بدون شك يكي از اركان اصول دين در همة اديان اعتقاد به وجود خالق هستي و پروردگار عالم است، اعتقادي كه در اعماق روح انسان نفوذ كند و خداي جهان را عالم و حاضر و ناظر بداند.
در مورد سؤال؛ با مطالعة آيات قرآن و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ به تعبيرات گوناگوني در رابطه با خدا برخورد ميكنيم، مثلاً در سه جاي قرآن نسبت به خدا تعبير « … بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ »[1] : خدا (به امور) بندگان بينا است، و چندين مورد هم « بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ »[2] : خداوند به اعمال شما بينا است. همچنين كلمة «قريب» در مورد خداوند در قرآن زياد استعمال شده است. مثلاً در سورة مباركه بقره چنين آمده است: « وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ »؛[3] هنگامي بندگان من از تو درباره من سؤال كنند، (بگو: ) من نزديكم دعاي دعاكننده را، به هنگامي كه مرا ميخواند، پاسخ ميگويم، و در سورة هود ميفرمايد: « فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ »؛[4] از او آمرزش بطلبيد سپس به سوي او بازگرديد كه پروردگارم (به بندگان خود) نزديك و اجابت كنندة (خواستههاي آنها) است، و در سورة سبأ آمده: « إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ »؛[5] او شنواي نزديك است.
مقابل قريب، كلمهي بعيد است كه موارد مختلفي از اين مادّه در قرآن آمده، مثلاً در سورة بقره آية 176 : « لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ » : در شكافي عميق قرار دارند و در سورة ابراهيم، آية 3 : « أُولَئِكَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ » آنها در گمراهي دوري هستند. يقيناً در اين موارد مقصود، دور بودن مكاني نيست بلكه مراد، دور بودن از حقيقت و رحمت و لطف و فيوضات الهي است.
با توجه به آيات ذكر شده مشخص ميشود كه مقصود از «بينا بودن» و «نزديك بودن» ، معناي ظاهري اين الفاظ كه در اذهان ما وجود دارد نيست، چون كه معناي ظاهري «ديدن» اين است كه به وسيلة چشم صورت ميگيرد، و لازمة چشم داشتن اين است كه صاحب چشم داراي جسم باشد، همچنين معناي ظاهري «نزديك بودن» اين است كه دو چيز از نظر مكاني فاصلة بين آنها كم شود كه لازمه آن نيز جسم بودن است،در حالي كه طبق اعتقادات ما و دلالت ادلّة عقلي، خداوند سبحان جسم نيست، تا با چشم خود ببيند و به انسانها نزديك شود، پس مراد از بينا بودن و نزديك بودن اين است كه خداوند احاطة علمي كامل نسبت به بندگان دارد و از احوالات آنها آگاهي دارد و حتي از درون انسانها نيز خبر دارد، و اين كه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در دعاي ابوحمزه ثمالي به خداي خود عرض ميكند كه: «أنّ الراحل إليك قريب المسافة» يعني كسي كه به سوي تو حركت نمايد و كوچ كند فاصلة معنوي بين او تا رسيدن به رحمت بيمنتهاي و ذات اقدس تو نزديك ميشود و مقصود از نزديكي و دوري انسان از خداوند، نزديكي و دوري معنوي هست نه مسافت مكاني. خداوند در قرآن ميفرمايد: « وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ »[6] ما از رگ گردن به او (انسان) نزديكتريم، اين مثلي است كه خداي تعالي براي علم او به احوال آدمي بيان كرده است و از باب تشبيه و مبالغه است و اين نزديكي به انسان به علم و قدرت است نه به مكان و مسافت.
بنابراين خداوند هميشه به انسانها نزديك است يعني كاملاً از احوالات او خبر دارد، امّا نزديك شدن انسانها به خدا و تقرب معنوي آنان به اعمال و رفتار خودشان بستگي دارد.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير الميزان، علامه طباطبايي، انتشارات اسراء، قم، ج 18، ص 518.
2ـ اخلاق در قرآن، حضرت آيت الله مصباح يزدي، موسسه پژوهشي امام خميني، ج 1، ص 272 الي 300.
پي نوشت ها:
[1] . آل عمران/آية 15 و 20؛ غافر/44.
[2] . بقره/110، 233، 237 و 265.
[3] . بقره/186.
[4] . هود/61.
[5] . سبأ/50.
[6] . ق/16.
[7] . طباطبايي، محمد حسين، الميزان، قم، انتشارات اسراء، ج18، ص518.