در ابتدا لازم است تا مطلبي براي تبيين بيشتر مطالب بيان شود:
الف) مفهوم التقاط:
1 ـ التقاط در لغت: به معني «گرفتن» و «اخذ كردن» است، همان گونه كه در آيه هشتم سورهي قصص چنين آمد است: فالتقطه آل فرعون ليكون لهم عدّواً و حزناً، پس خاندان فرعون او را گرفتند.
2 ـ التقاط از نظر اصطلاح: به مفهوم گرفتن بخشي از يك تفكر يا مكتب و ضميمه نمودن آن به مكتب ديگر است.[1]ب) انواع التقاط:
التقاط از لحاظ كيفيّت دو گونه است : 1 ـ التقاط آشكار. 2 ـ التقاط پنهان: حالاجزئي باشد و يا كلّي.
التقاط از لحاظ مكاتب به اين شکل تقسيم مي شوند :
1 ـ التقاط با مكاتب غربي: (ليبراليسم، اومانيسم، كاپيتاليسم، …)
2 ـ التقاط با مكاتب شرقي: (ماركسيسم و كمونيسم)
مقصود التقاط با رويکرد مكاتب غربي, گرفتن بخشي از مكاتب فلسفي، سياسي يا اقتصادي غرب و ضميمه نمودن آن به اسلام است، مثل التقاط مكاتب ليبراليسم يا اومانيسم به بخشهايي از اسلام. اين نوع التقاط در ايران از سابقه اي طولاني برخوردار است و ريشههاي آن به قبل از مشروطه باز ميگردد. اولين مناديان اين نوع التقاط را ميتوان افرادي چون «ميرزا ملكم خان ناظم الدوله» دانست. در چند دهة اخير در ايران گروههايي مانند ليبرال ها طرفدار اين نوع التقاط بودند.
سابقه جريان التقاط با رويکرد مكاتب شرقي در پي ظهور ماركسيسم و پيدايش گروههاي كمونيستي، چون حزب توده در ايران پيدا شد و در بين برخي از روشنفكران مسلمان به وجود آمد. شهيد مطهري مي گويد: طرح ماركس اين است كه براي مبارزه با مذهب در ميان تودهي معتقد بايد از خود مذهب عليه مذهب استفاده كرد به اين صورت كه مفاهيم مذهبي از محتواي معنوي و اصلي خود تخليه و از محتواي مادي پر شود تا تودهي مذهب را به صورت مكتبي مادي دريابد. پس از اين مرحله، دورافكندن پوستهي ظاهري دين ساده است.[2]ج) ويژگيهاي يك نظام التقاطي:
در بررسي يك نظام التقاطي پنج محور اصلي را مي توان به عنوان نمودهاي تفكر التقاطي بيان كرد كه برخي از اين ويژگيها در چهارچوب التقاط با غرب و برخي ديگر در ذيل التقاط با شرق و برخي هم مشترك بين هر دو ميباشد. اين پنج ويژگي عبارتند از: عقلگراي افراطي. , علمزدگي. , بينشهاي مادي نسبت به جامعه، تاريخ، معارف قرآن و… ., اجتهاد آزاد در مقابل اجتهاد فقاهتي. , انتقال رهبري از روحانيت به روشنفكران.
1 ـ عقلگراي افراطي: اين ويژگي تفكر التقاطي را ميتوان متأثر از تعاليم غرب دانست. مسئلهي «اصالت دادن به عقل در مقابل وحي» است. تفكر التقاطي مورد بحث در اين زمينه قائل به «استقلال عقل از وحي» و حتي «جايگزيني عقل به جاي وحي» است. اين تفكر عمدتاً متأثر از فرهنگهاي غربي است كه نقطه اتكاي خود را «علم و عقل تجربي» قرار ميدهند و اشكالات عمده اي بر اين تفكر وارد است كه برخي عبارتند از[3]:
الف ـ جايگزين نمودن عقل بشري به جاي وحي الهي.
ب ـ مستقل دانستن عقل و عدم نياز به هدايت آن توسط وحي.
ج ـ تلقي اشتباه از اجتهاد در عصر خاتميت.
د ـ متعارض دانستن معجزه و دلايل غيبي با رشد و بلوغ عقلي بشر.
2 ـ علم زدگي: دومين ويژگي التقاط را مي توان علمزدگي دانست. مقصود از علم در اينجا علوم تجربي است و مقصود از علمزدگي كه آن را به عنوان يك بينش التقاطي، متأثر از غرب مطرح ميكنيم، توجيه مسائل اسلامي با علم تجربي است به عبارت ديگر علمزدگي كه از غرب زدگي، نشأت ميگيرد تلاشي است كه از سوي برخي از روشنفكران مسلمان براي مطالعه الهيات و معارف اسلامي با روش حسي و تجربي. و حال آنكه اسلام براي مطالعه و شناخت معارف ديني و احكام فلسفي آنها ، روش خاص خود را دارد.[4]3 ـ بينشهاي مادي: ويژگي سوم التقاط بينش مادي به جامعه و تاريخ و معارف اسلامي است كه بدون شك اين افكار التقاطي متأثر از افكار اقتصادي شرق و مكتب ماركسيسم است اين بينش مادي از نوع التقاط پنهان است كه خطرناكترين نوع التقاط همين نوع است كه ميتوان آن را «كفر در لباس دين» ناميد. اين گروه قائلند كه وجدان انسان طبعاً و جبراً تابع وضع زندگي مادي اوست بدون تغيير در وضع زندگي مادي امكان ندارد، وضع روحي، نفساني و اخلاقي مردمي تغيير كند از اين رو قرآن مبارزات اجتماعي را در شكل مبارزه طبقاتي صحيح و بنيادي مي شمارد. «از نظر ما اين نوع برداشت از جامعه با برداشت اسلام از انسان و جهان منطبق نيست و از يك مطالعه سطحي در مسائل قرآني ناشي شده است.
4 ـ اجتهاد آزاد : اجتهاد آزاد ويژگي ديگري از التقاط است كه ميتوان آن را التقاط از نوع غربي دانست و آن اين است كه «اجتهاد آزاد» به معني شناختن حق آزادي اجتهاد براي كساني است كه فاقد صلاحيتهاي تعريف شده در اجتهاد فقاهتي ميباشند. ريشهي اين تفكر «تجددگرايي » است كه در حقيقت آراستن اسلام به آنچه از اسلام نيست و پيراستن آن از آنچه از اسلام هست، مي باشد و اين كار به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان عمل كردن، آفت بزرگي براي نهضت است[5]. اجتهاد پويا و حل معضلات جامعه، بايد از راهي باشد كه «شرع و دين» به ما ارائه ميدهد.
5 ـ انتقال رهبري از روحانيت به روشنفكران: از ديگر ويژگيهاي التقاطي تز انتقال رهبري ميباشد، اين ايده، ريشهدار است و دستهايي كه طبقه جديد روشنفكر را در ايران ساخته و پرداخته، به منظور انتقال رهبري از روحانيت به روشنفكران، آن را ترويج مي دادند و تبليغ اين را ميكردند كه روشنفكر يك سر و گردن از بقيه بالاتر است، روشنفكر پيشتاز است، روشنفكر منادي آزادي، مساوات و استقلال است. تاريخ معاصر ايران نشان ميدهد كه روشنفكران منحرف همواره براي در دست گرفتن رهبري فكري جامعه تلاش ميكردند، نمونه روشن آن نهضت مشروطيت است كه روشنفكراني غربزده. مثل تقيزاده، حتي در لباس روحانيت، توانستند عدهاي از روحانيون را به خود جلب نموده و آنها را با ديگر روحانيون، مثل شيخ فضلالله نوري در مقابل هم قرار دهند.[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 ـ مرتضي مطهري (ره)، مقدمهاي بر جهانبيني اسلامي، وحي و نبوت و جامعه و تاريخ، تهران، انتشارات صدرا.
2 ـ مرتضي مطهري (ره)، نهضتهاي اسلامي در صد سالهي اخير، تهران ، انتشارات صدرا.
3ـ رسول جعفريان، مروري بر زمينههاي فكري التقاط جديد در ايران، انتشارات بيجا، سال 1366.
4 ـ محمد حسين طباطبايي (ره)، (مقدمه و پاورقي مرتضي مطهري (ره))، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، تهران، انتشارات صدرا، 67 ـ 1362.
5 ـ مرتضي مطهري (ره)، اسلام و مقتضيات زمان، تهران، انتشارات صدرا، سال 1362.
پي نوشت ها:
[1] ـ آژيني، محسن، التقاط و تحجر از ديدگاه شهيد مطهري(ره)، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، معاونت فرهنگي، 1369، ص 19.
[2] ـ مطهري، مرتضي، علل گرايش به ماديگري، تهران، انتشارات صدرا، 1378، ص 33.
[3] ـ همان.
[4] ـ مطهري، مرتضي، مقدمه، اصول فلسفه و روش رئاليسم، تهران، انتشارات صدرا، ج5، ص 18 و 19.
[5] ـ مطهري، مرتضي، نهضتهاي اسلامي در صد سالهي اخير، تهران، انتشارات صدراء ص 103.
[6] – همان.