مقدمه: يكي از وظايف مهم زن و شوهر در زندگي تلاش براي استحكام هر چه بيشتر پايههاي زندگي مشترك و داشتن تفاهم با يكديگر ميباشد و براي رسيدن به تفاهم زن و شوهر بايد هر چه بهتر و بيشتر يكديگر را بشناسند و با سلايق و نظرات طرف مقابل آشنا شوند و به جاي اينكه اصرار بر نقطه نظر خود در مسئلهاي داشته باشند سعي كنند با گفتگو با يكديگر و استفاده از نظرات مشاورين به نظر متعادلي برسند.
با حفظ اين مقدمه لازم است به چند نكته اشاره كنم:
1ـ طلاق و تبعات شوم آن:
با اين كه طلاق از نظر اسلام امري جايز و مشروع است، اما در عين حال مبغوضترين و بدترين كارهاست. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: تزويج كنيد ولي طلاق ندهيد، زيرا از وقوع طلاق عرش خدا ميلرزد. مسألة ازدواج، مسألة خريد كفش و جوراب نيست كه هرگاه آن را دوست نداشت دورش بيندازد و كفش ديگري بخرد، زناشويي يك پيمان مقدس انساني و پيوند معنوي است دو انسان با هم عهد و پيمان ميبندند كه تا پايان عمر، يار و غمخوار و مونس هم باشند به اعتماد همين پيمان مقدس است كه دختر، پدر و مادر و خويشانش را رها كرده، با صدها اميد و آرزو به خانة شوهر قدم ميگذارد و سرماية عفت خويش را در اختيار او قرار ميدهد.
به اعتماد همين پيمان ملكوتي است كه مرد، مبالغ هنگفتي را براي عقد و عروسي و مرتب ساختن اسباب و لوازم زندگي هزينه ميكند و شبانهروز براي آسايش خانوادهاش زحمت ميكشد. ازدواج هوسبازي نيست تا مرد و زن به اندك بهانهاي آن را بر هم بزنند. درست است كه طلاق امر مشروع است، اما شارع مقدس اسلام جداً از آن نهي كرده است. متأسفانه همين امر مبغوض، در كشور چنان شيوع پيدا كرده است كه بنياد خانوادهها را متزلزل ساخته و اعتماد زناشويي را سلب نموده است.
زن و مردي كه جدا ميشوند لابد در نظر دارند بعدها با شخص ديگري ازدواج كنند. مرد با خود ميگويد: همسرم را طلاق ميدهم و با زن ديگري كه مطابق ميلم باشد ازدواج ميكنم، زن نيز با خود ميگويد: از شوهرم طلاق ميگيرم و با يك مرد ايدهآل عروسي ميكنم، اما اين زن و مرد بايد بدانند كه در صورت جدايي، بدسابقه ميشوند، هوسباز و خودخواه و بيگذشت و بيوفا ميشوند. مرد به خواستگاري هر زني برود آن زن پس از تحقيق ميفهمد كه زن سابقش را طلاق داده بدين جهت به او اعتماد نخواهد كرد. با خود ميگويد: از اين دو حالت خارج نيست؛ يا زن از او طلاق گرفته، پس معلوم ميشود مرد خوبي نبوده و يا اينكه او همسرش را طلاق داده، پس معلوم ميشود او عهد و وفا ندارد. زني كه از شوهرش طلاق ميگيرد بايد بداند كه كمتر مردي حاضر ميشود او را به همسري برگزيند؛ زيرا مردها فكر ميكنند اگر اين زن، زن خوب و باوفايي بود از شوهرش طلاق نميگرفت. بدين دليل اگر مرد براي خواستگاري هر زني برود غالباً دست رد به سينهاش خواهد زد. زن نيز بايد در انتظار خواستگار در خانه بماند، اگر با همين حال تا پايان عمر بماند بدبخت و سيهروز خواهد بود. مرد ناچار ميشود تا پايان عمر، تنها و پريشان احوال زندگي كند. زن نيز ناچار است تا آخر عمر يا سربار پدر و مادر يا ساير خويشان باشد و يا تنها و بدون مونس زندگي كند و در حسرت داشتن شوهر بسوزد و بسازد و يقيناً زندگي انفرادي بسيار دشوار و خستهكننده است و گاهي انسان مرگ را بر آن ترجيح مي دهد.
2- درزندگي مسائل متفاوتي پيش مي آيد؛ ميزان مهارت زن وشوهردرحل مسأله، تضمين کننده سلامت خانوادگي وحفظ زندگي ازفروپاشي است. اينکه به سرعت سراغ “يااين وياآن” برويم، نشان دهنده ضعف ما درحل مسأله است.بنابراين بايد تکنيک حل مسأله را فراگرفت ودرزندگي به دنبال راه حلهاي مناسب بود.مسأله را حل کنيدنه اينکه صورت مسأله راپاک کنيد.
3- انگيزه هاي همسرتان راازاشتغال کشف کنيدومتناسب با آنها راهکارپيداکنيد.
4-فقط به فکرخواست وميل خودنباشيد، بلکه به مصلحت زندگي مشترک فکرکنيد.
5- طبق نظرشرع وقانون، اگرزن قبل از ازدواج، شاغل بوده است، درترک ويا ادامه شغل خودمختاراست وشوهر نمي تواندمانع شغل اوشود، مگراينکه شرط ضمن عقد کرده باشندکه زن ازاشتغال خوددست بردارد.
6ـ نكتههايي دربارة شغل زنان:
الف) وظيفة مرد اين است كه مخارج زندگي را تأمين كند «ولي از نظر اسلام مستحب است كه زن در مرحلة اوّل در خانه و در مرحلة دوم با حفظ عفاف در خارج خانه به كار مناسب خلقت و نهاد خود مشغول باشد و به جاي سرگرميهاي زيانآور ، بيهوده و بيثمر مانند تخمه شكستن و غيبت مردم را كردن و قوارة آنان را اندازه گرفتن به كاري مفيد و مثبت بپردازد.»[1]همچنين بايد توجّه داشت در امور اجتماعي كه ميان مردم مرسوم است در موردي كه اسلام منع و نهي ننموده باشد، دليل بر تأييد و امضاي آن است. بنابراين هر حرفه و شغلي كه اسلام زن را از آن منع نكرده و منافي عفاف و حجاب او نيست مورد تصويب اسلام ميباشد و زن ميتواند به آن كار مشغول شود البته رضايت شوهر شرط اساسي در اين زمينه ميباشد.
ب) در مواردي كه زن در خارج از خانه به كاري اشتغال دارد نبايد سنگيني بار امور خانواده بر دوش او به تنهايي نهاده شود. وظيفة شوهر است كه با مشاوره و تفاهم با همسر خود و يا به كارگيري شيوههاي متناسب با وضع خاص خانواده، نگذارد خستگي ناشي از كار روزانه زن با رسيدگي به امور خانه تشديد شود. مسلماً اگر سنگيني كار زن بيش از توان و ظرفيت او باشد و به خستگي ممتد و مزمن منجر گردد، علاوه بر اين كه به سلامتي جسمي و شادابي روحي زن صدمة اساسي ميزند در درازمدّت نيز آثار بسيار زيانباري در سرنوشت خانواده بر جاي ميگذارد؛ بنابراين در چنين شرايطي شوهر و فرزندان به تناسب وضع خانواده بايد در انجام امور خانه مشاركت جدّي داشته باشند. كار كردن مرد در خانه از نظر آموزشهاي اسلامي بسيار پسنديده و موجب اجر و پاداش الهي است و حتي آن را موجب آمرزش گناهان بزرگ شمردهاند. سنّت پسنديدة ديني ما نيز بر اين نكته تأكيد دارد كه مرد در انجام كارهاي خانه و كمك به همسر در حدود امكان و توانايي خود مشاركت كند.[2]7ـ لزوم مراجعه به مشاور: توصيهاي ديگر كه به شما داريم اين است كه حتماً براي بازگو كردن مشكل خودو همسرتان، نزد مشاور خانواده برويد چرا كه ما يك طرفه و تنها با شنيدن صحبتهاي شما نميتوانيم قضاوت كنيم چون سخنان همسرتان را نشنيدهايم، ممكن است همسر شما هم حرفي براي گفتن داشته باشد يا اينكه مشكلي در زندگي با شما احساس كند كه از جنبههاي مختلف بايد بررسي شود، به طور مثال ممكن است از اخلاق و رفتار شما راضي نباشد يا اينكه از روابط زناشويي با شما رضايت كامل احساس نكند بنابراين بايد حتيالامكان اگر مسألهاي بين شما (غير از شاغل بودن ايشان) وجود دارد حل شود و اين ميسّر نميشود مگر اينكه صحبتهاي ايشان هم توسط يك مشاور دلسوز و آگاه شنيده شود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1) اميني، ابراهيم، همسرداري؛ ناشر دفتر تبليغات اسلامي قم، چاپ نوزدهم، 1383.
2) مصطفوي، سيّد جواد، بهشت خانواده؛ انتشارات هجرت، مشهد، چاپ دوّم، 1370.
3) سادات، محمد علي، راهنماي همسران جوان؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوّم، 1377.
4) گري، جان، مردان مريخي زنان ونوسي، نشر علم، تهران، 1379.
پي نوشت ها:
[1] . مصطفوي، جواد، بهشت خانواده، مشهد، نشر هجرت، چاپ دوّم، 1370، ص88.
[2] . سادات، محمّد علي، راهنماي همسران جوان، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، چاپ سوّم 1377.