي از به ظاهر متدينين و عده‌اي روحاني‌نما، اين موضع‌گيري را اتخاذ مي‌نمايند. به اين جور افراد بايد متذكّر شد كه دين و روحانيت اصيل داراي اِشكال و ضعف نيست، بلكه مشكل اصلي از نحوه دين داري برخي متدينين و روحاني نمايان است. بديهي است ديني كه از سوي شارع حكيم آمده و قانوني كه از سوي خداوند متعال، وضع شده است، هرگز داراي ايراد و اشكال نيست بلكه نحوه دينداري برخي متدين‌نما و يا روحاني‌نما است كه با اعمال نادرست خود چهره تابناك دين و روحانيت را ممکن است تحت‌الشعاع قرار دهند. نتيجه آن كه اگر اشكال و انحرافي ديده مي‌شود بايد به حساب چنين دين داري گذاشته شود نه به حساب اصل دين و روحانيت.
2ـ بايد توجه داشت كه عده‌اي از معاندين به خاطر ضربه‌اي كه از دين و روحانيت خورده‌اند و منافع دنيايي خود را از دست داده‌اند سعي در انتقام‌جويي از دين و روحانيت دارند و در اين راه استفاده از هر حيله‌اي مثل تبليغ اين تصور كه آن دو موجب عقب ماندگي جامعه هستند دريغ نمي‌نمايند. به عنوان نمونه يكي از عناصر ضد انقلاب مي گويد: مذهب كه اساس مردم ساده ‌دل است هم‌اكنون در دست روحانيون است و هنوز مغز شمار بزرگي از توده‌ها در گرو آن‌ها است. براي اجراي براندازي جمهوري اسلامي بايد ارتباط روحانيت با توده مردم را سست كرد. اين كاري است مشكل اما شدني.[1] لذا اين قبيل افراد براي تضعيف نهاد دين و روحانيت، اين دو را مزاحم و مشكل‌آور براي جامعه معرفي مي‌كنند.
توجه ضروري در اين موضوع اين است كه با شكستن حريم روحانيت، حريم دين نيز شكسته مي‌شود. همان طوري كه امام خميني در  اين باره مي‌گويند: «روحانيت اگر شكسته بشود اسلام شكسته شده است. روحانيت اسلام را نگه ‌داشته است.»[2] لذا نبايد تصور كرد كه مقابله با روحانيت ربطي به دين و اسلام ندارد بلكه اين دو نهاد همواره با هم ارتباط تنگاتنگي دارند و جز سعادت و خير چيزي براي مردم نمي‌خواهند.
3ـ در برخي مواقع پشت پرده اين شبهات توطئه دشمنان داخلي يا خارجي نهفته است و هدف از تخريب وجهة روحانيت بدبين نمودن مردم به روحانيت و دين است  تا به اين طريق سودجويان و استثمارگران به اهداف شوم خود برسند و الا چه كسي ديده است كه انگشت اتهام معاندين اصلي دين و روحانيت به سراغ روحاني‌نمايان و متحجرين برود, بلکه برعكس آنان سعي مي‌كنند تحجر آن عده دين‌فروش را به حساب آموزه‌هاي دين و روحانيت مترقي بگذارند در اين باره رهبرانقلاب براي ما رهنمودهاي راهگشاي دارند , ايشان مي فرمايند : «پس از انقلاب تاكنون روحانيت به خصوص عناصر برجسته آن كه مستقيماً در خدمت نظام جمهوري اسلامي بوده‌اند، بي‌وقفه آماج حملات مسموم دشمن بوده‌اند چه در عرصة تبليغات و چه در عرصة تروريزم …) روحانيان(  شهداي گران قدر هم در جبهة جنگ تحميلي و هم در جبهه‌هاي فعاليت‌هاي جهادي خود تقديم داشته اند و محراب نماز جمعه و عرصة علم و سياست و تبليغ دين را با خون مطهّر خود رنگين ساخته‌اند. از جمله پديده‌هاي پر معني آن است كه در تمام مدت مبارزات و نيز سال‌هاي پس از پيروزي، علماي متحجر و بي‌خبر از حوادث كشور و دور از جريان‌هاي سياسي، هيچگاه در معرض تهاجم دشمنان قرار نگرفتند بلكه حتي مورد ستايش و تمجيد نيز واقع شدند و حملات جسمي و تبليغي و حتي تهمت ارتجاع و واپس گرايي از سوي روشنفكرنمايان عامل بيگانه، تنها متوجه علما و روحانيوني شد كه از لحاظ انديشه سياسي و نو‌آوري‌هاي عرصه علم و عمل درخشيده‌ و به عنوان قشري پيشرو و مترقي و آگاه شناخته شده‌اند.»[3]پس در پاسخ به اين گونه شبهات مي توان گفت كه اولاً اين اتهامات بر اثر تلقي نادرست از اسلام و روحانيت است، ثانياً حساب دين و روحانيت اصيل را بايد از دين داران متظاهر و روحاني‌نمايان فرومايه جدا دانست، ثالثاً مخالفت دين با برخي آزادي‌هاي نادرست نه تنها نشانة مزاحم بودن و مشكل‌زا بودن آن نيست، بلكه بيانگر احترام خاص دين به حفظ حريم انسان‌ها و ارج نهادن به كرامت آن‌ها است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ پرسش‌ها و پاسخ‌ها، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
2ـ روحانيت، مرتضي مطهري، تهران، انتشارات صدرا.
3ـ روحانيت و حوزه‌هاي علميه از ديدگاه امام خميني، تبيان 10.

پي نوشت ها:
[1] . روزنامة كيهان، 11/12/1376
[2] . صحيفة نور، ج9، ص 120
[3] . نسل كوثر، مركز تحقيقات اسلامي سپاه، ص 127

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد