براي پاسخ به اين پرسش، بايد نگاهي به تاريخ معاصر داشته باشيم و علل و عوامل اين مسأله را جستجو نمائيم، در قرون اخير استعمارگران براي سلطة بيشتر بر يك ملّت هميشه سعي در از بين بردن هويّت فرهنگي يك ملّت داشته اند چرا كه با بي هويتي فرهنگي استعداد يك ملت از بين مي رود، هميشه خود را ضعيف مي بيند و احساس مي كند كه به تكيه گاهي از بيرون نياز دارد. ملتي كه بي هويّت شد گذشته خود و فرهنگ بومي خود را تحقير مي كند و از آن متنفر مي شود، فرهنگ بيگانه را بزرگ مي بيند و خود را محتاج به آن احساس مي كند. بي هويّتي فرهنگي، جامعه را ميان تهي مي كند.
در جامعه ايران از خود بيگانگي فرهنگي از عهد قاجار آغاز شد. در آن دوران نخستين بار گروهي از دانش آموختگان و غرب زدگان ظهور كردند كه آن هم بدون درك مباني وجودي اين تمدن. قشر منوّر الفكران و روشنفكر ايراني به اين مطلب توجه نكرده بودند كه تجربه غرب، مختص به خود غرب است. آنچه در غرب حادث شده بود محصول رويكرد نوين آنها به عالم و آدم بود و اين رويكرد مبتني به دگرگوني نسبت انسان با مسئله وجود بود. شيفتگي در برابر ظواهر تمدن غرب باعث شد كه تأمّل در وجود و ماهيت غرب هرگز شكل نگيرد و سطوح و ظواهر اذهان را به خود مشغول دارد.
غفلت از تأمّل در مباني تجدد يا همان مدرنيته، روشنفكران را به سوي تقليد سوق داد آنها هرگز در صدد تأسيس تفكر بر نيامدند[1] و هرگز به اين مقوله نينديشيدند كه چگونه مي توان بر اساس فرهنگ و سنت ايراني و اسلامي انديشه اي را تأسيس كرد كه ضمن پاسخ گفتن به معضلات جديد ضامن بقاي هويت فرهنگي جامع باشد. لذا به طرد سنت و فرهنگ ايراني و اسلامي پرداختند و سخت بر عليه آن تاختند و به ورطه شيفتگي در برابر ظاهر تمدن غربي فرو غلتيدند و در برزخي بين سنت و تجدد ماندند. ديدگاههاي آنان نه پايگاهي در سنت داشت و نه از نقطه نظر خرد مدرن مي توانست جدي گرفته شود، چرا كه به دليل فقدان درك ماهيت دوران جديد منورالفكران ايراني فقط به ايفاي نقش روشنفكران مي پرداختند و به قول رساله شيخ و شوخ از عوام الناس غربي تقليد مي نمودند و طبيعي است كه تقليد از عوام و مردم كوچه و بازار فرنگستان چه ارمغاني به همراه خواهد داشت در چنين شرايطي هم سنت و هم تجدد عقيم ماندند و عنصر ايراني با مقوله بحران هويت و بي خويشتن مواجه گرديد.[2] اين بحران هويّت در سخنان روشنفكران مشهود است اين گونه روشنفكران مي گفتند «نبايد از پيش خود اختراعي نمائيم يا بايد علم و تجربه فرنگستان را سرمشق خود قرار دهيم يا بايد از دائره بربريگري خود قدمي بيرون نگذاريم.[3] موضوع تغيير الفبا حكايت از غفلت منور الفكران ايراني داشت ميرزا ملكم خان از روشنفكران عهد مشروطيت بر اين گمان بود كه الفباي فارسي مانع گسترش فرهنگ و تمدن غرب در ايران است.[4] يا در جاي ديگر خطاب به دولتمردان ايران مي گويد: «عقل شما هم در صورتي كه بيشتر از عقل افلاطون باشد. باز بدون حكم فرنگي ممكن نيست بفهميد اداره شهري چيست.[5]با انقلاب اسلامي و حركت عظيم امام خميني(ره) روند بازگشت به سوي هويت ملي و اسلامي ما آغاز شد اما كار فرهنگي به همان ميزان كه نتيجه و محصول خود را دير بدست مي دهد اثري كه از خويش بر جاي مي گذارد نيز دير پا و باقي است و به آساني از روح و فكر و متن جامع زدودني و زايل شدني نيست به قول امام راحل: «ما از شر رضاخان خلاص شديم لكن از شر تربيت يافتگان غرب و شرق به اين زوديها نجات نخواهيم يافت اينان بر پا دارندگان سلطه ابر قدرتها هستند و سر سپردگاني هستند كه با هيچ منطقي خلع سلاح نمي شوند.»[6]در حال حاضر دشمنان ملّت ايران براي مقابله با خودآگاهي و خودباوري فرهنگي ملت ايران دست به تهاجم گسترده فرهنگي بر عليه اين ملت زده اند به گفته فيليپ بونونسكي، نويسنده آمريكائي: جهان سرشار از كتابهايي است كه عاملان سيا نوشته و منتشر كرده اند. علاوه بر اين سازمان سيا، در كشورهاي مختلف بنگاه هاي انتشاراتي و شبكه هاي توزيع كتاب و روزنامه داير كرده است، بخشي از فعاليتهاي آژانس ارتباطات بين المللي آمريكا همكار نزديك سيا عبارتست از:
انتشار دوازده مجله به 22 زبان، تهيه و پخش 900 فيلم در سال، نمايش برنامه هاي تلويزيوني در يكصد كشور دنيا، تأسيس مركز فرهنگي و تبليغي در كشورهاي مختلف توزيع 5 ميليون نسخه كتاب؛ به 25 زبان در كشورهاي مختلف داشتن بيش از 5 هزار ايستگاه راديويي در اقصي نقاط دنيا 822 ساعت به 38 زبان دنيا، آيا با اين حجم وسيع سرمايه گذاري فرهنگي آمريكا، ملت ايران كه دشمن درجه يك آمريكا محسوب مي شود، از اين تهاجم فرهنگي مصون و ايمن مي باشد براي اطلاع فقط برنامه هاي فارسي را ديو آمريكا پس از پيروزي انقلاب اسلامي 6 برابر شده است.[7]براي مقابله با تهاجم فرهنگي و دفاع از فرهنگ ملي و اسلامي بايد:
1. در دانشگاه ها و مدارس كشور دانشجويان و دانش آموزان و ساير جوانان را متوجه فرهنگ غني ملي و اسلامي خود بنماييم و با اتصال عقبه درخشان فرهنگي و فكري به نسل امروز آن ها را در مقابل فرهنگ بيگانه بيمه نمائيم.
2. با بهاء دادن و رسيدگي به رشته هاي علوم انساني، و تربيت اساتيد متعهد و متخصص و تدوين كتب مناسب به زبان روز به توليد علم پرداخته و با فرهنگ بيگانه به مقابله بپردازيم.
3. با شناخت ابزارهاي فرهنگي دشمن راهكارهاي مناسب را براي مقابله با آن بيابيم.
4. با ميدان دادن به نيروهاي مؤمن و متهور در رسانه هاي گروهي و وسايل ارتباط جمعي سعي در طراحي مدلها و جريانهاي فرهنگي و الگو سازي صحيح و واقع بينانه بر اساس فرهنگ ايراني و اسلامي خود بنمائيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مجله انديشه حوزه سال ششم شماره هشتم.
2. كتاب سروش، رويارويي فرهنگي ايران و غرب در دوران معاصر، انتشارات سروش.
3. كتاب خود باوري فرهنگي، نوشته سيد عليرضا شفيعي مطهر، ناشر امام عصر.
4. كتاب تهاجم فرهنگي، مؤلف ستار هدايتخواه، ناشر معاونت اداره كل آموزش و پرورش خراسان.
5. معركه جهان بيني ها در خردورزي سياسي و هويت ما ايرانيان، اثر فرهنگ رجائي، شركت انتشارات احياء.
پي نوشت ها:
[1] . سروش (روياروئي فرهنگي ايران و غرب در دوران معاصر)، انتشارات سروش، چاپ اول، ص118-117.
[2] . همان.
[3] . مجموعه آثار ميرزا ملكم خان به كوشش محيط طباطبائي، انتشارات علمي، بي تا، ص 120-119-112.
[4] . همان.
[5] . همان.
[6] . سخنراني امام خميني در تاريخ 20/11/60.
[7] . هدايتخواه، ستار، كتاب تهاجم فرهنگي(ابعاد ويژگيها، عوامل و زمينه ها و راه هاي مقابله با آن)، انتشارات معاونت اداره كل آموزش و پرورش خراسان، چاپ اول، ص38.