قبل از پاسخ به سوال، بهتر است به بررسي واژة «عبد» بپردازيم:
«عبد» كه به معناي مطيع و بنده است و در اصل وصف بود مانند: «رجل عبد، مرد مطيع» ؛ اما بعدا مانند اسم استعمال شده است. عبد در قرآن به دو معنا آمده است يكي به معناي بنده و مملوك[1] ديگري به معناي عابد و مطيع خدا در اخلاص و عبادت و اطاعت[2]. جمع عبد در قرآن هم به صورت عباد[3] آمده است و هم به صورت عبيد[4]. اگر عبد به خدا اضافه شود جمع آن به صورت عباد مي آيد و اگر به غير خدا اضافه شود جمع آن به صورت عبيد مي آيد.[5] در نتيجه مي توان گفت: عبد هم به معناي بنده مملوك، و هم به معناي مطيع و پيرو آمده است.
حديث مذكور در سوال، در كتاب احتجاج طبرسي بيان شده است و علامه مجلسي در كتاب بحارالانوار آن را مرسله مي داند. اصل حديث چنين است:
«قال جاء حبر من الاحبار الي امير المومنين ـ عليه السّلام ـ فقال: يا امير المومنين متي كان ربك فقال له ثكلتك امّك و متي لم تكن حتي يقال متي كان، كان ابي قبل القبل بلا قبل و بعد البعد بلا بعد و غاية و لا منتهي لغاية. انقطعت الغايات عنده فهو منتهي كل غاية فقال يا امير المومنين: افنبيٌ انت؟ فقال ويلك انما انا عبد من عبيد محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ … » يكي از علماي اهل كتاب به محضر حضرت علي ـ عليه السّلام ـ رسيد و گفت: اي امير المومنين ـ عليه السّلام ـ! چه زماني خداوند به وجود آمده؟ حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: مادرت به عزايت بنشيند، براي خدا زماني را نمي توان تصور كرد تا اينكه بگوييم چه زماني بوجود آمد. همان پروردگار ما قبل از قبل بوده و قبل از آن را نمي توان تصور كرد و همچنين بعد از بعد هست و بعد از آن قابل تصور نيست (يعني هم ازلي است و هم ابدي.) داراي نهايتي نيست و براي او منتهي و غايتي را نمي توان تصور كرد. و تمام غايات و انتها به خداوند منقطع مي شود. (دوباره سوال مي كند) اي امير المومنين آيا شما نبي هستيد؟ حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: واي بر تو! همانا من مطيعي از مطيعان محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ هستم… »[6]در نتيجه با وجود مرسله[7] بودن اين روايت مي توان گفت: به علت استناد بزرگان به آن، قابل اعتماد است و عبد در آن، به معناي مطيع و پيرو آمده است… .
اما روايت «من علمني حرفا فقد صيرني عبدا» در جوامع روايي ما يافت نشد و در بين مردم مشهور شده كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ چنين مطلبي را فرموده است. و اگر هم اين روايت مستند باشد، عبد به معناي مطيع و پيرو مي آيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ قاموس قرآن، سيد علي اكبر قريشي، ذيل مادة عبد.
2ـ احتجاج، طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، ج 1، ص 210.
3ـ اصول كافي، كليني، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ج 1، ص 89.
4ـ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 3، ص 283.
پي نوشت ها:
[1] . بقره/178؛ نحل/75.
[2] . جن/9؛ اسراء/3؛ كهف/1.
[3] . بقره/207.
[4] . ق/29.
[5] . قريشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ هفتم، 1376، ذيل مادة «عبد».
[6] . سند راويان قطع حذف شده است.
[7] . محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج1، ص89؛ مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، موسسة الوفاء، ج3، ص283؛ طبرسي، احتجاج، مشهد، نشر مرتضي، 1403، ج1، ص210؛ شيخ صدوق، توحيد، قم، جامعه مدرسين، 1398، ص174.