ذكر نكتهاي قبل از توضيح اين كلام، قابل توجه است:
همان گونه كه در خود سؤال اشاره شد، اين كلام و به طور كلي كتاب «مصباح الشريعه»، منتسب به امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميباشد و مؤلف واقعي اين كتاب، تاكنون ناشناخته مانده است. از همين رو علماي بزرگ شيعه نسبت به ردّ و قبول اين كتاب نظرات گوناگوني ارائه دادهاند؛ گروهي معتقدند كه مؤلف عارف مسلك اين كتاب، از فرهنگ به جا مانده از امام صادق ـ عليه السّلام – صد باب را با انشاء و قلم خويش تنظيم كرده است. عدهاي نيز بر اين باورند كه اين كلمات از خود امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميباشد. در مقابل، دستهاي از علماء اين كتاب را ساخته و پرداخته فرقه صوفيه دانسته و به كلي آن را طرد كردهاند و در پايان گروهي جانب احتياط را رعايت كرده و عمل به بخشهايي از اين كتاب را كه موافق با آيات قرآن و روايات هستند، بياشكال دانستهاند، هرچند كه در نسبت اين سخنان به امام صادق ـ عليه السّلام ـ يقين ندارند.[1]اما توضيح كلام فوق را ميتوان از قرآن كريم بدست آورد؛ چون بدون ترديد انبياء الهي از جمله عرفا و حتي در رأس عرفاي الهي ميباشند و عرفان كه جوهره حيات انساني است، چيزي جز راه مستقيم خدا و مسلك انبياء الهي نيست؛ چرا كه آنان آزمايشهاي فراواني را در راه عبوديت و بندگي خداوند پشت سر گذاشته و برگزيده حق گشتهاند. خداوند در آيات فراواني كه مشركان و معاندان حق به انبياءالهي اعتراض ميكردند كه چرا همانند آنان غذا ميخورند و در بازار راه ميروند، ميفرمايد: «ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اين كه غذا ميخوردند و در بازارها راه ميرفتند[2]آري آنان همانند ديگر انسانها در اين دنيا زندگي ميكنند و با مردم نشست و برخاست دارند و لكن دلشان جاي ديگر است؛ چرا كه انبياء و اولياء و عرفاي الهي بايد الگوي ما انسانها باشند، پس بايد همانند ما و با ما زندگي نمايند. و چه زيبا قرآن كريم يكي از پيامبران عظيم الشأن خويش را مورد مؤاخذه قرار ميدهد و ميفرمايد: «و ذو النون (= يونس- ع-) را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت، و چنين ميپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت.»[3] در حالي كه دوري گزيدن و ترك شهر و ديار مردماني بتپرست ترك اولايي بيش نبود.[4]مهم در معرفت حق و عرفان اين است كه قلب و روح انسان همواره با خدا باشد و در حالي كه با خلق خداست از ياد خالق غافل نباشد، بديهي است كه هر چه معرفت انسان بيشتر باشد، ارتباط و علاقه و انس او به حضور و لقاي حق افزونتر خواهد شد.[5]استفاده ديگري كه از اين كلام منتسب به امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميشود اين كه: يكي از مشخصههاي عارف حقيقي با خلق خدا بودن است و از ميان خلق به ياد خالق بودن هنر است و اِلاّ عزلت گزيدن و به گوشهاي خميدن (كه مسلك اغلب صوفيه است) با عرفان واقعي سازگاري ندارد. (براي آگاهي بيشتر از معناي عرفان و عارف، رجوع كنيد: 1ـ علامه طباطبايي(ره)، سيد محمد حسين، تفسير الميزان (ترجمه محمد باقر موسوي همداني)، ج 6، ص 283، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، چاپ سوم، 1366).
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ عرفان اسلامي، حسين انصاريان، ج 1 ص 57، اصفهان، نشر حجت.
2ـ تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و همكاران، ج 15، ص 50.
پي نوشت ها:
[1] . براي آگاهي بيشتر رجوع كنيد به: انصاريان، حسين، عرفان اسلامي، شرح جامع مصباح الشريعه، اصفهان، نشر حجت، ج1، ص57؛ موسوي خميني، روح الله، المكاسب المحرّمه، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، 1381ق، ج1، ص320.
[2] . فرقان / 7 . و رک : مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1362، ج15، ص50.
[3] . انبياء/87.
[4] . تفسير نمونه، همان، ج13، ص484.
[5] . ر.ك مصطفوي، حسن، ترجمه و شرح مصباح الشريعه، انتشارات قلم، 1363، ص434؛ گيلاني، عبدالرزاق، شرح فارسي مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، نشر صدوق، چاپ سوم، 1366.