تعليم و تربيت در عصر قاجار را در دو مقطع بايد بررسي كرد 1. در مقطعي كه هنوز تعليم و تربيت به صورت سنّتي و در مكتب خانهها بر پا بود 2. مقطعي كه مدارسي جديد در پي تحولّات اجتماعي و فكري و آموزشي تأسيس شدند حال به بررسي كوتاهي از هر دو مقطع ميپردازيم.
1. مكتبخانهها:
تعليم و تربيت در ايران، پيشينهاي بس كهن دارد، از دوران باستان گرفته تا دوران اسلامي با تفاوتهاي كمي و كيفي ـ به تدريج و ـ پيوسته به همراه دگرگونيهاي اجتماعي راه پرفراز و نشيبي را بسوي تكامل پيموده است.
نخستين جايگاه آموزشي در اسلام مساجد بودند. مسجد نه تنها جاي عبادت بلكه مجمع نومسلماناني بود كه براي حلّ و فصل مسائل مختلف در آن مكان مقدس حاضر شدند، در دوره قاجار علاوه برمساجد بيشتر مكتب خانهها در سرگذرها، دكانها، خانههاي شخصي آخوندها و غيره برپا ميشد. مكتب خانههاي دوره قاجار را ميتوان به سه گروه تقسيم كرد:
1. مكتب آخوند باجيها: «آخوند باجي» يا «ميرزا باجي» يا «ملا باجي» يا «خان باجي» و يا «شاه باجي» به خانم معلمي ميگفتند كه دانش مختصري داشت و بيشتر در زمينههاي ديني بود. وظيفه آنان آموزش كودكان چهار تا هفت ساله بود. برخي از اينان واقعاً «عالمه» بودند؛ امّا برخي ديگر كه بيشترين اين افراد را تشكيل ميدادند، سواد و آگاهيهاي در حد آموزش خواندن قرآن داشتند.
هدف از تعليم در اين مكتبخانهها آشنايي مختصر با سورههاي كوتاه قرآن و اخلاقيّات و شرعيّات و الفباء بود. در اين مكتب خانهها نوشتن آموخته نمي شد و همه چيز شفاهي بود.
2 . مكتب خانههاي عمومي
مكتب خانهها، در دورة قاجار در اكثر شهرها و در برخي از روستاها داير بود. اين مكتب خانهها در حقيقت، مقطع پس از مكتب خانههاي آخوندباجيها بود؛ ولي لزومي نداشت كه حتماً كساني كه وارد مكتب خانه ميشوند نخست دورةي آخوند باجيها را گذرانده باشند.
تأسيس اين مكتب خانهها تابع هيچ گونه محدوديت يا به اصطلاح قانون و مقررات ويژهاي نبود. هر كس با هر ميزان دانشي كه داشت ميتوانست، مكتبي داير و مكتبداري كند.
ورود به اين مكتب خانهها، نيز شرايط خاصي نداشت، هر كسي و در هر سطحي ميتوانست وارد مكتب خانه، شود در اين مكتب خانهها مراحل تحصيل در حقيقت به سه دوره تقسيم ميشد.
1 . اگر كودك، فرزند تاجر و يا بازاري بود، هدف از تحصيل او اين بود كه قرآن ياد بگيرد و با خط و انشا آشنايي پيدا كند و خود را براي نوشتن محاسبات آماده كند تا بعداً از آن بهره گيرد.
2 . هر گاه كودك از گروه فرودستان و محرومان جامعه بود، پدر وي علاقهمند بود فرزندش قرآن را ختم كند و يا دست كم بتواند سورههاي مخصوص و بيشتر سورههاي كوچك و ساده را ياد بگيرد.
3 . كساني كه ميخواستند به مراحل عاليتري از تحصيل برسند (كه البته تعداد اين افراد چندان زياد نبود) مراحل اول را پشت سر گذاشته و در پي مراحل تحصيلات بالاتري بودند، اينان فرزندان امراء، مستوفيان، ديوانيان، علماي متنفذ يا افرادي بودند كه ميخواستند روحاني و يا مجتهد شوند. اين افراد وارد مدرسهها و يا حوزههاي عالمان و دانشمندان عصر خود ميشدند كه مطالب درسي آنجا، با درسهاي مكتبخانهها، متفاوت بود و يا براي ادامة تحصيل در خارج و يا داخل كشور پيش استادان بنام ميرفتند.
3 . مكتبخانههاي خصوصي:
كودكان اعيان و اشراف و روحانيون درجه اول به مكتب نميرفتند؛ زيرا معلم سرخانه داشتند. كه آن هم به دو صورت بود:
1. هر روز در ساعت معيني در خانههاي آنان حاضر ميشدند و به آموزش آنها ميپرداختند.
2. يا اينكه در بيروني منزل آنان مسكن ميگزيدند و در آن محل هم آموزش ميدادند و هم زندگي ميكردند.
برنامههاي آموزشي اين مدارس از نظر موارد درسي و مطالب آموزشي فرقي با مكتبخانههاي عمومي نداشت و مطالب و كتابهاي يكساني داشتند، فقط ميتوان گفت كه كيفيت آن با مكتبخانههاي عمومي فرق ميكرد.[1]مكتبخانهها گرچه از قرنها پيش از دورة قاجاريه فعاليت داشتند؛ اما آنچه در اين دوره، به نام مكتب يا مكتبخانه عمل ميكرد مورد انتقاد بسياري از صاحبنظران و فرهنگ دوستان و آزاديخواهان قرار گرفت و به دنبال همين انتقادها بود كه فكر ايجاد مدارس جديد در اذهان برخي از روشنفكران و فرهنگپژوهان جوانه زد.
علاوه بر منتقدان داخلي، سياحان و خارجيان نيز كه به بهانههايي گوناگون وارد ايران ميشدند، در سفرنامههايشان به وضع تعليم و تربيت دورة قاجار اشارههايي كردهاند و از اين به بعد بود كه مدارس جديد آرام آرام پا گرفت و گسترش يافت.
مدارس جديد:
از اواسط سلطنت فتحعلي شاه (1250 ـ 1212 هـ . ق) به بعد بود كه آشنايي ايرانيان با تمدن و فرهنگ اروپايي گسترش يافت و آمد وشد با اروپائيان و كشورهاي همسايه بيشتر شد. مسافران، بازرگانان، مأموران حكومتي كه به هندوستان و يا كشورهاي اروپايي ميرفتند به انتقال، پارهاي از اصول تمدن جديد اروپايي به ايران، پرداختند كه يكي از اصول تمدن جديد آن تأسيس مدارس به شيوهي غرب بود كه در آنها علوم گوناگوني تدريس ميشد و داراي نظام و قوانين خاصي بودند.
براي مثال: در زمان عباس ميرزا نائبالسلطنه (1249 ـ 1203 هـ . ق) كه خود فردي روشنفكر و هوادار تمدن و فرهنگ نو بود، نخستين گروه دانشجويان ايراني به اروپا اعزام، شدند و نخستين روزنامه در ايران تأسيس شد و كتابهايي از آثار مؤلفان فرانسوي، انگليسي و روسي به فارسي ترجمه شد و نيز هيئتهايي به كشورهاي اروپايي اعزام گرديد اين هيئتها پس از بازگشت، مشاهدات خود را به آگاهي دولت ايران ميرساندند. يكي از مشاهدات اين هيئتها مدارس جديد در روسيه بود كه در تمام شهرهاي آن تأسيس شده بود و مجموع اين مدارس در سراسر روسيه به يك هزار و دويست و هشتاد و دو (1282) مدرسه ميرسيد.
همچنين در زمان محمدشاه، هيئتهايي براي درخواست از دولت فرانسه جهت فرستادن عدهاي كارشناس و متخصص نظامي و اقتصادي به ايران به فرانسه اعزام شدند، اين هيئتها به چشم خود ميديدند كه فرنگيان اطفال خود را به نوعي ترغيب مينمايند كه دقيقهاي از تعليم و تربيت غفلت نورزند.
به هر حال از عوامل مؤثر براي رويآوردن دولت قاجار به ايجاد مدارس جديد ميتوان به مواردي زير اشاره كرد.
1 . اعزام محصّل به خارج:
از اين راه بود كه دولت قاجار به صورت رسمي، مظاهري از تمدن جديد اروپا را پذيرفته و در فكر ايجاد مدارس به سبك جديد در ايران افتاد، نخستين مدرسه جديد ايران يعني دارالفنون در اين دوره توسط معلمان اروپائي و ايرانيان فرنگ ديده آغاز به كار كرد كه موسس اصلي آن صدراعظم بزرگ عهد ناصري امير كبير بود.
در اين مدرسه علومي چون: شيمي، طب، حساب و هندسه، فنون نظامي، رياضيات، معدنشناسي، زبان فرانسه، آلماني و غيره تدريس ميشد.[2]2. روزنامهها و گسترش مدارس جديد:
در روزگار قاجار روزنامهها سهم بسزايي در بيداري اجتماعي و گسترش مدارس جديد داشتند. از همان آغاز پيدايش روزنامه، يعني از سال 1253 ق / 1837 م،كه نخستين روزنامه را ميرزا صالح شيرازي در ايران انتشار داد، اغلب روزنامهنگاران براي آگاهسازي و گسترش انديشه و فرهنگ نو در ميان مردم پيوسته تلاش كردند.
روزنامههاي عهد قاجار، در عرصههاي گوناگون اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي به روشنگري ميپرداختند و بسياري از آنها ضمن بحث درباره موضوعات مختلف، از لزوم و ضرورت تأسيس مدارس جديد و اهميت و تأثير آن در پيشرفت اجتماعي، سخن گفته و از دستاوردهاي كشورهاي پيشرفته شاهد ميآوردند تا انگيزهاي براي آگاهي و بيداري مردم باشد.
در برخي موارد روزنامهها، در مدارس چاپ و توزيع ميشد و بيشتر نويسندگان يا مديران و صاحبان جرايد خود مدير يا معلم و يا ناظم مدرسه بودند.
نقش روزنامه ها در گسترش مدارس جديد پر واضح بود و چه بسا پا را فراتر از آن هم مينهادند. درباره روزنامه حبلالمتين گفتهاند: «روزنامه ملي حبلالمتين يكي از پايههاي كاخ مشروطيت و عامل مؤثر در پيدايش نهضت آزاديطلبي در ايران است حبلالمتين در تشويق مردم ايران به فرهنگ و تأسيس مدارس جديد تلاش بسيار به كار برد.»[3]
مشروطيت و مدارس جديد:
انقلاب مشروطيت كه پس از اين دوران به وقوع ميپيوندد با مدارس جديد تأثيرات متقابلي بر يكديگر داشتند در روزگار قاجار مدارس جديد علاوه بر مكان آموزشي، سنگر مبارزه بر ضد كهنهپرستي و خودكامگي بودند. پس از انقلاب مشروطيت مدارس رشد و گسترش نسبي يافت. اين رشد در ولايات و ايالات گوناگون فراز و نشيبهايي داشت و با توجه به اوضاع اجتماعي و سياسي هر منطقه پيوسته در فراز و فرود بود.
مدارس جديد از مشروطه روز به روز رو به افزايش بود و علاوه بر تهران در ولايات ديگر، به ويژه در تبريز و ديگر شهرهاي آذربايجان كه مركز نشر جنبش مشروطيت بود، مدارس تأسيس شد. در عرض پنج سال علاوه بر مدارسي كه پيش از انقلاب موجود بود (حدود پانزده مدرسه) نزديك بيست مدرسه فقط در تبريز تأسيس شد.
تأسيس وزارت معارف و علوم
مدارس به سبك سنتي قديم (مكتبخانهها) و نيز اكثر مدارس جديد توسط افرادي فرهنگ دوست بر پا ميشدند و با حمايت اقشار مختلف مردم و افراد خيّر اداره ميشدند و تحت نهاد خاصي نبودند به غير از اندكي از مدارس كه در مقاطع مختلف تحت حاكميت موجود اداره ميشد از جمله مدرسه دارالفنون تهران، مدرسه همايون اصفهان و مدرسه فيوضات، در آذربايجان (تبريز) كه اول دولتي نبود؛ ولي بعدها دولتي شد و ماهي دويست تومان از دولت كمك خرجي ميگرفت.
اين مدارس دولتي تحت ادارة معارف به كار خود ادامه ميدادند و بالاخره در سال 1272 ق / 1855 م، نخستين وزارت علوم تشكيل يافت و عليقلي ميرزا اعتضادالسلطنه وزير علوم شد وي قبلاً رياست دارالفنون را بر عهده داشت و بيش از آنچه به فرهنگ برسد كارش رسيدگي به تلگراف و دو مدرسه دارالفنون تهران و تبريز بود.
نخستين بار كه وزير علوم براي مدارس برنامه اي تنظيم كرد در سال 1323 ق / 1905 م، بود در اين سال علاءالملك وزير علوم بود. در اين مدارس در ايالات و ولايات گوناگون شخصاً در برنامه ها دخالت مي كردند.
پس از استقرار مشروطيت در ايران وزير علوم اهميتي پيدا كرد و در كابينه علي اصغر خان اتابك، مخبرالسلطنه وزير علوم شد ولي چندان توجهي به برنامه و گسترش مدارس نكرد.
نخستين بار كه مجلس شوراي ملي نسبت به معارف توجه ويژه مبذول داشت و قوانيني وضع نمود در سال 1325 ق / 1907 م بود. در همين سال بود كه وزارت علوم و تلگراف و معادن تغيير يافت و وزارت معارف و علوم و اوقاف از تلگراف و معادن جدا شد طبق مادة مصوبة 15 ميزان1286 در تأسيس مدارس بايد مطابق قانون وزارت معارف و علوم مقرر شود.»
در27 شعبان 1328 ق / 1910 م، مجلس شوراي ملي ايران قانون اداري وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه را تصوب كرد و رسيدگي به امور تمام مدارس و تعليمات مملكت به اين وزارتخانه سپرده شد.[4]و بدين شكل مدارس جديد با نظارت مستقيم وزارت معارف و علوم كه در عصر قاجار پي ريزي شده توانست افكارمردم فرهنگ دوست ايران را، نظم نويني بخشد به اميد روزي كه شاهد شكوفائي علمي بيش از پيش ايران در سطح جهان باشيم. انشاءالله
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مدارس جديد در دورهي قاجار، نويسنده:اقبال قاسمي پويا.
2. مدرسهي دارالقون،نويسنده: اقبال يغمائي.
3. فرهنگنامهي زنجان، نويسنده:حميد روحاني.
پي نوشت ها:
[1] . قاسمي پويا، اقبال، مدارس جديد در دوره قاجاريه، بانيان و پيشروان، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ اول،1377، ص 84.
[2] . يغمائي، اقبال، مدرسه دارالفنون، انتشارات سرو، 1376، ص127.
[3] .مدارس جديد در دوره قاجار، بانيان و پيشروان،همان، ص 109.
[4] . قاسمي پويا، اقبال مدارس جديد در دوره قاجاريه، بانيان و پيشروان، همان، ص 249 و 250.