همانطور كه ميدانيم اسلام همواره به ازدواج «بهنگام» توصيه كرده و با وضع ساز و كارهاي مناسب علمي و عملي، به ترغيب انسانها پرداخته است، اما طبيعي است كه عواملي گوناگون، ميتوانند موانعي بر سر راه اين امر مهم باشند و برخي افراد را در رسيدن به آن، با مشكل و ناكامي مواجه نمايند. در چنين مواردي بايد انديشمندان و بزرگان جامعه به راه حلهايي بينديشند تا جلوي عوامل خطرسازي كه عفت عمومي را خدشهدار ميسازند، گرفته و زمينة انواع انحرافات فردي و اجتماعي را از بين ببرند. از اين رو برخورد متعصبانه با بعضي از واقعيات اجتماعي، هوچيگري، جوّسازي و سختگيريهاي بيمورد، نه تنها چاره راه نيستند، بلكه به انحطاط اخلاقي افراد و جامعه كمك ميكنند.
گاهي عواملي چون فقر، تحصيل، خدمت نظام وظيفه مانع ازدواج جوانان ميشوند و يا عواملي از قبيل مرگ، طلاق ميتوانند كانون خانواده را متلاشي كرده و جمعي را بيسرپرست كنند. وجود خانوادههاي بيسرپرست ممكن است در برخي موارد فضاي سالم جامعه را آلوده ساخته و پيامدهاي ناگواري را به همراه داشته باشند. كه در اين قسمت، تنها به يكي از آن پيامدها كه مرتبط با بحث ماست اشاره ميشود و آن اينكه بخشي از اين خانوادهها ممكن است مشكل مالي و اقتصادي نداشته باشند، اما زنان جواني هستند كه هنوز چند صباحي از زندگي مشتركشان نگذشته است كه بيسرپرست شدهاند؛ از سويي طبيعي است كه آنان نيز مانند همه انسانها داراي غريزه جنسي بوده و قادر به سركوب آن نيستند.از طرفي عرف جامعه ما هنوز پذيراي آن نيست كه مردي كه هنوز ازدواج نكرده و در عنفوان جواني است با چنين زناني ازدواج نمايد (گرچه اگر كسي چنين كار با ارزشي را انجام بدهد، كار او ارزشمند و در خور تقدير است).
افزون بر اينكه اگر بيهمسر ماندن چنين زناني ادامه يابد، ميتواند عامل تخريبكنندهاي براي جامعه باشد. در چنين شرايطي به نظر ميرسد بهترين راه حل، همان پيشنهاد اسلام مبني بر ازدواج موقت است كه ميتواند اين معضل اجتماعي را مهار نموده و از وقوع فساد و فحشا جلوگيري نمايد و اينكه در روايات هم در برخي موارد تشويق به انجام اين نوع نكاح شده است، براي تأمين همين هدف والا و ارزشمند است كه مردي كه به هر دليلي قادر به ازدواج دائم نيست و يا زني كه بدون شوهر مانده، تن به فساد و فحشا نداده و با ازدواج موقت غرائز خويش را ارضاء نمايند. بديهي است كه اسلام براي حفظ شخصيت زن، چنين پيشنهادي داده است، نه براي تحقير زن، ولي اگر قرار باشد در پرتو اين حكم اسلامي، لطمهاي به شخصيت زن وارد شود هرگز پذيرفته نيست.
«عبدالرحمن ابي ليلي قال:سألتُ عليّاً: هل نسخ آية المتعة شيءٌ؟ فقال: لا، و لولا ما نهي عنها عمر ما زني إلّا شقّي ـ شفّي ـ»[1]عبدالرحمن ابي ليلي گفت از علي ـ عليه السّلام ـ پرسيدم: آيا آيه مربوط به متعه نسخ شد؟ فرمود: خير اگر عمر از آن (متعه) نهي نميكرد، زنا نميكرد مگر انسان شقاوتمند.
پس فسلفه جواز متعه، جلوگيري از انحرافات اخلاقي و پاكسازي جامعه از فساد و فحشاء است.
پس فلسفه مشروعيت متعه، رفع فساد و فحشاء و نشانه رحمت خداوند[2] نسبت به امت اسلامي است؛ تا مسلمانان در سايه اين حكم ديني، به سعادت دنيا و آخرت نايل آيند و نكاح متعه از ازدواجهايي است كه در شرع مقدس به رسميت شناخته شده است و با ايجاب و قبول و نيز حفظ شرايط آن، زن و مرد بر يكديگر حلال خواهند شد و اولاد اين ازدواج، مانند نكاح دائم، حلالزاده بوده و به پدر خويش ملحق خواهند شد و از تمام مزاياي حقوقي برخوردار بوده و پدر حق ندارد آنها را از خود نفي كند. البته اين نكاح تفاوت هايي نيز با نكاح دائم دارد، مانند عدم توراث و نفقه و عدّه؛ نكاح موقت، قبل از اسلام نيز مرسوم بوده و اسلام نه تنها آن را نسخ نكرده بلكه با وضع قوانين خاص آن را قانونمند نموده است. نكاح متعه در زمان حيات پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ رواج داشته است. كه در اين زمينه رواياتي وجود دارد:
1. «قال ابن عباس: كانت المتعة تفعل علي عهد امام المتّقين رسول الله»؛[3] ابن عباس مي گويد: متعه انجام ميگرفت در زمان امام پرهيزكاران رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ
2. «عن شعبة بن مسلم قال: دخلت علي أسماء بنت أبي بكر فسألناها عن المتعة؟ فقالت: فعلناها علي عهد رسول الله»؛[4] شبعة بن مسلم ميگويد: بر أسماء دختر ابوبكر وارد شدم و از او درباره متعه پرسيدم، وي پاسخ داد: ما در زمان رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ اين كار را انجام داديم.
3. «عن محمد بن مسلم عن ابي عبدالله قال: قال لي: تمتعت؟ قلت: لا، قال: لاتخرج من الدنيا حتّي تحي السُّنة»[5]؛ محمد بن مسلم از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل ميكند كه امام به من فرمود: آيا متعه كردي؟ عرض كردم خير، فرمود از دنيا خارج مشو، مگر آنكه اين سنت را احياء كني.
بنابراين ائمه ـ عليهم السّلام ـ در راه احياي اين سنت نبوي جديّت داشتند، اما با وجود اين به اصحاب خود اجازة هوسراني نميدادند و علي رغم ترغيبها و تشويقهايي كه در مورد نكاح متعه انجام ميدادند در پارهاي مواقع، عدهاي را از اين كار منع ميكردند. «علي بن يقطين (يكي از وزيران هارون و از بزرگان اماميه) وقتي از امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ اجازه متعه خواست. امام ـ عليه السّلام ـ به او فرمود: تو را با متعه چه كار و حال آنكه خداوند از آن بينيازت كرده است».[6] نيز تشريع متعه علاوه بر آثار فقهي (مانند ايجاد محرميّت با زن و يا مادر و…) و آثار تربيتي، براي رفع نابسامانيهاي اجتماعي است، نه براي حرمسرا سازي، هوسراني، عيّاشي مرفّهان و شهوتپرستان.
البته توجه به اين نكته ضروري است كه در سال هاي اخير عدهاي پيشنهاداتي دادهاند كه چندان عملي نيست بلكه موجب تحقير مردان و زنان نيز ميشود. از جملة آنها، احداث مكانها و مراكزي است براي انجام نكاح متعه كه امروزه به نام «خانه عفاف» معروف است. بايد توجه داشت كه احداث چنين مكانهايي موجب وهن حيثيت زن و خانوادهاش در جامعه شده و زن و مردي كه به چنين كاري مبادرت ميورزند را انگشتنماي خاص و عام كرده و آنان به اين امر، معروف و مشهور خواهند شد و بديهي است در چنين حالتي، لطمه جبرانناپذيري به شخصيت طرفين وارد شده و جامعه از پذيرش آنان إبا خواهد داشت. بنابراين از كلام معصومين ـ عليهم السّلام ـ چنين برداشت نميشود كه مكانهايي احداث شود تا افراد بتوانند به چنين عملي مبادرت ورزند. اگر چه رعايت موازين اسلامي، ثبت و ضبط عقد موقت در دفاتر رسمي، رعايت اموري چون عدّه, شهادت بر نكاح گرفتن ….[7] كاري مطلوب و پسنديده است و از بروز برخي مشكلات حقوقي جلوگيري ميكند؛ اما بايد از اين نكته غفلت ننمود كه همه اين امور بايد در راستاي حفظ شخصيت طرفين باشد و مخالفت نظام با آن هم به خاطر آن بوده است كه اولاً: شخصيت زن و مرد حفظ شود و ثانياً: جواز متعه راهي به سوي هوسراني، عيّاشي و شهوتپرستي نباشد.
اميد است دولت مردان جامعه اسلامي با پياده كردن صحيح قوانين درخشان اسلام كه به منظور شكل بخشيدن به روابط زن و مرد و جلوگيري از روابط نامشروع و حفظ و صيانت جامعه از فحشاء، جعل گرديدهاند و نيز ايجاد بسترها و زمينههاي مناسب بتوانند جامعهاي پاك و عاري از هر گونه بيبند و باري، فساد و انحرافات را پايهگذاري نمايند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كريمي، حسين، خيمة عفاف.
2. فلاح، محمد، مقاله فلسفه ازدواج موقت، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
پي نوشت ها:
[1] . مفيد، خلاصة الايجاز، تحقيق علي اكبر زماني نژاد، چاپخانه مهر، ناشر المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد، ص 25، البته در بعضي از نسخهها «شفّي» آمده كه به معناي عده كمي از مردم است.
[2] . «و قال ابن عباس: ما كانت المتعة الّا رحمة رحم الله بها هذه الأمة. ما زني الّا شقّي ـ شفّي » ابن عباس گفت: نيست متعه مگر رحمتي كه خداوند بوسيله آن بر اين امت رحم كرده است. زنا نميكند مگر انسان شقاوتمند ـ عده كمي.
[3] . حرّ العاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج 21، ص 7.
[4] . همان، ص 12.
[5] . همان، ص 15.
[6] . احمد بن عيسي الاشعري القمي، النوادر الأشعري، قم، مؤسسه امام مهدي، چ اول، امير، 1408ه ، ج 199، ص 87.
[7] . … و أما الاشهاد و الاعلان، فليسا من شرائط المتعة علي حال، اللهم الّا ان يخاف الرجل التهمّة بالزّنا فيستحب له حينئذٍ ان يشهد علي العقد شاهدين. طوسي، النهاية في المجرد الفقه و الفتاوي، بيروت، چاپ دارالاندلس، ص 489.