خانه » همه » مذهبی » اگر شخصي در اثر تحقيقات خود به نتيجه اي غير از اسلام رسيد مرتد است و مطابق قوانين اسلام مستحق اعدام است؛ اين امر چگونه با آياتي نظير «لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي» و «فبشر عباد الذين يستمعون القول و يتبعون احسنه» سازگار است؟

اگر شخصي در اثر تحقيقات خود به نتيجه اي غير از اسلام رسيد مرتد است و مطابق قوانين اسلام مستحق اعدام است؛ اين امر چگونه با آياتي نظير «لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي» و «فبشر عباد الذين يستمعون القول و يتبعون احسنه» سازگار است؟

دين حق يكي از ضروريات حياتي و جوهري انسان است، زيرا دين حق با برداشت صحيح از خالق و هستي و انسان، روابط او را در ابعاد گوناگون آن تنظيم مي كند، در اسلام رابطه انسان با خدا، با خود و ديگران به نحو احسن ترسيم شده است. آزادي عقيده و حق تدين در اسلام از اهميت ويژه اي برخوردار است، و چه بسا مقدم بر حيات مي گردد. جهاد با نفس و شهادت در راه دين براي آزادي عقيده و حق تدين دليل بر اين اهميت است.
اسلام در مورد كساني كه هنوز اسلام را نپذيرفته اند، سختگيري نمي كند، زيرا پذيرش اسلام بايد از روي تحقيق و اطمينان و آگاهي باشد. به بيان ديگر: اسلام كسي را بر پذيرش دين اجبار نمي كند، تا آن حد كه تقليد در اصول دين ممنوع است و اعتقاد به آنها بايد از روي علم باشد.
لذا اگر بر كسي اتمام حجت شد، او حقانيت دين را دريافت و به آن اعتراف كرد و آشكارا به حلقه متدينين به دين درآمد، و سپس در جامعه اي كه نظامش مبتني بر دين است و مشروعيت خود را مستند به دين مي داند و خداي متعال را منشأ حقوق و تكاليف قلمداد مي كند، علناً از دين خارج شد و با آن به مخالفت برخاست، چنين كسي در واقع علَم مخالفت با آن جامعه و آن نظام ديني را برافراشته است. تجويز اين كار زمينه بسيار مساعدي براي نفوذ دشمنان اسلام ميشود و انكار و مخالفت با دين البته اگر محدود به باطن شخص باشد و مجال ظهور و بروز در عرصه اجتماع نيابد، چنين شرّ و مفاسدي به دنبال نخواهد داشت و طبعاً احكام و مجازات مرتد را هم نخواهد داشت و كفر و شرك باطني فقط مجازات اخروي خواهد داشت، اما اگر به صحنه اجتماع كشيده شود، به حكم مصالح اجتماعي كيفر اين جهاني خواهد يافت و چنين فردي مستحق مجازات اعدام مي گردد.».[1]به بيان ديگر كسي كه با رضايت اسلام را مي پذيرد، بعد برمي گردد (مرتد مي شود) از دو حال بيرون نيست يا اسلام آوردن او ريايي و از روي نفاق بوده و قلباً كافر مانده است كه به طور طبيعي جزاي او به دليل بازي كردن با مقدسات ديني بسيار سنگين است و احكام مرتد بر او جاري است يا واقعاً اسلام آورده، بعد دچار ترديد و وسواس شده است، در اين حال با ارائه حقايق و رفع شبهات اتمام حجت مي شود، در فرض پذيرش حق و توبه عذر و باز گشت او قبول مي شود و گرنه به خاطر جرم اهانت به مقدسات ديني و به بازي گرفتن اسلام بايستي به سزاي عمل خود برسد.
اما وجه جمع اين حكم با آياتي كه ناظر به نقش رسالت اند، اين گونه است كه همه آنها در مقام پذيرش اصل دين هستند، يعني در منطق قرآن كريم «اصل پذيرش دين اجباري نيست، چون راه درست از راه انحرافي روشن شده است»[2] و «اسلام انسانها را به دين حق ارشاد كرده است، اجباري در كار نيست»[3] اصولا اسلام قبل از دعوت به حق سعي دارد تا جو اختناق را از بين ببرد و فرصت تفكر و تعقل را براي انسان فراهم كند. اما پس از انتخاب، حق ندارد; دين را به بازي بگيرد.
در پرتو اين بينش، دين حق يكي از ضروريات اوليه انسان است و تعدي به آن ممنوع است. از آنجا كه دين با گوهر انسانيت مرتبط است و در اعتقادات قلبي خلاصه نمي شود، طبعاً از ديدگاه اسلام بين داشتن دين يا نداشتن آن تفاوت وجود دارد و از آنجايي كه پذيرفتن آزادي مطلق در اين زمينه، مساوي با قبول هرج و مرج و تعارض اجتماعي است چنين چيزي از نظر اسلام مردود است و كسي كه تحت لواي اسلام هستند يا به دين اسلام مي گروند بايد متعهد و ملتزم به آن باقي بمانند، چون ارتداد نه تنها اهانت به مقدسات ديني است، بلكه مايه تزلزل در عقايد ديگران مي شود و اين در واقع تجاوز به حقوق ديگران است در قرآن كريم به اين حقيقت اشاره شده است:
«جمعي از اهل كتاب (يهود) گفتند: (برويد و ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز كافر شويد، شايد آنها از آئين خود بازگردند».[4] بنابراين براي جلوگيري از تزلزل در عقايد ديگران و در راستاي حمايت از دين حق، مرتدّ بايستي مجازات شود.[5]البته در اسلام آزادي و زمينه تحقيق درباره دين و پاسخگويي به شبهات ديني آزادانه وجود دارد و براي كسي كه جوياي حقيقت باشد منعي ندارد كه از هر آنچه كه تمايل دارد پرسش كند تا به حقيقت دست يابد ولي اين اجازه داده نشده است كه مطالبي بيان كند يا پرسش هاي مغرضانه اي را مطرح كند كه اعتقادات و بنيان هاي فكري مسلمانان و به ويژه نسل جوان را سست نمايد لذا براي جلوگيري از يك فساد و اغراف بزرگ در جامعه مسلمين لازم بوده تا نسبت به اهداف سوء برخي تضميمات و احكام سخت گيرانه و شديدي گرفته و اعمال شود تا از كيان و اصول اعتقادي مسلمين محافظت شود.

پي نوشت ها:
[1]. ر. ك: مصباح يزدي، محمد تقي، جزوه حقوق و سياست، ج 2، ص1984-1985. براي اطلاع بيشتر، ترجمه تفسير الميزان، ج 2، ص 222-230. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، ج 11، ص 426ـ427.
[2]. بقره/256: لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي، شبيه آن، يونس/99.
[3]. روم/30، كهف/29.
[4]. آل عمران/72.
[5]. تفسير نمونه، ج 2، ص 466، ذيل آيه 72 سوره آل عمران.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد