خانه » همه » مذهبی » آيا وجود حكومت ديني به نفع دينداري مردم است يا كاستي‌هاي آن باعث زدگي مردم مي‌شود؟ براي مثال عالمان ديني قبل از انقلاب نفوذ بيشتري در ميان مردم داشتند تا بعد از انقلاب؟

آيا وجود حكومت ديني به نفع دينداري مردم است يا كاستي‌هاي آن باعث زدگي مردم مي‌شود؟ براي مثال عالمان ديني قبل از انقلاب نفوذ بيشتري در ميان مردم داشتند تا بعد از انقلاب؟

در پاسخ به اين‌ سؤال ما «كاستي‌ها» را به دو قسم تقسيم مي‌كنيم:
1 . كاستي‌هايي كه حكومت ديني به جهت ديني بودن دچار آن است؛
2 .كاستي‌هايي كه از عملكرد مسئولان حكومت ديني ناشي مي‌شود.
ابتدا به بررسي كاستي‌هايي مي‌پردازيم كه حكومت ديني به جهت ديني بودن دچار آن است. اديان باطل كه ساخته دست بشرند يا دست تحريف بشري ذات آنها را دگرگون ساخته است. كاستي در متن و محتواي آنها امري آشكار است و از اينرو نظام حكومتي كه براساس چنين ديني برپا شود،كاستي‌هاي اساسي خواهد داشت. به اين جهت، وقتي مردم نقص دين خود را در چهرة سياسي‌اش يافتند و ديدند، از اصل دين زده مي‌شوند و اين امر منجر به گريز آنها از دين يا حتي ستيزشان با دين مي‌شود. بسياري از تحليل‌گران تاريخ غرب، علت دين‌گريزي اروپاييان را، در تاريخ پس قرون وسطي، نتيجة حكومت ديني كليسا و مشكلات و فسادهاي ناشي از ديني بودن اين حكومت دانسته‌اند.[1]برخي از روشنفكران، اين تحليل را به دين اسلام و حكومت اسلامي تعميم مي‌دهند و برآنند تا بيان كنند كه حكومت ديني، به هر ديني كه منسوب باشد، چنان عاقبتي خواهد داشت. اما اين نگرش به گفته برخي از نويسندگان اسلامي به دليل برداشت نادرست از هر دو كلمه دين و سياست و رويه غلط كليسا در اعمال قدرت سياسي بود كه به هيچ وجه قابل مقايسه با آنچه در اسلام مطرح است، نيست.
به عبارت ديگر، نمي‌توان گفت چون نظام حكومتي دوران حکومت کليسا كاستي هايي دارد و پيامد چنين حكومتي گريز مردم از مسيحيت شده است؛ پس نظام حكومت اسلامي هم كاستي‌هايي دارد و پيامد آن گريز مردم از اسلام است. اين گونه استدلال،‌آشكارا مغالطه است.
دين حق، يعني ديني كه هم الهي باشد و هم دست تحريف بشر ذات آن را دگرگون نساخته باشد،آن كامل و بدون كاستي خواهد بود و ممكن نيست چنين ديني خالي از نظام حكومتي باشد. زيرا عقل بشري از جزئيات امور آگاه نيست و نمي‌تواند قوانين و نظام حكومتي عادلانه تأسيس كند بنابراين ضرورت دارد حق تعالي از طريق وحي و پيامبرانش چنين نظامي را به بشر معرفي كند.[2] دلايل ديگري نيز بر اين منظور مي‌توان آورد؛ براي مثال:
1 . خداوند، در قرآن كريم، زماني دين خود را كامل و تمام خواند و آيه اكمال را يعني أَليومِ أكمَلتُ لَكُم دِينكم وَ‌ أتمَمتُ عليكُم نِعْمَتي…[3] را نازل كرد كه تكليف حكومت پس از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ به مردم ابلاغ شد.
3 . خداوند در قرآن كريم  هرگونه نظام حكومتي و قانون غيرالهي را با عنوان «حكم جاهليت» رد مي‌كند و طرفداران آن را طرفدار حكم جاهليت مي‌خواند: أَفَحُكمَ الجاهِليَّةَ يَبغونَ وَ مَنْ أحسَنَ مِنَ الله حُكماً لِقَومٍ يوقِنونَ[4] آيا حكم جاهليت را از تو مي‌خواهند؟ در حالي كه در نزد آنان كه يقين دارند، چه كسي، در حاكميت از خداوند بهتر است؟
نظام حكومتي مبتني بر دين حق نمي‌تواند كاستي داشته باشد، زيرا دين خداي كامل، در نهايت كمال است و نيز نمي‌توان به هيچ بهانه‌اي و عذري، اين بخش از دين خدا را تعطيل كرد و اجرا نكرد؛ خداوند دربارة چنين كاري مي‌فرمايد: أَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الكتابِ و تَكفُروُنَ بِبَعضٍ، فما جَزاءُ مَنْ يَفعَلُ ذلك مِنكُم إلّا خِزْيٌ في الحيوهِ الدُّنيا و يَومَ القيامَه يُرَدّونَ إلي أَشَدِّ العذابِ[5] آيا به بخشي ايمان مي‌آوريد و به بخشي ديگر كفر مي‌ورزيد، پس جزاي كسي از شما كه چنين كند، چه چيزي جز رسوايي در زندگي دنيا خواهد بود؟ و در روز قيامت نيز به شديدترين عذاب برگشت داده مي‌شوند.
بنابراين، در قسم اول كاستي‌هاي حكومت ديني، نتيجه اين مي‌شود كه اگر دين حق باشد، نظام حكومتي آن كاستي نخواهد داشت و التزام به آن ضرورت دارد. و اگر دين حق نباشد، نظام حكومتي آن كاستي خواهد داشت و مردم را از دين زده مي‌كند، اما چنين ديني از اصل قابل تبعيت نيست.
همان‌گونه كه گفته شد، كاستي‌هاي حكومت ديني ممكن است ناشي از عملكرد مسئولان حكومت باشد و آنان به درستي به وظيفة خود عمل نكنند. اين امر ممكن است منجر به زدگي مردم از دين حق يا حكومت ديني حق شود. نكته‌‌اي كه در اين مورد بايد به آن توجه كرد، اين است كه اين كاستي ناشي از ديني بودن حكومت نيست، بلكه منشأ آن، اين است كه حكومت به طور كامل ديني نشده است و مسئولان حكومت به وظايفي كه دين برعهدة آنها گذاشته، به درستي و به نحو كامل عمل نكرده‌اند. زدگي مردم از دين در چنين مواردي نيز ريشه در عدم آگاهي آنان از منشأ مشكلاتشان خواهد بود، زيرا منشأ مشكلات مردم در اين بوده كه مسئولين به وظيفه ديني خود درست عمل نكرده‌اند و مردم گمان كرده‌اند مشكلات آنان ريشه در ديني بودن حكومت دارد. راه حلّ چنين مشكلي، برخلاف اين گمان، پاك كردن صورت مسئله و غير ديني كردن همة حكومت نيست، راه حلّ آن الزام مسئولين به انجام كامل وظيفة ديني‌شان در قبال حكومت ديني است.
امّا درباره ميزان نفوذ عالمان ديني در زمان حاضر بايد گفت كه حوادث مختلف نشان داده است كه حتي اگر همين الان نظام جمهوري اسلامي به خطر بيفتد، مردم با مال و جان خود از آن دفاع مي‌كنند و به يقين علاقة مردم به اين نظام بالاتر از علاقه و وفاي مردم زمان اميرالمؤمنين و امام حسين ـ عليهما السّلام ـ به حكومت آنها است.
هر چند كه برخي مسئولين به جهت ناآگاهي يا سهل‌انگاري يا… به وظايف خود درست عمل نمي‌كنند، اما در چنين صورتي آگاهي قاطبة مردم نقش بسيار مهمي دارد تا كاستي‌هاي ناشي از اين امر را به ديني بودن حكومت نسبت ندهند و از مسئولين انتظار تدين بيشتر و تقيد بيشتر به عدالت ديني داشته باشند كه به لطف الهي وضعيت امروز جامعه ما نيز چنين است. بنابراين، نه تنها از لحاظ كميت، به نظر نمي‌رسد، تعداد مردمي كه گوش به فرمان عالمان ديني‌اند، كم شده باشد؛ بلكه به لحاظ كيفيت، اين اطاعت‌ها ريشه‌هاي عميق ديني يافته و آگاهانه شده است و اين مردم متوجه آثار تصميم خود مبني بر اطاعت از عالمان ديني هستند و اين نكته پيشرفت زيادي است. دشمنان اسلام دقيقاً از همين نوع اطاعت ترس دارند، و علت هجمه روز افزون دشمنان به ولايت فقيه و مرجعيت ناشي از همين هراس هولناك است كه وجود آنها را آزار مي‌دهد. در نهايت هر چيز در طول تاريخ در مواردي پيش آمده كه گروهي با سوء استفاده از نام دين، به نام دين مردم را تحت سلطة خويش بگيرند و بر آنان ظلم كنند. چنانكه حكومت بني‌اميه و بني‌عباس، هر دو به نام دين بر سر كار آمدند و از همان ابتداي امر ظلم‌هايي دهشت‌انگيز بر امت اسلامي كردند، به گونه‌اي كه در تاريخ كم‌نظير و گاهي بي‌نظير است. اما مطالعة‌ تاريخ نشان مي‌دهد كه مردم هرگز به اين بهانه از اسلام گريزان نشدند.
سخن آخر اين كه، اگر حكومت ديني باشد، فرصت تبليغ دين و نشان دادن جلوه‌هاي دين‌مداري و توسعه آنها بسيار بيشتر از زماني خواهد بود كه حكومت غير ديني و سكولار باشد. همين امر نيز به نفع دينداري مردم و توسعه و تعميق آن است. حكومت ديني نسخه اي است كه اگر به صورت صحيح اجرا شود نتيجه معقول آن حاكميت دين خواهد بود نه حاكميت بشر به نام دين و همه بايد به دنبال تحقق چنين حكومت ديني به صورت هر چه كاملتر باشيم.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عبدالله، جوادي آملي، ولايت فقاهت و عدالت، نشر موسسه اسراء.
2. عبدالله، جوادي آملي، ولايت فقيه، نشر: موسسه اسراء.
3. ابوالحسن حسني، سيطره دين بر ساحت دنيا، نشر: مركز پژوهشي هاي اسلامي صدا و سيما 1383.

پي نوشت ها:
[1]  . البته اين تحليل چندان درست به نظر نمي‌رسد، بلكه مي‌توان گفت علّت اصلي دين‌گريزي اروپائيان، بيشتر ناشي از عملكرد مقامات كليسا و فساد اخلاقي و فساد ناشي از بي‌ديني آنان بود. براي مطالعه بيشتر ر.ك: سيطرة دين بر ساحت دنيا، ابوالحسن حسني، صص 32  و 31، مركز پژوهشهاي اسلامي صدا وسيما، 1383.
[2]  . براي توضيح كامل اين استدلال ر.ك: ولايت فقيه، آيت الله جوادي آملي، صص 65 ـ 53، مركز نشر اسراء، 1378.
[3]  . مائده/3.
[4] . مائده/50.
[5] . بقره/85.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد