قبل از پرداختن به پاسخ اصلي لازم است به اين نكته اشاره شود كه: اسلام دين صفا و صميميت، برادري و محبت و سازندگي است. آموزههايش صلح، سلامت فردي و اجتماعي، امنيت، نشاط و عدالت را به نمايش ميگذارد و آداب اجتماعياش كرامت انسانها و محبت و اخلاص را. اميرمومنان علي -عليه السلام- با استفاده از همين آموزههاي رهايي بخش و سازندة الهي آداب معاشرت با مردم را در رفتار و كلمات ارزشمند خود بيان نموده است. گرچه نميتوان همه اصول و روشهاي معاشرت از نظر آن حضرت را در اين نوشتار بيان كرد اما محوريترين روشها و آداب معاشرت با مردم از نظر حضرت علي -عليه السلام- عبارتند از:
1ـ رابطه دوستانه و حاكي از صميميت:
يكي از مسائل مهم در زندگي برقراري پيوند دوستي و صميميت با ديگران است. در اسلام روابط اجتماعي برپاية دوستي بنا شده است لذا حضرت علي -عليه السلام- سفارش نموده است كه: دوستان خود را زياد ياد كنيدكه آنان در دنيا يار و ياور شما و در آخرت شفاعت خواه شما هستند.[1] و يا در جاي ديگر خطاب به مالك اشتر ميفرمايد: قلب خويش را از مهر مردم و دوستي و لطف آنان سرشار كن: هرگز مبادا كه درندة خون آشام باشي كه خوردن مردم را غنيمت بشماري، چرا كه مردم دو گروهاند: يا برادران ديني توياند يا در آفرينش همانند توياند.[2] از اين دو روايت و دها روايت ديگر از علي -عليه السلام- و نيز سيرة عملي آن حضرت استفاده ميشود كه اصل نخست در معاشرت با مردم دوستي و اظهار علاقه به ديگران است. امامان معصوم -عليهم السلام- براي استحكام بخشيدن به روابط اجتماعي و مردم دوستي دستور دادهاند نسبت به ديگران اظهار محبت كنيم و از علاقة باطني كه به آنان داريم پرده برداريم. امام صادق -عليه السلام- ميفرمايد: آنگاه كه به يكي از برادران ديني علاقمند شدي، علاقه و دوستيات را به او بيان كن.[3] مردم دوستي از نظر اسلام يكي از جلوههاي خدا دوستي است. يكي از نتايج طبيعي مردم دوستي اين است كه ديگران نيز انسان را دوست ميدارند.
2ـ خوشرفتاري و حُسن معاشرت؛
خوش اخلاقي و برخورد شايسته يكي ديگر از اصول معاشرت با ديگران است كه معصومان -عليهم السلام- و از جمله علي -عليه السلام- از آن به حُسن خلق تعبير كردهاند. و در برخورد با ديگران رعايت آن را سفارش نمودهاند. در روايتي از آن حضرت آمده است: هيچ آسايش و لذتي گواراتر از حُسن خلق نيست.[4] از نظر مولا خوش رفتاري و حسن معاشرت با ديگران، بهترين نعمت[5] راه سالم ماندن در دنيا،[6] نشانة فروتني،[7] وسيله عزت و سرافرازي[8] و راه نفوذ در دلها[9] است، آنچه بيان شد، برخي آثار و فوايد حسن خلق بود كه در كلمات ارزشمند حضرت علي -عليه السلام- به آن اشاره شده است، اما نكتهاي كه لازم است يادآوري شود اينكه حُسن خلق چيست؟ در صورتي ميتوانيم در رفتار و برخوردهاي خود با ديگران با حسن خلق رفتار كنيم كه اول معنا و نشانههاي حسن خلق را خوب بشناسيم، روايت شده است كه شخصي از امام صادق -عليه السلام- در مورد نشانههاي حسن خلق پرسيد، امام براي خوش اخلاقي سه نشانه ذكر فرمودند: حسن خلق آن است كه با مردم با فروتني برخورد كني، سخنت پاكيزه باشد و با برادر ديني خود با گشاده رويي ملاقات كني[10] خداوند نيز در قرآن ميفرمايد: با مردم با سخن خوش سخن بگوييد.[11] ظاهر آيه دلالت دارد كه مسلمانان بايد با همة انسانها اعم از كافر و مسلمان با عفّت و كلام به نيكي سخن بگويند. بعضي گفتهاند آياتي كه بر واجب بودن ناسزا بر كفار و جنگ با آنان دلالت ميكنند اين آيه را نسخ كرده با تخصيص زده است.[12]3ـ صدق و راستي؛
يكي ديگر از روشهاي معاشرت با مردم از نظر حضرت علي -عليه السلام- رعايت صداقت و راستي است. در اين خصوص حضرت علي -عليه السلام- ميفرمايند: صداقت و راستي محكمترين پاية ايمان است.[13] همچنان در جاي ديگر فرموده است: راستترين سخن آن است كه زبان حال به آن گويا باشد.[14] يعني بايد در منش و رفتار و نحوة برخورد و معاشرت صداقت خويش را نشان دهيم. روابط انسان با ديگران اگر مبتني بر صداقت و راستي نباشد قهراً رابطة ثمربخش و مفيد و پايدار نخواهد بود.
4ـ وفاداري؛
وفاداري يكي ديگر از اصول نظام معاشرتي اسلام است كه حضرت علي -عليه السلام- دربارة آن ميفرمايند: چه زشت است بريدن بعد از پيوستن و بيوفايي بعد از پيوند برادري و دشمني بعد از دوستي.[15] و همچنان در كلمات گهربار آن حضرت آمده است كه: وفاي به عهد از نشانههاي افراد متدين است.[16]5ـ ادب و رعايت احترام به ديگران؛
احترام به شئون مردم و حفظ حريم و شخصيت ديگران نيز يكي ديگر از اصول معاشرتي اسلام است كه در اين خصوص روايات زيادي از حضرت علي -عليه السلام- رسيده است و در اين جا به برخي از آنها اشاره ميكنيم.
حضرت جايگاه «ادب» را بالاتر از جايگاه «عقل» دانسته است و ميفرمايد: هر چيزي محتاج عقل است و عقل محتاج ادب.[17] همچنان ميفرمايد: ادب بهترين خصلت است.[18] اما اينكه حقيقت ادب چيست و چگونه ميتوان ادب را رعايت كرد، حضرت فرموده است: برترين ادب آن است كه انسان از حدود خود خارج نشود و از قدر و شأن خويش تجاوز نكند.[19] يعني هم در برابر خدا و هم در برابر ديگران خود را برتر از آنچه هست جلوه ندهد بلكه تواضع و فروتني و اخلاص را در معاشرت با ديگران به نمايش بگذارد.
6ـ رعايت انصاف؛
يكي ديگر از اصول اخلاقي كه در معاشرت با مردم بايد رعايت شود، انصاف است. انصاف در روابط اجتماعي به معناي نصف كردن سود و زيان را ميان خود و ديگران ميباشد. انصاف از روح گذشت و احترام ديگران ناشي ميشود و شخص منصف كسي است كه براي ديگران حقوق عادلانه قايل باشد. حضرت علي -عليه السلام- دربارة انصاف فرمود: هر كس با مردم به انصاف رفتار كند، خداوند به عزتش بيفزايد.[20] حضرت علي -عليه السلام- در فرمانش به مالك اشتر نوشت: نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافيان و خانواده و زيردستان انصاف داشته باش، كه اگر انصاف را پيشة خود نسازي ستم كردهاي و كسي كه به بندگان خدا ستم كند، خدا دشمن او است.[21] از اين روايت، اهميت انصاف در روابط بين فردي، به خوبي روشن ميشود. انسان نسبت به اطرافيان و هم نسبت به زيردستان بايد انصاف را رعايت كند.
7ـ عفو و گذشت؛
روح گذشت از تقصير ديگران و ناديده گرفتن خطاهاي آنان، يكي ديگر از مكارم اخلاق و آداب معاشرت است. امير مؤمنان در اين خصوص ميفرمايند: عفو و گذشت به هنگام قدرت، روش فرستادگان الهي و اهل تقوا است.[22] و عفو و گذشت حضرت علي -عليه السلام- در جنگ احزاب نسبت به عمروبن عبدود، معروف و ضرب المثل روزگار است.ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه افراد آن دركهاي متفاوت، اخلاق گوناگون، طبعها و مزاجهاي متباين از همديگر دارند، بنابراين چگونه ميتوان در ميان چنين انسانهايي بدون بدون صبر و روحية گذشت زندگي كرد؟ كدام يك از ما عيبي نداريم و كدام يك از ما دوست نداريم عيب ما مورد گذشت قرار گيرد؟ كدام يك از ما دوست نداريم خدا او را ببخشد؟ پس بايد مردم را ببخشيم، تا خدا ما را ببخشد. خداوند در قرآن ميفرمايد: بايد بخشش كنيد و لغرشهاي ديگران را ناديده بگيريد آيا دوست نميداريد خداوند شما را ببخشد؟[23]آنچه بيان گرديد، اصول معاشرت با مردم از نظر علي -عليه السلام- بود كه در واقع برگرفته از اصول اخلاقي اسلام و آموزههاي تربيت ديني است. در كلمات همة معصومين -عليهم السلام- اصول ياد شده مورد تأكيد واقع شده است، روشهاي ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد كه اين مختصر را مجال ذكر آنها نيست.
پي نوشت ها:
[1] . شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه.
[2] . نهج البلاغه، نامة 53.
[3] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول الكافي، ج 2، ص 644.
[4] . آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، ص 255، ح 5379.
[5] . مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، ج 71، ص 345.
[6] . همان، ج 77، ص 209.
[7] . همان، ج 69، ص 404.
[8] . همان، ج 77، ص 268.
[9] . آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، ص 255.
[10] . مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، ج 68، ص 398.
[11] . بقره/83.
[12] . فخر رازي، تفسير كبير، ج 3، ص 168.
[13] . غرر الحكم و درر الكلم، همان.
[14] . همان.
[15] . مجلسي، بحار الانوار، ج 7، ص 210.
[16] . قمي، عباس، سفينه البحار، ج 2، ص 675.
[17] . محمدي ريشهري، محمد، ميزان الحكمه، ج 1، ص 69.
[18] . همان، ص 66.
[19] . همان، ص 73..
[20] . اصول كافي، ج 1، ص 87، ح 42.
[21] . نهج البلاغه صبحي صالحي، نامه 53.
[22] . سفينه البحار، ج 2، ص 207.
[23] . نور/22.