مقدّمه: براي استدلال به يك حديث، لازم است، چند چيز مورد بررسي قرار گيرد: 1ـ سلسله سند آن، 2ـ دلالت آن. 3ـ عدم مخالفت آن با قرآن و روايات ديگر، با توجّه به اين مقدّمه، بايد اولاً سند اين روايت مورد بررسي قرار گيرد تا روشن شود که سند آن تمام هست يا نيست؟ كه اين كار به عهدة كارشناسان رجالي ميباشد، و از حدّ توان، خارج است، فرض را بر اين ميگذاريم كه اين حديث سنداً تمام و صحيحه ميباشد، در عين حال نميتوان به آن تمسّك كرد. چرا؟ چون:
الف) مخالفت با قرآن: اگر واقعاً ابابكر و عمر بعد از پيامبر(ص) خير الامة بودند. لااقل يك آيه در مدح آنها در قرآن وارد ميشد، تنها آيهاي كه به عنوان افتخار ابابكر نقل نمودهاند، آية «اذ هما في الغار اذ يقول لصاحبه لا تحزن»[1] «در آن هنگام كه آن دو در غار بودند، و او (پيامبر) به همراه خود ميگفت غم مخور و نترس خدا با ماست» است، كه اين هم دلالت ميكند ابابكر ترسيده بود، در حالي كه علي(ع) در همان لحظات جاي پيامبر(ص)، خوابيده و مشركين دور خانه پيامبر را احاطه نموده بودند، و آية ذيل نازل شد: «و از مردم كسي است كه در مقابل به دست آوردن رضايت خداوند جان خويش را (به خطر انداخته) ميفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»[2] در اين مورد سنّي و شيعه ميگويند: اين آيه دربارة علي(ع) نازل شده است.[3] و هم چنين علي(ع) در آية تطهير «معصوم»[4] در آية اكمال، ولايتش باعث كمال دين[5] و در آية تبليغ، عدم اعلام ولايت و امامتش مساوي با عدم انجام رسالت[6] و در آيه مباهله به منزلة جان پيامبر(ص) و در آية ولايت ولي مؤمنان[7] و در آية اولي الامر هم سطح پيامبر(ص)[8] خوانده شده است. محبتش پاداش رسالت[9] و داراي علم الكتاب[10] و متوسل شدن آدم(ع) به او براي نجاتش[11] و صدها آية ديگر كه در شأن او نازل شده است كه در شواهد التنزيل حاكم حسكاني جمعآوري كرده است و به قول متقي هندي عالم سنّي: «ما انزل الله تعالي آية «يا ايها الذين آمنوا» والّا عليٌ رأسها و اميرُها»[12] «هر آيهاي كه با يا ايها الذين آمنوا» آمده است، علي در رأس و امير آن است.» آيا شخصي كه اين همه آيات دربارة او نازل شده است خير امت بعد از پيامبر نيست؟[13]اين تنها حديثي نيست كه در مدح آن دو نفر جعل كردهاند، بلكه روايات ديگري مانند اينكه عمر و ابابكر مانند جبرئيل و ميكائيل هستند. اين دو پيران بهشتي ميباشند و اينكه وحي بنا بود بر عمر نازل شود اشتباهاً بر پيامبر نازل شد، و اينكه عمر چراغ اهل بهشت و… كه در جاي خود نقل و نقد شده است.[14]ب) مخالفت با ديگر روايات اهل تسنّن: به عنوان نمونه به بعضي از آنها اشاره ميشود. «علي خير البشر فمن ابي فقد كفر» «پيامبر(ص) فرمود: «علي بهترين بشر است پس كسي كه اين را انكار كند كافر است.»[15] و فرمود: كسي كه نگويد علي(ع) بهترين مردم است كافر شده است.»[16] علي(ع) انسان برگزيدة خداوند بعد از پيامبر(ص)[17] از يك ريشه و شجر ميباشند.[18] علي(ع) اولين مسلمان[19] و علي(ع) مهربانترين، محكمترين انسان در راه خدا، داناترين انسان به حلال و حرام.[20] ايمان علي از نظر وزن، بر تمام آسمانها و زمين برتري دارد[21] و داراي هفت خصلتي كه هيچ كسي آن را دارا نيست و نميتواند با او محاجه كند، اوّل مؤمن، وفادارترين انسان به عهد خدا، با استقامتترين انسان، مهربانترين انسان نسبت به رعيّت، عادلترين داناترين، و بزرگترين انسان از نظر پاداش در روز قيامت، علي(ع) ميباشد[22] علي محور حق[23] است و صدها روايت ديگر. ابن ابي حديد ميگويد: «قدّم المفضول علي الافضل» (او افتراء ميبندد به خداوند) كه مفضول را بر افضل كه علي باشد برتري داد![24]ج: مخالف گفتههاي خود ابابكر و عمر ميباشد. ابوبكر گفت: «لست بخيركم و علي فيكم» مرا رها كنيد در حالي كه علي در بين شما است من بهترين شما نباشم[25] و گفت علي(ع) در مرتبه كسي بود (يعني پيامبر) كه او را از دست داديم.[26] و بارها گفت «لولا علي لهلك ابابكر»[27] اگر علي نبود ابابكر هلاك ميشد.
عمر نقل كرده كه پيامبر(ص) فرمود: همان او (علي) افضل افراد من بعد از من باشد[28] و او هم چون كعبه است كه مردم بر نزد او بروند،[29] و خود گفت «انت خيرهم فتوي» تو بهترين انسان در امر فتوا هستي و بيش از هفتاد مرتبه گفت: «اگر علي(ع) نبود عمر هلاك ميشد،»[30] نتيجه اين شد كه روايت مذكور از نظر سند و دلالت ضعيف است، بر فرض سنداً تمام باشد با قرآن و روايات عامه، و گفتههاي خود ابابكر و عمر سازگاري ندارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ الامام اميرالمؤمنين علي(ع) از ديدگاه خلفا، واحد تحقيق و تأليف محمد الغدير (مشهد، شيخ مهدي ايماني، تمام كتاب) تذكر.
2ـ امامت و ولايت، هادي نجفي، تمام كتاب.
3ـ امامت و رهبري، استاد مرتضي مطهري.
پي نوشت ها:
[1] . توبه/4.
[2] . بقره/207.
[3] . يحيي بن حسن حلّي، خصائص الوحي المبين، تحقيق شيخ محمد باقر محمودي، تهران، وزارت ارشاد، 1406ق، ص92.
[4] . احزاب/33.
[5] . مائده/5.
[6] . مائده/67.
[7] . آل عمران/61.
[8] . مائده/55.
[9] . شوري/23.
[10] . رعد/43.
[11] . هود/73.
[12] . علي متقي هندي، كنزالعمال، بيروت، مؤسسة الرساله، چاپ پنجم، 1405ق، ج11، ص604، روايت 32920.
[13] . آل عمران/144، ذيل آيه به تفاسير مراجعه شود.
[14] . ر. ك: ابي منصور طبرسي، الاحتجاج، با تعليقات آيت الله سبحاني، قم، انتشارات اسوه، چاپ اوّل، 1413ق، ج2، ص480ـ477.
[15] . كنزالعمال، همان، ج11، ص625، روايت 33045.
[16] . همان، روايت 33046.
[17] . همان، ص604، روايت 32923.
[18] . همان، ص608، روايت 32943 و بعدش.
[19] . همان، ص605.
[20] . همان، ص641.
[21] . همان، ص617.
[22] . همان.
[23] . همان، ص621.
[24] . ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، بيروت، داراحيا، التراث العربي، چاپ دوّم، 1358، ج1، ص3.
[25] . سبط ابن جوزي، تذكرة الخواص، نجف، ص62.
[26] . اميني، الغدير، بيروت، دارالتراث العربي، ج1، ص297.
[27]. محمدبن عبدالرؤف مناوي، فيض القدير، مصر، ج4، ص357.
[28] . كشفي، محمد صالح، كوكب الدري، پاكستان، ص133، منقبت 158.
[29] . ر.ك. درکزي، سيد محمد، نزل السائرين، مصر، مكتبة اسكندريّه، به نقل از ملحقات احقاق الحق، ج17، ص79.
[30] . ابي داود منذري، مختصر سنن، بيروت، دارالمعرفة، ج 6، ص230.