اين سوال داري دو بعد است: الف) اشکالي که بر جنبه شهرت روايت مذکور وارد شده است. ب) بررسي سند حديث از ديدگاه علم رجال.
حديث ثقلين در بين علما شيعه و سني جزء، احاديث متواتر ميباشد. با اينكه در ميان اهل سنّت كه در اثبات امامت صرفاً به حديث صحيح اكتفا ميكنند، گرچه متواتر نيز نباشد.[1] دانشمندان و علما علم رجال مانند: شيخ حر عاملي در كتاب شريف وسائل الشيعه ميگويد: «حديث ثقلين بين عامه و خاصه متواتر و از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ روايت شده است.[2]» مرحوم آيت الله العظمي بروجردي نيز ميگويد: «حديث معروف، بين فريقين اجماعي ميباشد و سيچهار هزار صحابه و اكثر اهل سنّت آن را از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ روايت كردهاند و مشاهير محدثان آنها، در كتابهايشان مثل صحاح، سنن و… با اسانيد صحيح، آن را نقل كردهاند»[3] حضرت امام خميني (رحمةالله) نيز دربارة حديث مذكور ميگويد: «ذكر اين نكته لازم است كه حديث ثقلين، متواتر بين جميع مسلمين است و كتب اهل سنّت از صحاح ششگانه تا كتب ديگر آنان با الفاظ مختلف و موارد مكرره از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به طور متواتر نقل شده است و اين حديث شريف بر جميع بشر به ويژه مسلمانان مذاهب مختلف قاطع است.»[4] حديث ثقلين به طور بسيار گسترده و در منابع معروف و دست اول شيعه و سني نقل شده و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ حديث مذكور را در موارد مختلف بيان فرموده است. در اينجا به قسمتي از راويان حديث و كتب معروف اسلامي كه حديث ثقلين در آنها آمده اشاره ميشود.
1. در صحيح مسلم كه از معروفترين منابع اهل سنّت ميباشد و جزء صحاح ششگانه به حساب ميآيد از زيد بن ارقم نقل ميكند كه گفت: «رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ در ميان ما برخاست و خطبه خواند و در محلي كه آبي بود كه خم ناميده ميشد (غديرخم) و در ميان مكه و مدينه قرار داشت. پس حمد خدا را بهجا آورد و بر او ثنا گفت و موعظه كرد… سپس فرمود: امّا بعد اي مردم من بشري هستم و نزديك است فرستاده پروردگارم بيايد و دعوت او را اجابت كنم و من در ميان شما دو چيز گرانمايه به يادگار ميگذارم، نخست كتاب خدا كه در آن هدايت و نور است، پس كتاب خدا را بگيريد، و به آن تمسك جوييد… و اهل بيتم را به شما توصيه ميكنم كه خدا را دربارة اهل بيتم فراموش نكنيد…[5]2. در كتاب سنن ترمذي (صحيح ترمذي) در بحث مناقب اهل بيت ـ عليهمالسّلام ـ از قول جابربن عبدالله ميگويد: رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ را هنگام حج روز عرفه ديدم كه بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه خواند، شنيدم كه ميفرمود: «يا ايها الناس اني قدر تركت فيكم ما ان اخذتم به لن تضلوا، كتاب الله و عترتي اهلبيتي…»[6]3. در كتاب سنن دارمي كه از كتب بسيار معروف اهل سنّت است، روايتي، شبيه روايت زيدبن ارقم از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل شده است و با تصريح به نام ثقلين و نام «كتاب الله و اهل بيت» به پايان ميرسد.[7]4. در مسند احمد كه از ائمه چهارگانه معروف اهل سنت است در حديثي از زيدبن ثابت آمده كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «اني تارك فيكم خلقتين: كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء و الارض او مابين السماء الي الارض و عترتي اهلبيتي و انهما لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض…»[8] «من دو خليفه (جانشين) در ميان شما از خود به يادگار ميگذارم، كتاب خدا كه ريسماني كشيده شده ميان آسمان و زمين و عترتم و اهل بيتم، اين دو هرگز از هم جدا نميشوند تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند.»
5. احمد بن شعيب «نسايي» كه از بزرگان اهل سنّت به حساب ميآيد و كتابش در زمرهي صحاح ششگانه معروف است در كتاب خصائص از زيدبن ارقم نقل ميكند كه: هنگامي كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از حجه الوداع بازميگشت و به غديرخم وارد شد… فرمود: «كاني دعيت فاجبت و اني تارك فيكم الثقلين احد هما اكبر من الاخر، كتاب الله و عترتي فانظروا كيف تخلفوني فيهما فانهما لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض…»[9] گويي من (از سوي خدا) دعوت شدهام و اجابت كردهام و من دو چيز گرانمايه را در ميان شما به يادگار ميگذارم، يكي از ديگري بزرگتر است، كتاب خدا و عترت و اهل بيتم، پس بنگريد چگونه بعد از من با آنها رفتار خواهيد كرد، چرا كه آنها از هم جدا نميشوند تا در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند…» حديث ثقلين در منابع و كتب معتبر علما و دانشمندان شيعه نيز به تواتر رسيده، و هيچ ترديدي در آن نيست.[10] حديث ثقلين از نظر علم رجال و درايه نيز متواتر و داراي سندي محكم و در سلسله راويان آن افرادي ثقه وجود دارند. به برخي از سلسله سند روايت مذكور اشاره ميشود.
1. «حدثنا محمد بن الحسين بن جعفر بن بشير عن ذريع بن يزيد عن ابي عبدالله ـ عليهالسلام ـ، قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ اني قد تركت فيكم الثقلين كتاب الله و اهل بيتي…»[11] شيخ طوسي (ره) دربارة محمد بن الحسين ميگويد: «او ثقه است»[12] نجاشي دربارة محمد بن الحسين ميگويد: او از اصحاب گرانقدر ما است كه روايات زيادي نقل كرده و ثقه است.[13] هم چنين شيخ طوسي (ره) و نجاشي (ره) دربارة جعفربن بشير نيز ميگويند كه او ثقه بوده است.[14] ذريع بن يزيد المحاربي نيز از ديدگاه صاحب «الفهرست» و «الرجال» ثقه ميباشد.[15] «حدثنا محمد بن عيسي و يعقوب بن يزيد و غير هما من ابن المحبوب عن ابن السحاق بن غالب عن ابي عبدالله قال مضي رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ الخ»[16] محمد بن عيسي بن عبيد در نگاه رجال نجاشي و فهرست شيخ طوسي (ره) ثقه حساب آمده است. هم چنين يعقوب بن يزيد الانباري و ابن محبوب و اسحاق بن غالب نيز از افراد ثقه ميباشند.[17] و…[18]بنابراين، حديث ثقلين در صدها كتب عامه (اهل سنت) و خاصه (شيعه) با اسناد و به طرق گوناگون و معتبر نقل شده است كه در ميان تمام روايات اسلامي از نظر اعتبار و سند كم نظير است و جاي هيچ شكي نيست. از طرفي تأييد و تكرار و سفارش فراوان پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نشان از اهميت زياد تمسك به اين دو چيز گرانمايه است و حكايت از راز نهفته بسيار بزرگ دارد. برخي از اسرار و نكات در حديث مذكور عبارتند از:
1. قرآن و اهلبيت(ع)، هميشه همراه همديگر هستند و طالبان حقايق قرآني بايد دست به دامن اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ شوند.
2. پيروي از اهل بيت ـ عليهمالسّلام ـ نيز مانند پيروي از قرآن واجب است.
3. حديث مذكور حكايت از عصمت اهل بيت ـ عليهمالسّلام ـ دارد و تمسك به قرآن به همراه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ انسان را از گمراهي باز ميدارد.
4. جدا نبودن قرآن و اهلبيت(ع) تا روز قيامت و كنار حوض كوثر ادامه دارد و در طول تاريخ همواره اهلبيت(ع) پيشواي معصوم براي انسانها هستند و بايد نسبت به آن معرفت و آگاهي پيدا كرد.
5. از حديث مذكور برميآيد كه جدا شدن و پيشي گرفتن از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ مايه گمراهي است.
6. اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ از همه افضل و اعلم و برترند. و…[19]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ هيمثمي، ابن حجر، صواعق، (مصر انتشارات عبدالطيف) ص226.
2ـ حنبلي احمد بن عبدالحليم (ابن تميه)، مهتاج السنه، چاپ قاهره، مصر) ج4، ص104.
3ـ قاضي نور الله شوشتري، احقاق الحق، (تهران، چاپ سنگي و خطي) ج4، ص438.
4ـ ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، (موسسه الحبي بيروت) ج6، ص375، خطبه 86.
5ـ مير حامد حسين هندي، خلاصه عبقات الانوار، (مؤسسه البعثه بيروت) ج2، ص105، 242.
6ـ علامه مجلسي، بحارالانوار، (بيروت، مؤسسه الوفاء) ج5، ص20، ج10، ص159، ج22، ص311، و 475.
7ـ ابو منصور، احمد بن علي طبرسي، الاحتجاج، (مشهد، نشر مرتضي) ج1، ج2، ص380 و 450.
پي نوشت ها:
[1] . سيد شريف الدين حر عاملي، المراجعات، مصر، ص12.
[2] . حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، انتشارات مؤسسه آل البيت، ج27، ص33.
[3] . طباطبايي بروجردي، حسين، جامع الاحاديث الفقهيه للشيعه الامامية ، قم، ج1، ص20.
[4] . موسوي خميني، وصيت نامه سياسي الهي، تهران، انتشارات سازمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص1.
[5] . الامام مسلم، صحيح مسلم، بيروت، دارحياء التراث العربي، ج4، ص1873.
[6] . الترمذي، صحيح ترمذي، بيروت، دارالفكر، ج5، ص662، باب مناقب اهل بيت النبي، ح3786.
[7] . سنن دارمي، بيروت، نشر دارالكفر، ج2، ص432.
[8] . احمد بن حنين، مسند امام احمد، بيروت، دارالصادر، ج5، ص182.
[9] . احمد بن شعيب، خصائص نسايي، مصر، طبع التقدم، ص20.
[10] . ر.ك: حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت، ج27، ص33؛ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، ج2، ص99، 103، 225، 285؛ و… علي بن ابراهيم قمي، تفسير قمي، قم، موسسه دارلكتاب، ج1، ص173؛ شيخ صدوق، كمال الدين، قم، دارالكتاب الاسلاميه، ج1، ص64، 234، و… .
[11] . قميين ابوجعفر محمد بن الحسن فروح (الصنار)، بصائر الدرجات، تهران، شركت چاپ، ص416.
[12] . ابي جعفر محمد بن الحسن الطوسي، الفراست، انتشارات شريف رضي، ص140، رديف597.
[13] . ابوالعباس احمدبن علي بن العباس النجاشي، الرجال، چاپ بمبئي، ص236ـ237.
[14] . همان.
[15] . همان.
[16] همان.
[17] . همان.
[18] . ر.ك: شيخ صدوق، كمال الدين، تهران، مكتبه الصدوق، ج1و2، ص369.
[19] . ر.ك، ناصر مكارم شيرازي و همكاران پيام قرآن (تهران دارالكتب الاسلاميه) ج9، ص75، 76.