خانه » همه » مذهبی » صهيونيسم چگونه به وجود آمد؟

صهيونيسم چگونه به وجود آمد؟

  در ابتدا لازم است معناي لغوي و اصطلاحي صهيونيسم را بدانيم، سپس به چگونگي به وجود آمدن آن بپردازيم، امّا معناي لغوي صهيونيسم: مرام و مسلك حزب بين‌المللي يهود، مسلك گروهي كه طرفدار سلطه و نفوذ يهوديان بر اقوام و ملل ديگرند.[1] نهضتي كه از اواخر قرن نوزدهم به منظور ايجاد يك ميهن يهودي در فلسطين به وجود آمد.[2]معناي اصطلاحي: منظور از صهيونيسم كساني هستند كه براساس ديدگاه عدّه‌اي از سردمداران يهود مبني بر نژادپرستي و سلطه‌جويي به سرزمين فلسطين فراخوانده شدند و براساس  شعار (فلسطين، سرزمين موعود) در آنجا سكني گزيدند و به طرق مختلف مردم فلسطين را آواره نموده و يا به شهادت رساندند و اين سرزمين را به اشغال خود درآوردند و به فعاليّت‌هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و… خود ادامه دادند. امّا در مورد چگونگي ايجاد آن مي‌توان گفت كه صهيونيسم يك تشكّل سياسي است كه با وسايل و ابزار ظلم و خشونت، اهداف ظالمانه‌اي را دنبال مي‌كند، هدف حزب اين است كه در فلسطين و بلاد عربي اطراف آن، دولت مستقل واحد يهودي به وجود آورند و همة يهوديان عالم را در اين مملكت جمع كنند، اين جمعيّت به مناسبت يكي از قلّه‌هايي كه در بيت‌المقدّس به نام «صهيون» وجود دارد، عنوان صهيونيسم را براي خويش برگزيده‌اند. البتّه در ابتدا هدف حزب مخصوص فلسطين نبود بلكه به منظور اين بود كه يهود عالم را از تفرق و جدايي و پراكندگي نجات دهند و در يك مكان جمع نمايند، اين نهضت پايه‌ريزي شد و نام صهيون را نداشت.[3]فشارهايي كه در كشورهاي گوناگون همچون روسيه، لهستان و روماني بر يهود وارد شد، اين انگيزه را تقويت نمود. در اين راستا و به سبب عوامل به وجود آمده، يكي از سران يهود به نام «پينكر» كتاب «خودمختاري» را تأليف كرد و يهود را تحريك نمود كه هر چه زودتر متشكل شوند، او در اين كتاب مي‌نويسد:
«دنيا با نظر حقارت به يهود مي‌نگرد، زيرا ما در تمام روي زمين وطن و مركز و استقلال نداريم و همه جا بيگانه محسوب مي‌شويم و علاج اساسي اين درد اين است كه يهود عالم در «ارض وطن» (فلسطين) جمع شوند و ملت يهودي مستقلّ تشكيل دهند…».
به دنبال اين پيشنهاد جمعيت «عشاق صهيون» به وجود آمد كه آن‌ها اهداف ذيل را پيگيري مي‌كردند:
1ـ احياء زبان عبري. 2ـ دعوت و ترغيب بر مهاجرت به فلسطين. 3ـ تملّك و آباد نمودن سرزمين‌هاي فلسطين.
بودجة اين حزب از طرف سرمايه‌داران يهودي به ويژه «بارون ادموند روچيلد» يهودي تأمين مي‌شد كه در نتيجة اين كمك‌ها موفق شدند چند قطعة كوچك از سرزمين‌هاي فلسطين را به چنگ آورند و مشغول آبادي آن‌ها شوند. نهضت عشاق صهيون ابتدا خيلي قابل توجّه نبود و هدف سياسي درستي نداشت، تا اين‌كه «تئودور هرتزل» كه يك نويسندة يهودي اهل اتريش بود، وارد معركه شد، وي تحت تأثير حادثه‌اي كه براي يك يهودي رخ داده بود،[4] قرار گرفت و شروع به فعاليّت در اين زمينه كرد. وي در سال 1895 م، كتابي به نام «دولت يهود» تأليف و منتشر كرد. او در اين كتاب چنين مي‌نويسد:
«راه‌حلّ گرفتاري‌هاي يهود اين است كه افرادي كه طاقت تحمّل ناراحتي‌هاي ممالك متبوعة خود را ندارند در يك منطقة وسيعي كه براي يك ملّت بزرگ كافي باشد اجتماع كنند».
استقبال شديد يهود از كتاب هرتزل و نظريّه‌هاي او در مورد تشكيل دولت صهيونيستي، طرفدارن صهيونيست به ويژه هرتزل را بر آن داشت كه اولين كنگره صهيونيست‌ها را در شهر بال سوئيس تشكيل دهند.[5] بدين طريق اين كنگره با تجمع صاحب‌نظران و سرمايه‌داران يهودي تشكيل شد و كار خود را با موفقيت پايان برد و براساس اهداف كنگرة صهيونيسم به وجود آمد.
هرتزل بر محلّ خاصي با صراحت تأكيد نمي‌كرد به ويژه روي سرزمين فلسطين هم تصميم جدّي نداشت، هر چند بعضي از كشورها چون اوگاندا، آرژانتين و… پيشنهاد مي‌شد، وي در كتاب خويش پيشنهاد كرد كه: «دفتر نمايندگي تشكيل شود كه برنامة مذاكرات و نقشه‌هاي سياسي حزب را تنظيم نمايد و يك شركت يهودي به وجود آيد كه احتياجات اقتصادي و مالي نهضت را تأمين كند.»
بنابراين در ابتداي تشكيل صهيونيسم رهبران اين حزب، تأكيد خاصي بر منطقه‌اي ويژه نداشتند، بلكه بيشتر هدف آن‌ها تشكيل دولت صهيونيستي و جمع‌آوري يهود زير چتر آن بود. بر اين اساس چون فكر تأسيس «حكومت يهود» صرفاً به عنوان ابزار و وسيلة كمكي و فرعي بود، از محل استقرار اين مركز (مركز نفوذ) از لحاظ صهيونيست‌ها داراي اهميت چنداني نبود، چنان‌كه «لئوپينكر» در اين زمينه مي‌نويسد:
«ما الزاماً اجباري نداريم كه در همان جايي كه روزگاري حكومت ما معدوم شد اقامت كنيم…، ما فقط به قطعه زميني نياز داريم كه تملّك كنيم…، قدس الاقدس خويش را كه از هنگامي كه وطن ديرينة‌مان نابود شد حفظ و حراست كرده‌ايم بدانجا خواهيم برد، منظورم اعتقاد به خدا و كتاب مقدس است، چون آن‌ها بودند (نه اردن و اورشليم) كه وطن ما را به ارض مقدس تبديل كردند.»[6]البتّه در جهت تأسيس حكومت صهيونيستي دو نظر حاكم بود كه تا زماني كه هرتزل بنيانگذار اصلي صهيونيسم زنده بود، حساسيت خاصي به منطقه‌اي معين به ويژه فلسطين نبود، بنابراين در قرن نوزدهم در ششمين كنگرة صهيونيست‌ها «اوگاندا» به عنوان مركز حكومت مطرح مي‌شود كه هرتزل در همين كنگره اعلام مي‌دارد:
«من ترديد ندارم كه كنگره در مقام نمايندة توده‌هاي مردم يهود اين پيشنهاد را با حق‌شناسي خواهد پذيرفت. پيشنهاد اين است كه مستعمره‌اي يهودي‌نشين و خودمختار با دستگاه اداري يهود و حكومتي محلي كه در رأس آن يك مأمور عالي رتبة يهودي قرار خواهد داشت در شرق آفريقا تأسيس شود. نيازي به گفتن نيست كه اين چيزها همه تحت نظارت فائقة انگليس خواهد بود».[7] امّا نظريّة دومي نيز در اين زمينه مطرح بود و طرفداران اين نظريّه از همان ابتدا حساسيت و توجّه خاصي به سرزمين فلسطين داشتند و آنجا را همان سرزمين موعود مي‌پنداشتند، بنابراين در جهت ردّ نظريّه اوّل «حاييم وايزمن» چنين مي‌نويسد: «مناطقي كه پيشنهاد شده‌اند يا بسيار سردند يا فوق‌العاده گرم، و توسعه و عمران‌شان مستلزم صرف سال‌ها كار و هزينة سرسام‌آور است.»[8] (به عبارت ديگر اين طرح‌ها از لحاظ اقتصادي پيشنهادات مناسبي نبودند).
شايان توجّه است كه رهبري دستگاه صهيونيسم شامل گروه‌هايي بود كه نمايندة دولت‌هاي مختلف امپرياليستي بودند. عدّه‌اي طرفدار آلمان چون «آلفرد نوسيك»، گروهي طرفدار انگليس چون «حاييم وايزمن» و گروهي نيز طرفدار دولت‌هاي امپرياليستي ديگر بودند؛ بنابراين تشتت آراء منجر به نظريّه‌پردازي‌هاي فراواني در اين زمينه شد كه سرانجام كشمكش بين رهبران صهيونيست با پيروزي گروه هواخواه انگلستان به رهبري  «وايزمن»  پايان يافت. اين جريان مطابق زماني روي داد كه در محافل انگليس گروهي كه مدّت‌ها چشم بر فلسطين دوخته بودند موقعيت غالب يافت.[9] و به اين طريق حكومت خود را در فلسطين پايه گذاري كردند.

پي نوشت ها:
[1] – دهخدا، علي اكبر، لغت نامة دهخدا، (تهران: مؤسسة انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چ اوّل، 1372)، 14 جلدي، ج 9، ص 4 ـ 13323.
[2] – مشيري، مهشيد، فرهنگ زبان فارسي، (تهران: انتشارات سروش، چ اوّل، 1369 ش)، ص 679.
[3] – زعيتر، اكرم، سرگذشت فلسطين، ترجمة هاشمي رفسنجاني، اكبر (بي‌جا: بي‌نا، بي‌تا)، ص 92 ـ 91.
[4] – در اين حادثه يك نفر يهودي به نام دريفوس در فرانسه به اتهام جاسوسي به نفع دشمنان فرانسه به محاكمه كشيده شد، عدّه‌اي از مردم به او بدبين شدند و عدّه‌اي ديگر نيز او را بي‌گناه و مظلوم مي‌دانستند، دريفوس پس از چند دوره محاكمه تبرئه گرديد. (البتّه شواهد تاريخي نشان مي‌دهد كه در تبرئه شدن ايشان يهوديان دست داشتند چنانكه برعكس در محاكمه و به دادگاه كشاندن اسلام شناس معروف و نويسندة زبردست آقاي پرفسور روژه گارودي نيز صهيونيست‌ها نقش اساسي را داشتند).
[5] – سوكولوف، ناهوم، صهيونيسم، ترجمة حيدري، داود (تهران؛ مؤسسة مطالعات تاريخ اسلام، چ اوّل، 1377)، ج 1، ص 385.
[6] – ايوانف، يوري، صهيونيسم، ترجمة يونسي، ابراهيم (تهران؛ مؤسسة انتشارات اميركبير، چ سوّم، 2536)، ص 14.
[7] – همان، ص 21 ـ 20.
[8] – همان، ص 84.
[9] – همان، ص 86.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد