همواره در طول تاريخ آزاد مرداني پا به عرصه وجود گذاشتهاند كه با ظلم و بيدادگري مبارزه كرده و با نفوذ بيگانه در سرزمين مقدس ايران مقابله نمودند و در راه اين هدف مقدس از جان خود گذشتند؛ از جمله اين مردان محمد تقي خان پسيان و ميرزا كوچك جنگلي بودند كه در مقطع حساس تاريخ ايران به دفاع از استقلال بپا خواستند كه پس از انقلاب مشروطه در ايران ملت ايران انتظار استقلال و آزادي و رفاه و آسايش داشت و اميد قطع دست اجانب از كشور را داشت؛ ولي عدهاي اين انتظار مردم وطن دوست و طالب عزت و سربلندي ايران را ناديده گرفته براي رسيدن به مقام و منصب دست نياز به كشورهاي غربي از جمله انگلستان دراز كردند و با امضاي قراردادهايي عملا وطن را در اختيار بيگانگان گذاشتند، اين در حالي بود كه حكومت قاجار و سلطنت محمد شاه نفسهاي آخر را ميزد. افرادي جهت نجات ميهن از فشار ظلم و نفوذ اجانب اعلام موجوديت كردند، يكي از آنها مجاهدي دلير و ديندار و با شرف و ميهن دوست ميرزا كوچك جنگلي در گيلان بود.[1] وي با هدف ايجاد يك حكومت مستقل از هر گونه نفوذ بيگانه در شمال ايران اتحاد اسلام را با همكاري گروهي از همفكران خود بوجود آورد و در گيلان با كمك ميرزا علي خان ديوسالار به جلب افراد براي همكاري پرداختند. از عنوان كميته اتحاد اسلام پيداست كه قبل از هر چيز اسلام براي اين گروه، اهميت ويژه داشت امضاي قرارداد 1919 كه موجب نفوذ بيشتر بيگانه در ايران ميگرديد، بر قاطعيت نهضت جنگل افزود، پس از آن انقلابيون گيلان به تشكيل حزب جنگل مبادرت ورزيدند و رفته رفته شمال را از كنترل دولت مركزي خارج كردند.[2]ميرزا كوچك مدت شش سال با دولت ايران كه تحت تسلط بريتانيا بود مبارزه كرد و هدفي جز طرد مداخلات نامشروع و برانداختن كاخ ستم و نيل به حقوق ملي و ساختن يك ايران آزاد و آباد نداشت يكي از اصول مرامنامه آنها اين نهضت كه بر پايه آسايش عمومي آزادي، تساوي افراد انساني و حاكميت اكثريت بواسطه منتخبين ملت بود.[3] در نهايت با بروز اختلاف ميان برخي سران و خيانت عدهاي و در تنگنا قرار گرفتن نهضت از جانب حاميان شكست خورده و سردار جنگل يكه و تنها در سرماي زمستان جنگلهاي گيلان جان به جان آفرين تسليم ميكند.
در شرق ايران فرد آزادي خواه ديگري كه از او به عنوان افسري وطن خواه، درس خوانده، باهوش و داراي تعصب ملي شديد ياد ميكنند و در عين حال او را جاه طلب و مغرور نيز قلمداد ميكنند.[4] فرمانده ژاندارمري خراسان بوده كه با دستور سيد ضياء طباطبائي قوام السلطنه را دستگير و تحت الحفظ به تهران ميفرستد. در اين اثنا از جانب محمد شاه كابينه سيد ضياء منحل اعلام ميشود و بعد از مدتي قوام السلطنه كه با انگليسيها ارتباطات بسيار نزديكي داشت به حكومت مي رسد با به حكومت رسيدن قوام كلنل پسيان در مشهد كميته ملي را تشكيل داد، خواسته كلنل اين بود كه از زير فشار انگليسها رها گردند و يك رشته اصلاحات انجام گيرد.[5] از طرف ديگر از انتقام جوئي قوامالسلطنه هراس داشت و لذا با دولت مركزي مخالفت كرد مدت يك سال چندين مكاتبه و مذاكره بين كلنل و تهران صورت گرفت؛ ولي نتيجه نبخشيد. پسيان به علت افكار آزادي خواهي در بين مردم نفوذ و اعتباري يافته بود. در مدت اختلاف با تهران اين عده در ارگ ايالتي تحصن كرده و خواستار تلگراف حكم واليگري كلنل براي خراسان شدند.
در پي اين كش و قوس دولت، كلنل را متمرد و مجنون معرفي كرد و كلنل قوام السلطنه را خائن خواند و افكار عمومي مردم خراسان را بر ضد دولت قوام و به هيجان آورده و شوراند، بدين شكل قيام كلنل عليه دولت مركزي شروع شد. وي حتي وساطت ميانجيگران را نپذيرفت و صاحب منصبان و وابستگان دولت انگليس را دستگير و توقيف نمود. پايداري و خودداري كلنل از هر گونه سازش با مركز سرانجام با خيانت فئودالهاي قاينات و مرگ كلنل پسيان پايان يافت، با مرگ يكي از آزاد مردان استعمار نفس راحتي كشيد و يكي از وطن دوستان كه هنوز جواني 32 ساله بود،[6] از ميان رفت.
درباره تفاوت اين دو قيام بايد گفت كه هر چند كه اين دو قيام در راستاي وطن خواهي و استقلال و مقابله با نفوذ بيگانه بود و تفاوتهاي هم داشتند.
كلنل يك فرد نظامي و حكومتي بود هر چند كه قيامش براي آزادي وطن بود؛ ولي در اين قيام انگيزههاي شخصي نيز دخيل بود. كلنل حدود هشت هزار نفر افراد نظامي در اختيار داشت و ميتوانست در آن ايام بحراني دردسر بزرگي براي دولت باشد علاوه بر آن مردم خراسان كلنل را دوست داشتند و از اهداف و برنامههاي او حمايت ميكردند.
در عوض ميرزا كوچك خان يك رهبر مذهبي محلي محسوب ميشد؛ چون روحاني بود و ميخواست از حوادث و جريانهاي روزمره براي پيش بردن مقاصد انقلابي و ديني خود استفاده كند و همراهانش نيز همفكرانش[7] بودند بر خلاف افراد كلنل از طرف ديگر تفكرات اين دو رهبر نيز با هم تفاوتهاي داشته؛ چرا كه كلنل تحصيل كرده آلمان بود و ميرزا تحصيل كرده حوزههاي علوم ديني.
تفاوت ديگر دو قيام اين بود كه با وجود ضد استعماري بودن كه وجه مشترك آنها بود، نهضت جنگل براي مبارزه با استعمار و استبداد از مباني ارزشي و ديني بيشتر بر خوردار بود، تا قيام پسيان در خراسان كه اين ويژگي برجستگي يا لااقل هدف اصلي نبود.
در پايان ميتوان نتيجه گرفت كه هر چند كه اين دو فرد از حيث تفكرات و تجهيزات و افراد تفاوتهايي داشتند؛ اما در كل اين دو قيام با هدف مقابله با نفوذ بيگانه و مبارزه با بيگانه پرستان بود و در اين راه و هدف براي رسيدن به نيت خودشان از جان خود گذشته و به شهادت نايل شدند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ معاصر ايران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اخير، نويسنده:حسن نبوي.
2. تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، انقراض قاجاريه، ج اول، نويسنده:ملك الشعراي بهار.
3. از انقلاب مشروطيت تا انقلاب شاه ملت نويسنده:حسين جودت.
پي نوشت ها:
[1] . شميم، علي اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، چاپ تك، چاپ اول، 1379، ص 656.
[2] . مدني، سيد جلالالدين، تاريخ سياسي معاصر ايران، دفتر انتشارات اسلامي چاپ سوم، 1369 ج 1، ص 154.
[3] . عباسي، محمد، تاريخ انقلاب ايران، انتشارات شرق، چاپ اول، 1379، ص 221.
[4] . شميم، علي اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، چاپ اول، 1379، ص 658.
[5] . پيتر، آوري، تاريخ ايران از تاسيس تا انقراض قاجار ترجمه محمد رفيعي، مهر آبادي، چاپ چهارم، 1377، ص 161.
[6] . شميم، علي اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، چاپ اول،1379، ص659.
[7] . همان، ص659.