يكي از سنّتهاي نيكوي بشري كه از ديرباز ميان انسانها متداول بوده، ازدواج است. ازدواج هم با فطرت انسان هماهنگ است، و هم موجب رشد فردي و اجتماعي، تربيت صحيح قواي طبيعي انسان و ارضاي غرايز و تأمين نيازهاي اصيل او ميشود. غريزة جنسي يكي از نيرومندترين غرايز انساني است كه اگر براي مهار آن به موقع اقدام نشود، و از راه صحيح ارضا نگردد، زمام اختيار آدمي را به دست خواهد گرفت و چون طوفان سركش، او را به منجلاب فساد، تباهي و ارتكاب گناه خواهد كشاند.
فضيلت و اهميت ازدواج در آيات و روايات متعدد بيان شده و رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ازدواج را يكي از سنّتهاي خود دانسته، مردم را به پيروي از اين روش نيكو فرا ميخواند و كساني را كه از اين دستور سرپيچي ميكنند، از زمرة پيروان خود بيرون ميداند: «النكاحُ سنّتي فمنْ رغبَ عن سنّتي فليس منّي»؛[1] ازدواج سنّت من است و هر كس از سنّت من سرپيچي كند، از من نيست.
از سوي ديگر مجرد زيستن در اسلام بسيار مورد نكوهش واقع شده و رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «شرارُكم عزّا بكم»؛[2] بدترين شما بيهمسران شما هستند. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ با شخصي برخورد كه با وجود برخورداري از امكانات مالي، مجرد ميزيست و تصميم بر ازدواج نداشت. حضرت خطاب به ايشان فرمود: «ازدواج كن و گرنه خطاكار خواهي بود.»[3] اين روايات شامل دختران و پسران، هر دو ميشود.
از تمامي آيات و روايات مربوط به ازدواج دانسته ميشود كه ازدواج يك وظيفه ديني و يكي از سنّتهاي اسلامي است و آثار فراواني در زندگي انسان دارد. مهمترين آثار آن عبارت است از: تكثير نسل، آرامش روحي، ارضاي غريزة جنسي، پيشگيري از بسياري انحرافات اخلاقي و حفظ دين.
افرادي كه از طريق ازدواج نيازهاي جنسي خود را ارضا ميكنند، زمينة هدايت خود را بيشتر فراهم نموده و در فراز و نشيبهاي زندگي و در برخورد با صحنههاي انحراف، بهتر ميتوانند غرايز جنسي خود را كنترل كنند، برخلاف افراد غيرمتأهل كه زمينة انحراف و به خطر افتادن دين و ايمانشان بيشتر است. افرادي كه در اثر فشار غريزة جنسي احتمال آلوده شدن به گناه و خودارضايي در آن ها وجود دارد، چه بسا ازدواج براي آنها واجب ميشود.
از تمامي آنچه بيان شد نتيجه ميگيريم كه ترك ازدواج به هيچ وجه به صلاح نيست و اگر كسي نخواهد تا آخر عمرش ازدواج كند، با سنّت رسول خدا مخالفت نموده است، علاوه بر آن، اگر ترك ازدواج باعث آلوده شدن به گناهاني مانند خودارضايي، روابط نامشروع، فكر و خيالهاي باطل و يا باعث افسردگي و ناراحتيهاي رواني در فرد شود، حرام است.[4]بخش ديگر سؤال شما اين بود كه اگر بعضي مواقع شهوت بر انسان غلبه كند و خودش را ارضاء كند، آيا اين خودارضايي باز هم گناه كبيره محسوب ميشود؟
خودارضايي در هر صورت گناه كبيره محسوب ميشود و حرام است. بنابراين حتي در سختترين شرايط و حساسترين موقعيتهايي كه شهوت بر انسان غلبه ميكند، حق ندارد اقدام به خودارضايي نمايد.
اسلام راه درست و مشروع ارضاي غريزة جنسي را كه همان ازدواج است، براي انسانها معرفي نموده و در صورتي كه شرايط فراهم نيست، به تقوا و حفظ عفّت توصيه كرده است. اساساً ازدواج و رعايت تقوا فلسفهاش همين است كه انسان را در سختترين شرايط، از گناه و مبتلا شدن به خودارضايي باز دارد.
حال كه پاسخ سؤال شما روشن شد و دانستيد كه ازدواج يك وظيفه الهي و سنّت نبوي است، چه فكر مي کنيد؟ با وجود اين گرايش قوي در انسان كه در جواني به اوج خود ميرسد و محركهايي كه امروزه از هر طرف انسان را به ابتذال و انحراف و به طور كلي عشق و روابط با جنس مخالف تحريك ميكند، چه تضميني وجود دارد كه بتوانيم خود را حفظ كنيم؟! از سوي ديگر آيا حاضريم خود را قرباني بيبند و باريهاي اخلاقي كنيم و همة ارزشهايمان را زير پا بگذاريم؟! اگر احساس عشق را در وجود خود احساس ميكنيم و ميخواهيم به نحو معقول و خداپسندانه از آن بهرهمند شويم، هيچ راهي وجود ندارد، جز آن كه براي ازدواج خود را آماده نموده و از اين طريق در برابر گناه و فشار غريزة جنسي خويش را بيمه نماييم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سيد مجيد حسني، گناه و ناهنجاري، عوامل و زمينههاي آن، دار الغدير قم، چ اول، 1379.
2. سيد حميد فتاحي، با جوانان در ساحل خوشبختي، دفتر نشر الهادي، چ اول، 1377.
3. محمد ناصر انتصاري، بحرانها و درمانها در دورة بلوغ، انتشارات گرگان، 1382.
پي نوشت ها:
[1] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 103، ص 220.
[2] . متقي هندي، كنز العمال، ج 16، ص 277.
[3] . مجلسي، همان، ج 103، ص 221.
[4] . مراجعه شود به: مظاهري، علي اكبر، جوانان و انتخاب همسر، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ سوم، 1374، فصل 1 و 2.