طلسمات

خانه » همه » مذهبی » از امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه حضرت فرمودند: «قلب‌ها مانند ظرف هستند و بهترين آن قلبي است كه گنجايش بيشتري داشته باشد» اولاً معيار ظرفيت قلوب چيست، و ثانيا چگونه مي‌توان ظرفيت‌ها را افزايش داد.

از امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه حضرت فرمودند: «قلب‌ها مانند ظرف هستند و بهترين آن قلبي است كه گنجايش بيشتري داشته باشد» اولاً معيار ظرفيت قلوب چيست، و ثانيا چگونه مي‌توان ظرفيت‌ها را افزايش داد.

قبل از پاسخگويي به سؤال ابتدا لازم است با مفهوم قلب در روايات آشنا شويم.

مفهوم قلب
قلب در لغت به معني تغيير، تحول و انقلاب است و در عرف عام جسم صنوبري و عضوي از اعضاي بدن است كه در سمت چپ سينه انسان قرار دارد و خون را به سراسر بدن منتقل مي‌سازد و سلول‌هاي جسم انسان را تغذيه مي‌نمايد و در فارسي به «دل» نيز تعبير مي‌شود. امّا در قرآن به معاني گوناگوني آمده است از جمله: 1. به معني عقل و درك، چنانكه در آيه 38 سوره ق مي‌خوانيم: «إنَّ في ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ »؛ 2. به معني روح و جان چنان كه در آيه 11 سوره احزاب آمده است: «… وَ إذْ زاغَتْ الأبْصارُ وَ بَلَغَتْ القُلوبُ الحَناجِرَ …»؛ 3. به معني مركز عواطف، آيه 13 سوره انفال شاهد اين معنا است: «… سَأُلْقي في قُلوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ ».[1]

ظرفيت قلب
در قرآن كريم و روايات تعبيري به نام «صدر» به چشم مي‌خورد مثل شرح صدر يا ضيق صدر و مقصود از صدر، ظرف و جايگاه قلب است. اگر قلب،‌ مادي باشد صدر هم مادي است و جايگاه آن خواهد بود ولي در مورد قلب معنوي طبعاً صدر هم به تناسب آن يك ظرف غير جسماني خواهد بود. يعني هر چند قلب به معناي معنوي آن، امري جسماني نيست كه ظرف و جايگاه جسماني داشته باشد ولي براي آن نيز ظرف‌گونه‌اي در نظر گرفته شده است. زيرا از آنجا كه ذهن ما با ماديات و محسوسات آشناست و براي قلب مادي ظرفي به نام «صدر» درك مي‌كند كه محيطي وسيع‌تر از قلب و مشتمل بر آن است ، در امور معنوي نيز، چنين چيزي تقدير شده كه روح انسان ظرف قلب اوست مثل آيه شريفه‌اي كه مي‌گويد: «فَإنَّها لاتَعْمَي الأبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَي القُلوبُ الّتى فِى الصُّدورِ »[2]؛ چشم‌هاي ظاهر، كور نيستند و لكن دل‌هايي كه در سينه‌ها جاي دارند كورند.
پس منظور از صدر روح است كه ظرف قلب انسان محسوب مي‌شود وضيق صدر و شرح صدر نيز به خاطر اين است كه روح، ‌احساس تنگي يا انبساط مي‌كند و گرنه صدر به معناي مادي آن گشاد و تنگ نمي‌شود.[3]شرح صدر و گستردگي آن كنايه از آمادگي براي پذيرش است همان گونه كه يك بيابان و يا يك خانه گسترده ووسيع آماده پذيرش انسان‌هاي زيادي است. يك سينه فراخ و روح گشاده نيز آنان، پذيرش حقايق فزونتري است.

قلب‌ها ظرف خدايند
از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده است كه فرمودند: «خداي متعال در زمين ظرفهايي دارد و محبوب‌ترين آنها نزد خداي متعال ظرفي است كه صاف و نازك و سخت باشد. اين ظرف‌ها همان دلهايند امّا دل صاف دلي است كه از زنگار گناهان صاف باشد. امّا دل نازك دلي است كه رقت بارترين دل بر برادران باشد و امّا دل سخت،‌دل مردي است كه حق بگويد و در راه خداوند از سرزنش هيچ سرزنش‌گري نهراسد.[4]

موجبات افزايش ظرفيت قلب
1. اراده الهي: «فَمَنْ يُرِدِ اللهُ اَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإسْلامِ »[5]؛ پس هر كس را كه خدا بخواهد هدايت ‌كند قلبش را به نور اسلام روشن مي‌گرداند.
در روايت آمده است هنگامي كه آيه شريفه ياد شده نازل شد، از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ درباره شرح صدر سؤال شد،‌حضرت فرمود شرح صدر نوري است كه خداوند در قلب مؤمن قرار مي‌دهد تا قلب وسعت يابد و براي «ايمان» آمادگي پيدا كند. سپس در مورد نشانة شرح صدر سؤال شد. حضرت فرمود: توجه به جهان جاويدان و دل بريدن از دنياي پرفريب و آمادگي براي مرگ پيش از آن كه فرا رسد.[6]2. انس با قرآن كه در روايات آمده است: «اللّهم نور بكتابك بصري و اشرح به صدري و فرّح به قلبي؛[7] خدايا چشمان من را به وسيله كتاب خود (قرآن) نوراني گردان و سينه‌ام را فراخي ده و قلبم را خوشحال كن.»
3. مطالعات پي‌گير و مستمر و ارتباط مداوم با دانشمندان و علماي صالح.
4. خودسازي و تهذيب نفس.
5. پرهيز از گناه به ويژه غذاي حرام.
6. ياد خداي متعال.
در مقابل، جهل، گناه، لجاجت، همنشيني با بدان و فاجران و مجرمان، دنيا پرستي و هواپرستي باعث دلتنگي روح و قساوت قلب مي‌شود.[8]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ اخلاق در قرآن، محمد تقي مصباح يزدي.
2ـ چهل حديث امام خميني(ره).
3ـ رساله سير و سلوک، بحرالعلوم، با شرح سيد محمد حسين تهراني.

پي نوشت ها:
[1] . شريعتمداري، جعفر، شرح و تفسير لغات قرآن، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1375، ج3، ص731.
[2] . حج/47.
[3] . مصباح يزدي، محمد تقي، اخلاق در قرآن، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ سوم، ج1، ص266، اقتباس.
[4] . ميزان الحكمه، ح16914.
[5] . انعام/126.
[6] . فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، بيروت، دار المعرفه، چاپ اوّل، 1406، ج3 و 4، ص561.
[7] . كليني، اصول كافي، ج2، ص577.
[8] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج19، ص425.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد