يكي از نيازهاي اساسي روان انسان، نياز به دلبستگي و تعلّق به گروه است. انسان در هر مرحلهاي از رشد، محتاج به گروه يا دستهاي هستند كه به آن تعلّق داشته باشند. اين گروه ابتدا خانواده و سپس مدرسه و دوستاني كه در مدرسه و اجتماع با آن سر و كار دارد، ميباشد و در اين ميان نقش دوست از اهميّت بيشتري برخوردار است. دوست شايسته يكي از سرمايههاي بزرگ زندگي و از عوامل خوشبختي و سعادت انسان به حساب ميآيد. حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اين زمينه ميفرمايند:«كسي كه به افزودن برادران و دوستان خود راغب نباشد به شكست و خواري گرفتار آيد.» سقراط دانشمند بزرگ جهان ميگويد: مردم هر كدام آرزويي دارند، يكي مال ميخواهد و ديگري افتخار ولي به عقيدة من يك دوست خوب از همه اينها بهتر است.[1] حال با اين توصيف انسان چگونه ميتواند دوستي خود را ثابت كند و هر روز آن را عميقتر و قويتر گرداند، تا طرف مقابل نيز به انسان اعتماد نمايد و بيشتر صميميّت نشان دهد؟ در ادامه نكاتي دربارة استحكام و تعميق دوستي برايتان بيان ميكنيم:
راههاي استحكام و عميق شدن دوستي:
1. اجتناب كردن از افراط و تفريط: در رابطة دوستي هرگز نبايد از اين نكته غافل شد كه پيوند دوستي و همدلي هميشه و در همة شرايط محكم و پايدار نميماند و ممكن است پيشامدها، رشتة رفاقت را قطع كند و اين دوستي تبديل به دشمني گردد، پس نبايد همة اسرار خود را به دوست گفت.
2. رعايت بزرگواري و نجابت: دوست انسان اگر طرف مقابل را فردي بزرگوار بداند كه در برخوردهايش بزرگوارانه برخورد ميكند و در مقابل ناملايمات، نجابت و بزرگواري خود را از دست نميدهد سعي ميكند خود را به او نزديك كند و به او اعتماد نمايد.
3. رعايت حدّ شوخي: اگر بخواهيم دوستمان به ما اعتماد نمايد و با ما صميمي شود بايد شوخيهايمان براي او موجب دلخوري نباشد. هم بايد اندازة شوخي يك حدّي داشته باشد و هم نوع شوخي مورد پسند دوست باشد. چه بسيار دوستيها كه به وسيلة همين شوخيهاي بيش از حدّ از بين رفته يا سست شدهاند.
4. عدم جدال و پرهيز از گفتگوهاي بيمورد: اگر دوست انسان ببيند كه در مسائل مختلف، با او جدال ميكنيد و يا اينكه زياد حرف ميزنيد؛ كه خيلي از آنها بيمورد ميباشد، خود به خود جذابيّت خود را در پيش او از دست ميدهيد و دوستيهايتان به سردي ميگرايد يا اگر باقي بماند عميقتر نخواهد شد.
5. دوستي نكردن با دشمنان دوست: اگر با كساني كه دوست شما با آنها ارتباط خوبي ندارد، ارتباط برقرار كنيد باعث ميشود كه دوست شما رفته رفته از شما دور شود و با شما صميمانه صحبت نكند و كمتر به شما اعتماد داشته باشد.
6. دوري از حسادت، استهزاء و مسخره كردن: اگر شما بخواهيد كه چيزي مانع صميميّت شما با دوستتان نشود سعي كنيد نسبت به دوستتان حسادت نداشته باشيد و هميشه خواهان پيشرفت او باشيد تا محبّت شما در دل دوستتان بيشتر شود و همچنين سعي كنيد نقاط ضعف او را به مسخره و استهزاء نگيريد كه اين كار باعث دلخوري و بياعتمادي او به شما ميشود.
7. عفو و گذشت و امانتداري: سعي كنيد از اشتباهات دوستتان بگذريد و براي اين كار بر وي منّت نگذاريد و همچنين سعي كنيد كه نسبت به سخنان و رفتار دوستتان امانتدار باشيد. اين امانتداري و حفظ اسرار دوستتان اثر زيادي در جلب اعتماد دوستتان نسبت به شما دارد.
8. ابراز محبّت: وقتي انسان با فردي ارتباط برقرار ميكند و او را به عنوان دوست خود برميگزيند؛ وظيفهاش اين است كه دوستياش را نسبت به او اعلام كنيد. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ در اين زمينه ميفرمايد:«هر گاه يكي از شما برادر دينياش را دوست داشت؛ او را از اين دوستي باخبر كند كه اين كار باعث دوام دوستي ميشود.»[2] و شيوههاي مختلفي براي ابراز محبّت در اسلام بيان شده است كه به طور مختصر براي شما توضيح ميدهيم:
1. سلام كردن. 2. خوشرويي و تبسّم. 3. احترام و اكرام دوست. 4. فروتني و تواضع. 5. اهميّت دادن به سخنان دوست. 6. هديه و سوغات دادن به دوست. 7. خوشبيني نسبت به رفتار و اعمال دوست. 8. احترام نسبت به نظر او. 9. خوشقولي و عمل به تعهدات 10. عيادت به هنگام بيماري. 11. كمك به هنگام گرفتاري و …
در آخر بايد گفت كه اگر شما به اين گفتهها توجّه كافي داشته باشيد تا حدّ زيادي به جواب سؤال خود دست مييابيد. از طرفي شما نبايد از دوستتان انتظار بيش از توانش را داشته باشيد. در ابراز محبّت، روحيّات او را در نظر داشته باشيد. ممكن است او به شما اعتماد كافي داشته باشد ولي ابراز نكند، شما سعي كنيد با رعايت نكات بالا، با همين روحيّات دوستتان بسازيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دوستي و دوستان، سيّد هادي مدرّسي، آستان قدس رضوي.
2. دوستي در قرآن و حديث، محمّد محمدي ري شهري، نشر دار الحديث.
3. آئين مهرورزي، محمّد رضا كاشفي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.
پي نوشت ها:
[1] . كاشفي، محمّد رضا، آئين مهرورزي، ص 140 ـ 150.
[2] . ديل كارنگي، آئين دوست يابي، ترجمة مهرداد مهرين، انتشارات اسكندري، بيتا، ص 118.