با توجه به اينكه دروغ يكي از گناهان كبيره است و در حقيقت كليد ساير گناهان مي باشد، بايد همواره انسان از آن پرهيز نمايد، امّا گاهي همين گناه كبيره، جائز گشته و زماني واجب مي شود. پس بر ما واجب است كه شرايطي را كه در آن دروغ جائز يا واجب مي شود بشناسيم.و پاره اي از اين موارد را که در کتب فقهي استدلالي آمده است مي آوريم:
1ـ ضرورت و اضطرار
اگر حفظ جان و مال شخص يا برادر ديني، متوقف بر دروغ گفتن باشد، انسان مي تواند مرتكب دروغ شود، چرا كه دروغ مزبور، موجب حفظ جان و مال محترمي است و اهميت شارع مقدس نسبت به جان و اموال مسليمن از اموري بديهي و مسلم است.
و ادله متعددي بر جواز دروغ در موارد ضرورت و اضطرار وجود دارد، يکي از اين ادله آيه مبارکه «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ»[1] (كسانى كه بعد از ايمان كافر شوند- بجز آنها كه تحت فشار واقع شدهاند در حالى كه قلبشان آرام و با ايمان است- آرى، آنها كه سينه خود را براى پذيرش كفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظيمى در انتظارشان!)
اين آيه مباركه دلالت دارد بر اين که اظهار کفر از روي اجبار و اکراه منعي ندارد، بلکه به خاطر ضرورت و حفظ جان رواست.
در آيه ديگري آمده است: لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ في شَيْءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ؛[2] افراد باايمان نبايد به جاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند و هر كس چنين كند، هيچ رابطهاى با خدا ندارد (و پيوند او بكلّى از خدا گسسته مىشود) مگر اينكه از آنها بپرهيزيد (و به خاطر هدفهاى مهمترى تقيّه كنيد). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، بر حذر مىدارد و بازگشت (شما) به سوى خداست. طبق اين آيه كريمه اگر شخصي به طور واضح مي بيند كه اگر اظهار دوستي كفار را نكند، جان و مالش در خطر قرار مي گيرد؛ در اينجا اظهار محبت به ايشان بلامانع است. يعني در اصل اظهار محبت و ولايت كفار، امري حرام است و حتي سبب خروج از دين مي شود، امّا در مقام ضرورت و حفظ جان داراي حرمت نمي باشد.
و روايات نيز اين مضمون را مي رساند: « ما من شئ الا وقد احلّه الله لمن اضطرّ اليه «هيچ امر حرامي نيست مگر اينكه خداوند متعال، آنرا براي شخص مضطرّ حلال كرده است.[3]2ـ اصلاح بين برادران مؤمن
يكي از جاهائي كه دروغ جائز است، اراده اصلاح بين دو نفر مي باشد و از اين رهگذر، اگر دو نفر يا دو طائفه با يكديگر كدورت و دشمني داشته باشند و شخصي در جهت ايجاد صلح بين آنها برآيد و به اين نيت، دروغ بگويد، عملي حرام بجا نياورده است. در اين رابطه اخبار زيادي وجود دارد.[4] و در روايتي از پيامبر گرامي اسلام آمده است: يا علي خداوند کذبي را که در راه اصلاح بين مردم باشد دوست مي دارد و کذبي را که موجب فساد شود مبغوض مي دارد.[5] و در روايت ديگر از امام صادق آمده است: که انسان مصلح کاذب شمرده نمي شود.[6] و امام خميني به اين دو روايت براي جواز کذب در موارد اصلاح تمسک کرده است.[7]3ـ نيرنگ در جنگ: در نبرد ميان حق و باطل، نيرنگ و با زيركي تمام، دشمن را فريب دادن، موجب تقويت حق و ضعف باطل مي شود و بدين جهت پسنديده است. در روايتي از امام صادق (ع) از پيامبر آمده است: در سه مورد کذب نيکوست، که از جمله آن سه مورد خدعه و نيرنگ در جنگ است. و در روايت ديگر آمده است: که هر کذبي مورد سوال و بازخواست قرار مي گيرد مگر در سه مورد که يکي از آن سه مورد خدعه و نيرنگ در جنگ است.[8]خلاصه و نتيجه گيري: به طور كلي در هر موردي كه دروغ گفته شود و مقصود از آن دفع شرّ و زياني از مسلماني باشد يا هدف اصلاح بين مردم باشد، نه تنها دروغ گفتن حرام نيست بلکه زيبا و پسنديده است؛ زيرا اين دروغ ديگر كليد گناهان نيست بلكه نيكوكاري و احسان به مردم است. البته اينگونه دروغ هم وقتي مجاز و پسنديده است كه راستگويي ممكن نباشد در اين صورت است كه دروغ جائز يا واجب مي شود و گفتن سخن راست ممنوع يا حرام مي گردد.
در پايان بايد اين نكته را توجه داشت كه دروغ مصلحت آميز، فقط در موارد فوق، يعني مواردي كه ترك آن موجب محذورات و زيانهائي مي شود كه جبران آن غير ممكن است مي باشد. ولي دروغ به منظور استفاده مادي يا بدست آوردن منافع شخصي و نظائر آن، جزء دروغ مصلحت آميز نيست و قطعاً حرام و مشمول آيات و روايات حرمت دروغ و موجب ذلت و بدبختي دنيا و آخرت خواهد شد.
پي نوشت ها:
[1] . نحل/ 106.
[2] . آل عمران/ 28.
[3] . ر.ك: شيخ انصاري، مرتضي، المكاسب، قم، كنگره جهاني شيخ انصاري، اول، 1415ه.ق، ج2، ص21-31.
[4] . شيخ انصاري، المكاسب، ج2، ص31-32.
[5] . حر عاملي، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت، ج12، ص252.
[6] . حر عاملي،وسائل الشيعه، ج12، ص252.
[7] . امام خميني، المکاسب المحرمه، قم، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، اول،1415ه.ق، ج2، ص138.
[8] . حر عاملي، وسائل الشيعه، ج12، ص252.