قبل از پرداختن به پاسخ سؤال مزبور، ابتدا كافر را تعريف مي كنيم: كافر يعني كسي كه منكر خداست يا براي خدا شريك قرار مي دهد يا پيغمبري حضرت خاتم الانبيا محمد بن عبدالله-صلي الله عليه وآله- را قبول ندارد و يا در اين موارد شك دارد كه چنين كسي نجس است. نيز كسي كه ضروري دين يعني چيزي را كه مسلمانان جزء دين اسلام مي دانند (مانند نماز و روزه) منكر شود، چنان چه بداند آن چيز ضروري دين است، و انكار آن چيز برگردد به انكار خدا يا توحيد يا نبوت نجس مي باشد. و اگر ضروري دين بودن آن را نداند به طوري كه انكار آن به انكار خدا يا توحيد يا نبوت برنگردد بهتر آن است كه از او اجتناب كند. تمام بدن كافر، حتّي مو و ناخن و رطوبت هاي او نجس است.[1]بحث تفصيلي نجاست كفار نيازمند تحقيق و بررسي جداگانه است. امّا آن چه كه در اين جا مي توان به عنوان پاسخ به سؤال مذكور ارائه داد، چنين است:
كافر به دو دسته تقسيم مي شود: كافر كتابي كه معروف به اهل كتاب است و كافر غيركتابي.
در خصوص كافر غيركتابي ظاهراً همه ي علما حكم به نجاست كرده اند و احدي در نجاست آن تشكيك نكرده است.امّا درباره ي نجاست كافر كتابي كه عبارت است از يهود، نصارا و مجوس علما اختلاف دارند، كه آن هم ناشي از اختلاف در روايات است. روايات دو دسته اند، دسته اي از روايات بر نجاست كافر كتابي دلالت دارد، و در مقابل عده اي از روايات، ناظر بر طهارت آنان است. به تبع روايات، علما هم به دو دسته تقسيم شده اند، به تعبير ديگر: درباره ي نجاست كافر كتابي عمدتاً دو ديدگاه وجود دارد: طرف داران نجاست كافر كتابي مي گويند روايات دال بر نجاست ناظر بر نجاست ذاتي آنان است; يعني كافر كتابي ذاتاً نجس است. قائلين به طهارت كافر كتابي معتقدند كه روايات دال بر نجاست ناظر بر نجاست عرضي است. به اين معنا كه كافر كتابي ذاتاً نجس نيست و نجاستش عرضي است چون در خواراك، پوشاك و نوشيدني ها به طور معمول با چيزهايي سرو كار دارند كه اسلام آن ها را نجس مي داند. مانند مشروبات الكلي، شراب، گوشت خوك و پوست حيوانات ذبح نشده و… كه تماس آن ها موجب نجاست كفار كتابي مي شود; بنا بر اين اگر بدن آن ها به اين چيزهاي نجس آلوده نباشد پاك است.
تعدادي از فقها ـ قدما و معاصرين ـ اهل كتاب را پاك مي دانند; از جمله شيخ مفيد، شيخ طوسي، عاملي ـ صاحب «مدارك الاحكام» ـ محقق سبزواري، مقدس اردبيلي و…[2] از فقهاي معاصر، شهيد صدر(ره)[3] و آيت اللّه خويي[4] و محمدرضا آل ياسين، سيدصدرالدين، سيد محسن اميني، كافر كتابي را پاك دانسته اند.[5]از فقيهان حاضر بعضي گفته اند اقوي طهارت است، هر چند احوط اجتناب است.[6] در مقابل، اكثريت فتوا بر نجاست كافر داده اند مطلقاً، اعم از كتابي و غيركتابي; يعني اهل كتاب چون پيغمبري حضرت محمد-صلي الله عليه و آله- را قبول ندارند، نجسند و گفته اند: كافر كسي است كه خدا يا پيامبر اسلام را قبول ندارد[7] و منكر پيامبر اسلام-صلي الله عليه و آله- در رديف منكر خدا قرار گرفته است و حكم يكسان دارد. همان گونه كه منكر خدا نجس است، منكر رسالت حضرت محمد-صلي الله عليه و آله- نيز نجس است. اهل كتاب خدا را قبول دارند، امّا رسالت حضرت محمد-صلي الله عليه و آله- را قبول ندارند.
قائلين به طهارت كفار كتابي، با استناد به روايات متعددي[8] گفته اند، اين كه راويان حديث معمولا سؤال از آلودگي ها و نجاسات عرضي كفار كتابي كرده اند، كاشف از اين است كه طهارت ذاتي آنان امري مسلم بوده است.
طرف داران نجاست كافران كتابي به آيه ي مباركه ي زير و رواياتي چند استدلال كرده اند: (يا ايها الذّين آمنوا انما المشركون نجس)[9] اي كساني كه ايمان آورده ايد، مشركان نجسند. امّا: «وقتي خداوند ممنوع بودن ورود مشركان به مسجدالحرام را تحليل مي كند به اين كه آنان نجسند، دانسته مي شود كه براي مشركان گونه اي پليدي و براي مسجد گونه اي پاكي و پاكيزگي اعتبار كرده است و به هر حال آن گونه پليدي، هر چه باشد، چيزي غير از نجس بودن فقهي است كه با خيسي سرايت كننده نبايد به ايشان نزديك شد».[10]با اين حال رواياتي كه با آن ها به نجس بودن كافران استدلال شده است چند دسته اند: در بعضي از آن ها از نيم خورده ي كافران منع شده است.[11] برخي ديگر، مسلمانان را از هم غذا شدن با كافران در يك ظرف باز داشته است.[12] دسته اي از خوردن و آشاميدن در ظرف هاي كافران منع مي كنند.[13] و بر اجتناب از حمام كردن در حمام آنان در رواياتي تاكيد شده است.[14] در بعضي از روايت از امام(عليه السلام) چنين نقل شده كه: هرگاه با غير مسلمانان دست دادي، دستت را بشوي.[15] در يك بررسي دقيق، روشن مي گردد كه همه ي اين روايات ناظر به نجاسات عرضي اي است كه كافران از آن ها اجتناب نمي كنند; يعني ملاك ممنوعيت از معاشرت آنان، نجاست عرضي و خارجي است.
آيت اللّه خويي(ره) در مقام بررسي اين دو دسته از روايات چنين اظهار نظر مي كنند: رواياتي كه بر طهارت كافران اهل كتاب دلالت دارند، از حيث سند معتبر بوده و از لحاظ دلالت نيز صراحت دارند…. مقتضاي جمع عرفي بين دو طايفه از روايات اين است كه نهي در روايات نجس بودن كافران، حمل بر كراهت شود; زيرا روايات دال بر طهارت كافران، نصّ است و صراحت دارد، امّا طايفه ي اول ظهور در نجاست كفار دارد. طبق قاعده ي نص بر ظاهر مقدم است».[16] اين در حالي است كه ايشان در رساله ي توضيح المسائل اش مي فرمايد: نجاست كافر كتابي مطابق احتياط و موافق مشهور است; بنا بر اين اجتناب لازم است .
يكي ديگر از بزرگان در يك زمينه، چنين مي نويسد: «در برابر اخباري كه بر نجس بودن كافران، به آن ها استدلال شده است، روايت دالّ بر طهارت و پاكي كافران كتابي، از حيث تعداد بيش تر و از لحاظ دلالت قوي تر و از نظر سند نيز كم تر از آن ها نيست. گزينش اخبار دال بر نجس بودن كفار، مستلزم تقدم ضعيف بر قوي و كم تر بر بيش تر است و در صورت تساوي، يا قائل به تساقط مي شويم و بايد به اصل پاكي انسان مراجعه شود و يا قائل به تخيير، كه روايات پاك بودن كافران را بر مي گزينيم.[17]افزون بر اين ها در قرآن كريم بر جواز ازدواج با كافران اهل كتاب و حليّت طعام آن ها تصريح شده است:
(اليوم احلّ لكم الطيّبات و طعام الذين اوتوا الكتاب حل لكم و طعامكم حلّ لهم و المحصنات من المؤمنات و المحصنات من الذعين اوتوا الكتاب من قبلكم اذا اتيتموتهن اجورهنّ محسنين غير مسافحين و لا متخذّي اخدان و من يكفر بالأيمان فقد حبط عمله و هو في الآخرة من الخاسرين).[18] «امروز چيزهاي پاكيزه بر شما حلال شده است، طعام اهل كتاب بر شما حلال است و طعام شما نيز بر آن ها حلال است. و نيز زنان پارساي مؤمن و زنان پارساي اهل كتاب، هرگاه مهرشان را بپردازند به طور زناشويي، نه زناكاري، بر شما حلالند. و هر كس كه به اسلام كافر شود، اعمال او تباه مي گردد و در آخرت از زيان كاران است».
با توجه به اين نكته كه حليت طعام آن ها و جواز ازدواج با آنان، فرع بر پاكي خود آن ها است.
مرحوم صاحب جواهر(ره) پس از بحث و بررسي ادّله در اين زمينه و نقد اقوال، چنين مي فرمايد: «از اين پس، هيچ اشكالي در جواز ازدواج اهل كتاب چه به صورت دائم و چه به صورت موقت وجود ندارد». و در پايان از اين كه توانسته اين مشكل فقهي را براي هميشه حل نمايد، خداي را سپاس مي گويد.[19]/ [20]امّا ساير احكام كفّار كتابي، مانند مساوي نبودنشان با مسلمانان و وجوب قتل مرتد نه تنها مربوط به دوران تأسيس كه در عصر استقرار نيز همان است و اسلام در برخورد با كافران، اصول بنيادين و خدشه ناپذيري را مورد تاكيد قرار داده است از قبيل «اصل نفي سبيل كفّار بر مسلمانان و اصل عدم ركون به آنان و … كه مسلمانان موظف به رعايت اين اصول هستند.
در قرآن حد و مرز معاشرت با كافران به طور مشخص بيان شده است; آياتي به صراحت از دوستي با آنان منع مي كنند: (لا يتخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين)[21] مؤمنان، كافران را به جاي مؤمنان دوست نگيرند. (يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري اولياء);[22] اي كساني كه ايمان آورده ايد، يهوديان و مسيحيان را اولياي خويش قرار ندهيد.[23] پس دوستي با كافران زماني مذموم است كه موجب خودباختگي روحي و پذيرش سيادت كافران گردد و اين دوستي مورد نهي اكيد قرآن است; امّا معاشرت با حفظ عزّت اسلامي، نه تنها ممنوع نيست كه قرآن به آن توصيه كرده است.[24]
پي نوشت ها:
[1]. موسوي خميني، سيد روح الله، رساله ي توضيح المسائل، مركز نشر فرهنگي رجا، 1366، ص 24، مسئله ي 106 و 107.
[2]. جناتي، محمدابراهيم، طهارة الكتابي، ص 25.
[3]. صدر، الفتاوي الواضحة، ص 319.
[4]. خوئي، التنقيح في شرح عروة الوثقي، ج 2، ص 54 و 52.
[5]. مغنيه، محمدجواد، فقه الامام جعفر الصادق، ج 1، ص 33، به نقل از مجله ي فقه، شماره 14، ص 235.
[6]. بزرگاني كه قائل به طهارت كافر كتابي اند، عبارتند از: آيت اللّه سيد علي سيستاني، وحيد خراساني، موسوي اردبيلي، حاج شيخ ميرزا جواد آقاي تبريزي(ره).
[7]. مكارم شيرازي، ناصر، توضيح المسائل، ص 191، مسئله ي 107.
[8]. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه.
[9]. توبة/28.
[10]. تفسير الميزان، ج 9، ص 229.
[11]. وسائل الشيعه، ج 2، صص 158 ـ 159.
[12]. همان، ج 16، ص 471.
[13]. همان، ج 1، ص 165.
[14]. همان، ص 158.
[15]. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 2، ص 650، ح 10 و 12.
[16]. خويي، التنقيح، ج 2، صص 52 و 53.
[17]. مغنيه، محمدجواد، فقه الامام جعفر صادق، ج 1، ص 33.
[18]. ر. ك: مائده/5.
[19]. نجفي، محمد حسين، جواهر الكلام، ج 30، ص 42.
[20]. براي اطلاع بيش تر ر. ك: ابراهيمي، محمدع ازدواج با بيگانگان، قم، دفتر تبليغات، 1377.
[21]. آل عمران/28.
[22]. مائده/5. شبيه اين: ممتحنه/1.
[23]. ر. ك: تفسير نمونه، ج 2، ص 498، و ج 4، ص 413.
[24]. ممتحنه/9.