حقيقت خودخواهي يعني شخص خود را بي عيب و نقص ببيند و از اين كه در كمال و نعمت است خود را بزرگ بداند و آن كمال را از خودش بداند نه از خدا و در مرد بر طرف شدن آن نعمت فكر نمي كند و گمان دارد هميشه آن نعمت را خواهد داشت؛ بنابراين خرسند شدن به انجام كار خوب و شكر گزاري از خداوند به سبب دادن نعمت و توفيق بر عبادت و در خواست فزوني آن عجب نيست.
پول زياد و ثروتمند بودن، لزوماً باعث خودخواهي در انسان نميشود، چه بسا افرادي كه ثروتمند هستند و پول زيادي دارند؛ امّا خودخواه و متكبر نيستند، پول تنها يك وسيله و ابزار است، شايد شما هم در جامعه افرادي را سراغ داشته باشيد كه پول زياد دارند؛ امّا در عين حال متواضع هستند و به فقرا و نيازمندان جامعه كمك مينمايند، از سوي ديگر چه بسا افرادي كه ثروت چنداني هم در اختيار ندارند؛ امّا خودخواه و خودمحور هستند، آنچه مسلّم است اين است كه پول زياد داشتن، و ثروتمند بودن گرچه ميتواند در برخي افراد، باعث خودخواهي، غرور و غفلت از خدا گردد، ولي لزوماً و هميشه اينگونه نيست.
بيتوجهي به آدمهاي فقير و ضعيف نيز عامل خودخواهي نيست، بلكه در واقع معلول و پيامد خودخواهي است، افرادي كه به فقرا و نيازمندان جامعه توجهي ندارند و حاضر نيستند به آنها كمك نمايند، خودخواه، خودمحور و بي توجه هستند، و در حقيقت همان خودخواهي و خودمحوري آنها باعث شده كه به فقرا و نيازمندان توجهي نداشته باشند. پس بايد عامل خودخواهي افراد را در جاي ديگر جستجو نمود.
عامل خود خواهي
آنچه از آيات و روايات بدست ميآيد اين است كه: عامل اصلي خودخواهي در افراد، ضعف شخصيتي آنها است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «كسي تكبر نميورزد جز آنكه كمبود شخصيت و ذلّتي در درون خود احساس ميكند.»[1] روانشناسان نيز اعتقاد دارند كه ريشة اصلي خودخواهي، تكبر و غرور، از نقص و نقصاني است كه در شخص خودخواه، متكبر و مغرور وجود دارد و او ناخودآگاه ميكوشد با ابراز غرور، خودخواهي و خودمحوري، آن نقص و كمبود را جبران نمايد.[2] پس عامل اصلي خودخواهي ضعف شخصيتي افراد است. روي اين اصل، افرادي كه از نظر شخصيتي مشكل نداشته باشند هرگز دچار خودخواهي نشده و خود را از ديگران برتر و بالاتر نخواهند ديد. علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «تكبر نميورزد و خودخواه نميشود مگر شخص فرومايه.»[3] امّا ضعف شخصيتي چگونه به وجود ميآيد و عوامل اصلي ضعف شخصيت چيست تا براي درمان خودخواهي و خودبيني، عوامل ريشهاي و بنيادي را درمان كنيم؟
عوامل اصلي ضعف شخصيت:
1. ناآگاهي
يكي از عوامل ضعف شخصيت كه در نتيجه باعث خودخواهي ميشود، اين است كه افراد خودخواه، خود را خوب نشناختهاند و همين ناآگاهي باعث شده است كه خود را برتر از ديگران بدانند. اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ فرمود: «تعجب دارم از افراد متكبر و خودخواه، كسي كه ديروز نطفهاي بيش نبوده و فردا هم مرداري بيش نخواهد بود، ولي در عين حال تكبر ميورزد و خودخواهي ميكند.»[4] اگر اين افراد به خودنگري بپردازند و خود را بشناسند كه از نظر جسمي و ظاهري از نطفة گنديده آفريده شدهاند، و هيچ تفاوتي با ديگران ندارند، ديگر خود را برتر از ديگران نخواهند دانست، و اگر به مقام و منزلت انساني خويش پي ببرند كه خليفة خدا در روي زميناند، در آن صورت نيز خودشناسي باعث ميشود كه خود را از صفات زشت خودخواهي و غرور پاك نموده، اخلاق اسلامي را در خويش تقويت كند.
2. فقدان تربيت
يكي ديگر از عوامل ضعف شخصيت، محروم بودن از تربيت اسلامي است، افرادي كه در خانوادههاي غيرمذهبي و يا بيتوجّه به مسائل مذهبي، بزرگ ميشوند، معمولاً شخصيت آنها سالم رشد نميكند و لذا پس از مدتي به آسيبهاي اخلاقي مانند خودخواهي، غرور و… دچار ميشوند.
3. آلودگي محيط زندگي
عوامل محيطي نيز در ساختن شخصيت انسان مؤثر است، اگر محيط آلوده باشد و انسان با افرادي سر و كار داشته باشد كه از نظر شخصيتي و اخلاقي مشكل دارند و خودخواه و مغرور هستند، باعث ميشود كه انسان از آنها تأثير پذيرفته و فرد خودخواه و متكبر بار بيايد.
پيامبر گرامي اسلام در نقشپذيري انسان از محيط و دوستان و معاشران ميفرمايد: «انسان بر دين دوست خود است.»[5]تو اول بگو با كيان زيستي پس آنگه بگويم كه تو كيستي
اگر انسان با افراد خودخواه و از خودراضي رفت و آمد داشته باشد، قطعاً به خودخواهي گرايش پيدا ميكند. از اين رو، اگر ميبينيم افرادي خودخواه هستند بايد ببينم با چه افرادي رفت و آمد دارند و درچه خانوادهاي بزرگ شدهاند.
4. خود فراموش
هر گاه انسان حالات تكاملي خود را از ياد ببرد و فراموش كند كه از چه چيز خلق شده است و چگونه كودكي ناتوان و بي اراده بود و اكنون به قدرت و كمال رسيده است و به اين فكر نكند كه روزي خواهد مرد و لاشة گنديده پوسيده اي خواهد شد به مرض عجب و خود خواهي گرفتار مي شود. انسان كه خودش فكر نكند كه چه بيچارگي و عجزي او را فرا گرفته و قواي جسماني و روحاني خود در كنترلش نيست دچار خود فريفتگي مي شود و به خود مي بالد.
پي نوشت ها:
[1] . حر عاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه، ج 11، ص 303.
[2] . رشيدپور، مجيد، مباني اخلاقي اسلامي، انتشارات هجرت، 1374، ص 314ـ311.
[3] . آمدي، غررالحكم، حرف ميم.
[4] . صدوق، جامعالاخبار، ص 153.
[5] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج74، ص192.