وجود قدرت هاي خارق العاده در برخي از انسانها مساله اي است واقعي كه بايد دقيقا مورد بررسي قرار گيرد. اين قدرت ها از كجا مي آيند؟ آيا سحر و جادو است يا قدرت هاي روحي، دروني يا قدرت الهي؟ چه كساني اين گونه كارهاي عجيب را انجام مي دهند و هدفشان چيست؟ كارهايي مثل خوردن خرده شيشه، تيغ، عقرب و فرو كردن ميل و چاقو در بدن، عبور از ديوار، معلق ماندن در هوا، شكستن و به حركت درآوردن اشياء بدون كمك از جسم و بدن، انرژي درماني، جراحي بدون وسايل پزشكي و بدون خونريزي، هيپنوتيزم و كارهاي ديگر همگي كارهاي به ظاهر عجيب هستند و البته پرجاذبه كه انسانهايي به ظاهر عادي را به طرف خود مي كشانند. اين كارها را اكثر افرادي انجام مي دهند كه با زندگي اجتماعي كاري ندارند و يك زندگي فردي و پرزحمت را براي خود انتخاب نموده اند. مرتاضان هندي، ساحران آفريقايي، دراويش و صوفيان در كشورهاي اسلامي همگي دنبال كارهاي خارق العاده و غير مادي هستند. «اين افراد براي رسيدن به يك نيروي مرموز رواني با كم كردن خور و خواب، از توجه به جسم و تن مي كاهند و به خيال خود به روح انساني خويش فرصت مي دهند كه نيروي نهفتة خود را پرورش دهد. رياضت آنها گاهي به قدري شكنجه زا است كه هرگز يك فرد عادي نمي تواند آن را تحمل كند. به طور مثال بعضي از آنها سالهاي زياد دستهايشان را بالاي سرشان نگه مي دارند تا اينكه دستشان خشك شود و در عوض آن به يك قدرت روحي مي رسند.»[1] هر اندازه رياضت و سختي دادن به جسم مادي بيشتر باشد قدرت روحي نيز بيشتر مي شود. اما برخي از اين كارها هيچ ربطي به رياضت و قدرت روحي ندارد، بلكه سحر و جادو و كمك گرفتن از نيروهاي شيطاني است كه با خواندن وردهاي مخصوصي كارهاي عجيب انجام مي دهند و البته سحردر اسلام حرام است.
«اما كساني كه با تكيه بر ارادة خود و رياضت و سختي بر بدن خويش، به اين قدرت هاي عجيب و غير طبيعي مي رسند در انجام بسياري از كارهاي غير طبيعي محدوديت دارند. ولي عده اي از عرفا و علماء هم قادرند چنين كارهايي و حتي بزرگتر از اين ها را انجام دهند، ولي اين عالمان نه به خاطر رياضت هاي شديد بلكه در اثر عبادت و كمك گرفتن از اراده و قدرت بي انتهاي الهي، قادر هستند اين كارها را انجام دهند.»[2]
ديدگاه اسلام در مورد قدرت هاي روحي:
حال بايد بررسي كنيم تا مشخص شود كه نظر اسلام در اين باره چيست:
مطلب اول: اسلام تمام جنبه هاي روحي و جسمي انسان را در نظر مي گيرد و سپس يك روش براي زندگي در اختيار انسان قرار مي دهد تا هم روح انسان و هم جسم و بدن او به تكامل و رشد برسد. در اين روش افراط و تفريط وجود ندارد. همانطور كه انسان حق ندارد فقط جسم خود را با خوردن و خوابيدن و ورزش و استراحت و غيره پرورش دهد و از روح و پرورش آن غفلت كند، همچنين حق ندارد فقط به روح بپردازد و آن را پرورش دهد و جسمش را فراموش كند. در اسلام، هم دستوراتي براي خوردن و خوابيدن و استراحت و ورزش وجود دارد، و هم دستورات و روشهايي براي پرورش روح انسان مثل نماز، روزه، حج، جهاد و علم كه همگي غذاي روح اند. و اسلام اجازه نمي دهد فرد براي عبادت ها و… از اجتماع فاصله بگيرد.
مطلب دوم: هدف از خلقت انسان اين است كه او با كار و عبادت به خداوند تقرب جويد. هدف خداوند از آفرينش آسمانها و زمين، اين نيست كه انسانها پس از سالها رياضت و دردسر و سختي با يك نگاه قطار در حال حركت را نگه دارند و يا لامپي را بتركانند. فلسفة خلقت اين است كه انسانها با استفاده از عقل و وحي به سوي خدا حركت كنند و هر روز بر علم و اخلاق خود و جامعه اشان اضافه كنند و در اين دنيا تخم سعادت بكارند تا در آن دنيا سعادتمند شوند، زيرا اين دنيا مزرعة آخرت است. البته بسياري از كساني كه در مسير عبادت خداوند حركت مي كنند و او را خالصانه مي پرستند صاحب قدرت هاي خارق العاده اي هم مي باشند كه بسيار قوي تر از اين قدرت هاي مرتاضان و صوفيان است كه براي خودنمايي و جذب مريد و مشتري، كارهايشان را در كوچه و بازار و سينما به نمايش مي گذارند. هدف اين دراويش و مرتاضان رسيدن به اين قدرت ها است، ولي بندگان خدا در مسير خدا حركت مي كنند و در اين مسير به قدرت هايي مي رسند ولي دلشان را به آن قدرت ها مشغول نمي كنند و آن بازيچه ها آنان را از مسير باز نمي دارد. زيرا به دنبال چيزي بهتر و نا محدود هستند.
هر چه در اين راه نشانت دهند
گر نستاني، به از آنت دهند.[3]در مسير عبادت خداوند انسان به قدرت هاي الهي دست مي يابد و مي تواند همچون موسي، سحر و جادوي ساحران را باطل كند. كتاب هاي زيادي در مورد كرامات علماء و بزرگان دين اسلام نوشته شده است؛ مثل كتاب «نشان از بي نشانها». در تمام اين كتاب ها اين مساله مورد تاكيد قرار گرفته است كه هدف خلقت انسان خرق عادت نيست، بلكه اين ها سرگرمي هاي بين راه هستند، به قول شاعر:
گر بر آب روي چون خسي (كاه) باشي
گر بر باد روي چون مگسي باشي
دل به دست آر تا كسي باشي
يعني هدف ما رفتن بر روي آب يا پرواز كردن جسم بر روي باد نيست؛ بلكه وظيفة ما در اصل عاشقي كردن با خداوند و عبادت اوست.
مطلب سوم: قدرت هاي غير طبيعي در بين علماء ديني هم وجود دارند ولي منشاء اين قدرت ها نيروي الهي است نه نيروي شيطاني. در اسلام هم مثل برخي مذاهب و روش هاي هندي دستوراتي وجود دارد براي رياضت كشيدن مثل روزه، اعتكاف، نماز و… تمام اينها رياضت هاي شرعي هستند.
مطلب چهارم: از لحاظ اسلامي آموزش و ياد گرفتن برخي از اين كارها اشكالي ندارد به شرطي كه با مشورت باشد و از اساتيد برجسته اخلاق و مرجع تقليد اجازه داده شود. در ياد گرفتن اين كارها بايد چند اصل رعايت شود:
اولا: از هر كس نبايد ياد گرفت زيرا شيادان و كلاه برداران زياد هستند.
اي بسا ابليس آدم رو كه هست
پس به هر دستي نبايد داد دست.[4]ثانيا: هر انساني كه مي خواهد سراغ اينگونه مسائل برود ابتدا بايد عقايد و اصول اخلاقي خود را محكم كند تا مبادا در وسط راه پايش بلغزد و از مسير گمراه شود.
تا نكني جاي قدم استوار
پاي مَنِه در طلب هيچ كار[5]ثالثا: انسان آزاد نيست تا هر كاري را ياد بگيرد؛ بلكه بايد كارهايي را آموخت كه براي انسان ها فايده دارد. مثلا استفاده از هيپنوتيزم و انرژي درماني و ياد گرفتن آنها اشكالي ندارد. البته با حفظ شرايط بالا ولي آموختن خيلي از كارهاي روحي و هدر دادن عمر و زندگاني براي رسيدن به آنها جايز نيست.
رابعا: در كار رياضت شرعي، زندگي اجتماعي فراموش نشود. هم جسم و روح و هم زندگي فردي و اجتماعي، فداي هم نشوند.
مطلب آخر: اينطور نيست كه تمام مشكلات انسان با اين كارهاي عجيب و غريب حل و فصل شود، بسياري از مشكلات ما از راه هاي طبيعي قابل حل شدن است. پس در اسلام هم روش هايي براي پرورش نيروهاي روحي وجود دارد. ولي روح پرورش مي يابد تا بهتر و آزادانه تر عبادت كند نه اينكه خرق عادت كند. ولي ياد گرفتن برخي كارها براي درمان بيماري هاي رواني و روحي و جسمي اشكالي ندارد، بشرطي كه هم ياد گيرنده و هم ياد دهنده شرايط لازم را داشته باشند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. نشان از بي نشان ها، علي مقدادي اصفهاني، انتشارات جمهوري.
2. عرفان عملي، دكتر سيد يحيي شير بي، نشر و پخش معارف.
3. مراحل اخلاق، استاد جواد آملي، نشر اسراء.
پي نوشت ها:
[1] . مهدي خواه، محمد، نيروهاي ناشناختة انسان، انتشارات جمال، چاپ هفتاد و يكم، ص11.
[2] . دستغيب، سيد عبدالحسين، گناهان كبيره، انتشارات كانون تربيت شيراز، ج2.
[3] . مقدادي اصفهاني، علي، نشان از بي نشانها، انتشارات جمهوري، چاپ دوم، 1372، ص278.
[4] . همان، ص235.
[5] . همان، ص 238.