دوران نوجواني دوران بسيار حساسي است. دوران رقابت، استقلال طلبي، تشخص طلبي و هويت يابي و در كل دوران بحران ها ست. نوجوان از يك سو با سرعت بي سابقه اي بلوغ جسمي و جنسي را مي گذراند. و از سوي ديگر خانواده و فرهنگ و جامعه از او مي خواهند تا مستقل باشد، روابط جديدي را با همسالان و بزرگسالان برقرار كند و آمادگيها و مهارتهاي لازم را براي زندگي به دست آورد. نوجوان بايد علاوه بر پذيرش و سازگاري با اين همه تغيير و تحول، هويت منسجمي براي خود كسب كند يعني پاسخ به اين سؤال كه: جاي من در هستي كجاست و از زندگي چه مي خواهم؟ بنابراين انتظار نوجوان از ديگران اين است كه به شخصيت او احترام بگذارند و جايگاه خاصّي براي او قائل شوند و نظر او مطرح باشد و به او بي اعتنايي نشود.
با توجه به اين مقدمه لازم است در برخورد با خواهرتان به چند نكته توجه داشته باشيد:
نكته اول: اشباع عاطفي:
سعي كنيد به روشهاي مختلف به خواهرتان محبت كنيد. مثلاً براي روز تولدش هديه اي تهيّه كنيد و همراه با نامه اي محبّت آميز به او تقديم كنيد. در كارهاي روزمره، در مهمانيها و در مكانها و زمانهاي مختلف توجّه بيشتري به او داشته باشيد. و نزد ديگران از كارهاي خوب او تمجيد كنيد.
نكتة دوم: الگو گيري:
با ادب و احترام و به صورت منطقي و به تدريج او را متقاعد كنيد كه مثل شما رفتار مناسبي در برخورد با ديگران داشته باشد تا پاسخ مناسبي هم دريافت كند.
نكته سوم:دقت اطرافيان:
از اطرافيان مخصوصاً پدر و مادرتان درخواست كنيد كه در حضور خواهرتان از شما تعريف نكنند يا لااقل هر دوي شما را به يك اندازه تحويل بگيرند. ذكر اين نكته نيز ضروري است كه افراد تا حدودي رفتار خود را مطابق انتظارات ديگران انتخاب مي كنند. اگر فردي مورد پذيرش قرار نگيرد و از او انتظار رفتار منفي داشته باشند، عكس العمل او منفي خواهد شد و عزّت نفس او پايين مي آيد و اين عكس العمل در فعاليّت تحصيلي ضعيف و رفتارهاي ضدّ اجتماعي بازتاب پيدا مي كند و چه بسا فردي كه مي توانسته فرد مثبتي باشد عملاً فردي ناكارآمد بشود.
نكتة چهارم:تربيت اخلاقي:
خوب است، خواهرتان و حتي اطرافيان در مورد «حسادت» آشنايي بيشتري داشته باشند. بدون اينكه آن را به كسي نسبت بدهددرصدد تربيت اخلاقي وزدودن صفات ناپسندي مانند حسادت برآيند. لذا به نكاتي در اين مورد اشاره مي شود:
الف. با نگاه به آيات 28 و 29 سورة مباركه مائده بخوبي مي توان استفاده كرد كه سرچشمة نخستين اختلافات، قتل، تعدّي و تجاوز در جهان مسئله حسد بوده است (داستان هابيل و قابيل)[1]ب. به داستان حضرت يوسف ـ عليه السلام ـتوجه کنيد؛ گرچه حضرت يعقوب ـ عليه السلام ـ مرتكب خطائي نشد و ابراز علاقة او نسبت به يوسف و برادرش بنيامين روي حسابي بود ولي اين مسئله نشان مي دهد كه بايد در اين باره خيلي سختگير بود.
ابراز علاقه به يك فرزند آن چنان عقده اي در دل فرزند ديگر ايجاد مي كند كه او را به هر كاري وا مي دارد؛ تا آنجا كه براي نابود كردن برادر حد و مرزي نمي شناسد. حتي اگر نتواند عكس العملي از خود نشان دهد از درون خود را مي خورد و گاه گرفتار بيماري رواني مي شود. كه وقتي به روان شناس مراجعه مي كند معلوم مي شود در اثر كمبود محبت بوده است.
همچنين در ضمن روايتي امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند كه من گاهي يكي از فرزندان را مورد محبت قرار مي دهم و حال آنكه مي دانم حق با فرزند ديگرم مي باشد ولي به اين خاطر اين كار را مي كنم تا بر ضد ساير فرزندانم تحريك نشود و آنچنان كه برادران يوسف به يوسف كردند، نكند.[2]ج. حسود قبل از همه سرمايه و انرژي و سلامتي خود را به خطر مي اندازد. حتي ممكن است دچار بيماريهاي روان تني شود. (روان تني: اثر نگرانيها و مشكلات روحي بر اعضاي بدن) و در مرحلة بعد ممكن است به ديگران هم آسيب برساند.
د. از نظر معنوي حسد نشانه كمبود شخصيت و غفلت و ضعف ايمان است؛ زيرا آرزو مي كند نعمتي كه خدا از روي حكمت به ديگري داده است از او سلب شود. در خطبة 86 نهج البلاغه آمده است: حسد به تدريج ايمان را مي خورد همان طور كه آتش هيزم را تدريجاً از بين مي برد.
لازم به توضيح است كه حسد آن است كه شخص آرزو كند نعمتي از ديگري سلب شود كه اين پايين ترين درجة حسد است امّا درجة بالاي حسد اين است كه براي سلب آن نعمت از ديگري دست به تلاش مخرّبي بزند. ولي اگر آرزو كند آنچه ديگران دارند او هم داشته باشد اين حسد نيست بلكه غبطه است و صفت خوبي است و چقدر خوب است كه انسان تلاش كند تا نعمتي كه به ديگران داده شده او هم كسب كند نه اينكه نعمت را از ديگران سلب كند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. روان شناسي رابطه ها دكتر غلامعلي افروز انتشارات نوادر تهران.
2. اخلاق اسلامي، حبيب الله طاهري، انتشارات جامعة مدرسين قم.
پي نوشت ها:
[1] . جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، تهران، انتشارات درالكتب الاسلاميه، ج4، ص 349.
[2] . جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، ج9، ص328.