بيش از 200 آيه از قرآن، نقش زن و مرد را در مسايل فردي، خانوادگي و اجتماعي و … تبيين كرده و شخصيت و انسانيت زن و مرد را مساوي ميداند. براي مثال: خداوند، زن و مرد را خليفه و جانشين خود معرفي كرده است.[1] هر دو برخوردار از روح الهي،[2] تسويه و تعديل در خلقت،[3] داشتن ابزار ادراكي،[4] و فطرت الهي،[5] وجدان اخلاقي،[6] حامل امانت،[7] ميباشد. و ارسال رسل،[8] تنزيل كتاب،[9] عبوديت هدف آفرينش،[10] امتحان بندگان،[11] حيات طيبه،[12] شناخت قدرت الهي،[13] ايمان و عمل صالح،[14] علم و دانش،[15] سبقت در ايمان،[16] تقوي و پارسايي،[17] هجرت،[18] جهاد،[19] هم براي زن مطرح است و هم مرد، و همچنين قرآن زن و مرد را مكمل همديگر معرفي ميکند[20].
با توجه به موارد فوق، زن و مرد از لحاظ شخصيت و ارزش معنوي و رسيدن به مقام معنويت و عقل نظري يكسانند و هيچ برتري بر يكديگر ندارند.
بررسي سند حديث:
حديث فوق توسط شيخ صدوق (306 ـ 381) در دو كتاب معاني الاخبار[21] و امالي[22] با ذكر سند و نام راويان نقل شده است. و كتابهاي روايي ديگر مانند: بحارالانوار،[23] از شيخ صدوق نقل كرده است. شيخ صدوق ـ رحمة الله عليه ـ كه به واسطه ي دعاي امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ متولد شده، يكي از راوياني است كه به معصوم نزديك بود؛ تا جايي كه شيخ طوسي ـ رحمة الله عليه ـ ميگويد: او دانشمندي جليلالقدر و حافظ احاديث بود. از احوال رجال كاملاً آگاه بود و در سلسله احاديث نقادي علمي داشت.[24]ايشان حديث را با ذكر سند، چنين بيان ميكند: «حدثنا محمّد بن عمر بن محمّد بن سالم بن البراء الجبابي الحافظ بغدادي قال حدثني احمد بن عبيدالله الثقفي ابوالعباسي قال حدثنا عيس بن محمّد بن الكاتب قال حدثني الموائني عن غياث بن ابراهيم عن جعفر بن محمّد عن ابيه عن جدّه، قال علي بن ابيطالب: عقول النساء في جمالهنّ …»[25]با توجه به سند حديث و نقل آن از شيخ صدوق ـ رحمة الله عليه ـ (كه مورد وثوق علما بود و در نقل حديث نيز دقيق بود) و همچنين توجه علماء بزرگ به اين روايت مانند: علامه مجلسي در بحارالانوار[26] و آيت الله جوادي آملي در كتاب زن در آئينه جلال و جمال، ميتوان گفت: اين حديث از نظر سند مشكلي ندارد.
دلالت حديث:
ظاهر روايت بيانگراين است كه «عقل زنها در جمال و زيباييشان قرار دارد و جمال مردها در عقلشان است» براي اينكه بهتر با حديث آشنا شويم؛ ضرورت دارد به طور اختصار به مسئله عقل بپردازيم.
«عقل» در لغت به معناي «منع» آمده و عرب نيز براي اينكه شتر چموش را مهار كند به پاهاي او عقال ميبندد.[27] و به معناي خرد، دانش دريافت صفات اشياء از حُسْن و قُبْح و كمال و نقصان و خير و شر و … آمده است.[28]به عبارت ديگر، عقل چيزي است كه انسان به وسيله آن نيرو و غرايز و اميال را مهار كند.[29] در مورد انواع عقل، 30 نوع عقل ذكر شده است[30] مانند: عقل اعلي، عقل الهي، عقل انسان، عقل هيولاني و … آنچه به بحث ما مرتبط است عقل نظري و عقل عملي ميباشد كه به آن ميپردازيم.
انسان شأني دارد به نام عقل نظري كه به واسطة آن شأن، ميانديشد و شأن ديگري دارد به نام عقل عملي كه به واسطه آن شأن، ميپذيرد. بخش عقل نظري عهدهدار بينش و انديشه و تفكر است. و بخش عملي عهدهدار پذيرش، كوشش، گرايش و … ميباشد هرچه كار است به عمل برميگردد و هر چه فكر است به نظر برميگردد.[31]روانشناسان[32] با توجه به تفاوتهاي جسمي و روحي زن و مرد به اين نكته پي بردهاند كه انديشه و تفكر زنها در بعضي مواقع ازمردها بالاتر است اما به خاطر احساسات و عاطفه شديد قوه عقل عملي آنها كاهش مييابد و در مسائل مديريتي، اجتماعي و قضاوت و در تصميمگيريها با مشكل مواجه هستند اما مردها به خاطر عدم وابستگي به احساسات و عاطفه در مسائل اجرائي و مديريتي عمليتر فكر ميكنند و تصميم ميگيرند. اما اين يك قاعده كلي نيست. به سبب اينكه اگر انسان به مقام والا نائل شد؛ عقل نظري و عملي را همسطح ميسازد . در آن زمان ديواري بين انديشه و كوشش نيست خواه زن باشد مانند فاطمه ـ سلام الله عليها ـ خواه مرد باشد مانند: حضرت علي ـ عليه السّلام ـ . اما اگر از آن مقام تنزل يافت آن حجاب بيشتر ميشود.[33]احاديث نيز، عقلي را كامل ميدانند كه «يُعبَدُ به الرحمان و يُكتَسَبُ به الجنان؛ يعني به واسطه عقل به عبادت رحمن بپردازد و بهشت را به دست آورند» اين عقل در وجود زن و مرد نهفته است و جمال مرد و زن ميباشد.
توضيح روايت:
1. روايت فوق يك امر دستوري و اخباري نيست بلكه يك امر تعريفي است.
2. جمال مرد و زن در عقل نظري و همچنين در عقلي كه به عبادت رحمن پرداخته شود ميباشد.
3. اين روايت ناظر به عرف عام و ايده مردم است. يعني اينكه، عامه مردم عقل زنان را در جمالشان جستجو ميكنند و هر زني از نظر جمال ظاهري و جسمي بهتر باشد؛ رشد او و پذيرش او در عرصه اجتماعي مانند: ازدواج، شغل و … بيشتر است و عقل او را كاملتر ميدانند (مثال معروف كه عقل مردم در چشمهايشان است؛ قابل تطبيق بر اين روايت است) يا اينكه مردم از جمال و ظاهر زن و رفتار و منش و حياء زن به عقل او پي ميبرند يعني جمال و ظاهر زن را سنجش و ميزان عقل او ميدانند.
4. با توجه به معناي لغوي عقل؛ يعني منع، ميتوان حديث را اينگونه تفسير كرد: كه زن به واسطهي جمال و زيبايي خود، غرائز و اميال و هوي نفس خود را مهار كرده و مانع رشد گناه و سوءاستفاده هويپرستان شود.[34]در نتيجه ميتوان گفت: اين حديث هيچ جسارت و توهيني به زنها ننموده و يك امر تعريفي به ديدگاه عرف عامه مردم دارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ زن در آيينه جلال و جمال، جوادي آملي، انتشارات اسراء.
2ـ روانشناسي زن در نهجالبلاغه، ناهيد طيبي و معينالاسلام، انتشارات بهشت بينش.
3ـ مسئله حجاب، مطهري، انتشارات صدرا.
پي نوشت ها:
[1] . بقره/31.
[2] . حجر/29؛ ص/72؛ سجده/8-10.
[3] . انفطار/68.
[4] . نمل/79.
[5] . روم/31.
[6] . شمس/8-9.
[7] . احزاب/73.
[8] . مائده/31.
[9] . بقره/186.
[10] . ذاريات/57.
[11] . ملك/3.
[12] . نحل/98.
[13] . طلاق/13.
[14] . نحل/98.
[15] . مجادله/12.
[16] . واقعه/11-12.
[17] . حجرات/14.
[18] . آلعمران/196.
[19] . نساء/96.
[20] . بقره/188.
[21] . شيخ صدوق، معاني الاخبار، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1361هـ، ص234.
[22] . شيخ صدوق، امالي، قم، كتابخانه اسلاميه، 1362، ص228.
[23] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، ج1، ص84 و ج100، ص224.
[24] . ر.ك: سبحاني، جعفر، كليات في علم الرجال، قم، نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415ق، ص73.
[25] . معاني الاخبار، همان، ص234.
[26] . بحارالانوار، همان، ص224.
[27] . مصطفوي، حسن، التحقيق، ذيل ماده «عقل».
[28] . دهخدا، لغتنامه، انتشارات دانشگاه تهران، 1377، ج10، ص16000.
[29] . جوادي آملي، عبدالله، زن در آيينه جلال و جمال، قم، انتشارات اسراء، ص258.
[30] . دهخدا، لغتنامه، همان.
[31] . زن در آئينه جلال و جمال، همان، ص266.
[32] . طيبي و معين الاسلام، مجله زن روز، ش101، ص140، نظريه خانم روانشناس «كليو دالسون». به نقل از: روانشناسي زن در نهجالبلاغه.
[33] . زن در آيينه جلال و جمال، همان، ص266.
[34] . ر.ك: زن در آيينه جلال و جمال، همان، ص270ـ266؛ معين الاسلام، مريم و طيبي، ناهيد، روانشناسي زن در نهجالبلاغه، انتشارات بهشت بينش، 1381، چاپ اول.