خانه » همه » مذهبی » رابطه ي امير كبير با روحانيت چگونه بود؟

رابطه ي امير كبير با روحانيت چگونه بود؟

ميرزا تقي خان امير كبير يكي از رجال بزرگ تاريخ ايران است كه در عصر قاجار مي زيست. او مردي لايق و با كفايت و مدير و مدبر بود. ميرزا تقي خان، در حدود سالهاي 1210 تا 1214 ه.ق در روستاي هزاره از قراء فراهان از توابع اراك متولد شد. پدرش آشپز قائم مقام فراهاني سيد الوزراء بود، امير در كنار خانواده اين مرد بزرگ و لايق در سياست و تدبير بزرگ شده و از او تعليم ديد. او تحت نظر معلمان مشغول فراگرفتن علوم مختلف شد، تا اينكه در جواني مردي لايق، مدبر و شجاع شد و در خدمت دستگاه محمد خان زنگنه در آذربايجان در آمد و جزو مستوفيان گرديد، حسن سابقه امير او را در چشم همه بزرگ كرد تا اينكه عباس ميرزا او را براي ماموريتي به روس فرستاد (سال 1244 ه.ق) و بعد از آن چون كارداني او ثابت شده بود، به عنوان سفير ايران در معاهده ارزنه روم حاضر شد و بعد از آن ترقيات چشمگيري داشت تا به مقام وزارت و صدر اعظمي دربار در عصر ناصري رسيد؛ ولي به علت حسادت و سعايت بدخواهان در فين كاشان به سال 1268 ق شب شنبه 18 ربيع الاول به شهادت رسيد.[1]بر اساس گزارشات مختلف امير كبير مردي مذهبي و متدين بوده و از غيرت ديني كم نظيري برخوردار بود، همين دين داري و غيرت او بود كه او را وادار به اصلاحات بسيار موثر در پيشرفت كشور و امور مذهبي مي‌نمود. او به سختي با بدعتگران مبارزه و با تمام قوت آنها را سركوب مي‌نمود؛ لذا دشمنان سرسختي داشت كه بر عليه او توطئه چيني مي‌كردند و اين گونه شايعات را بر عليه او تبليغ مي‌نمودند.[2]او در دوران صدارت كوتاه مدت با تدابيري كه در برنامه ريزي كشور اعمال كرد، اوضاع كشور را منظم و امور را برقرار و به چرخه‌هاي پيشرفت سوار نمود، كه امروزه آثار برخي از اقدامات مهم او در جامعه محسوس است. خدمات ديني كه امير كبير براي تشيع و مذهب انجام داده است، مايه رشد و ثبات و صيانت آن شده به نحوي كه مي‌توان گفت اصولي ترين و زنده ترين ارزش تشيع را از گرفتاري به خرافات و تحريف و فراموشي نجات داد. اين عملكرد بسيار شايسته اميركبير برخورد مناسب و ريشه افكن با مدعيان مهدويت و بابيت بود كه سالها تشيع را از انواع موهومات نجات بخشيد.[3]در حالات امير كبير آمده است كه وي كاملا متعبد بود و در ايام محرم زيارت عاشورا را با آداب خاصه به جاي مي‌آورد. در حاليكه در ميان صدر اعظمهاي ايران در عصر قاجار مردي نظير او ديده نشده است.
او مساجد ديني و مدارس علمي از جمله مدرسه ديني شيخ عبدالحسين در بازار تهران و ساختمان امام زاده زيد تهران را بنا نمود، او دستور حكومتي صادر كرد كه طي آن چاپخانه ها موظف بودند كه آيات قرآني را روي كاغذهاي باطل چاپ نكرده و از اهانت به قرآن جلوگيري نمايند. مشروبات الكلي را ممنوع كرد؛ بنابراين در ديانت و مذهبي بودن امير كبير هرگز نمي توان ترديد نمود، چون شواهد تاريخي زيادي وجود دارد كه در اينجا نمونه كوچكي عرضه شد.[4]اما عللي كه او را ضد روحاني قلمداد كردند و بر روي آن مانور داده و از آن سودجويي نموده‌اند از اين قرار است:
1. قدغن نمودن بست نشيني: عمده عاملي بود كه از امير كبير چهره ضد روحاني ساخته‌ است. امير كبير با درايتي كه داشت متوجه شد كه عده‌اي با ارتكاب انواع جرايم، متوسل به بست نشيني در امام زاده‌ها و خانه هاي مجتهدين و روحانيون و شيخ الاسلام ها و … مي‌شوند (البته اين رسم بيشتر در اروپا مرسوم بود) كه نه تنها به سود روحانيت نبود؛ بلكه دامن آنها را آلوده مي‌نمود؛ چون اسلام هرگز از اين عمل حمايت نمي كند كه قاتلي در پناه دين از قصاص و اجراي حد فرار كند و در آن پناه جويد بلكه احكام اسلام، هرگز قابل اغماض نيست و اجراي حدود و فرار از قصاص يك نوع ظلم در حق اولياي دم است كه در اسلام امري بسيار ناپسند و حرام است. بنابراين امير كبير با اين اقدام به اسلام و روحانيت خدمت نموده و بدعتي را از آن زدود. هيچ يك از علماي عصر امير كبير، بر اين عمل امير كبير اعتراض نكردند تا آن را بتوان ضديت با روحانيت قلمداد كرد.[5]2. برخورد امير كبير با برخي از شيخ الاسلام ها و امام جمعه ها[6] خصوصا با امام جمعه تهران و تبريز و برخي از سودجويان در لباس روحانيت نيز يكي از بهانه هايي بود، كه از آن به عنوان مخالفت با روحانيت بر عليه امير كبير ياد شده است؛ البته با دقت در علمكرد امام جمعه تهران و شيخ الاسلام تبريز و اغتشاشاتي كه آنها در امور ايجاد مي‌كردند، بهترين برخوردي بود، كه امير توانست با محدود نمودن آنها جلو سودجويي ها و دخالتهاي آنها را بگيرد. اين جريان نيز توسط برخي از تاريخ نويسان معاصر امير كبير كه با روحانيت عناد داشتند، به عنوان ضديت با روحانيت قلمداد شده، در حاليكه هرگز چنين نيست، بلكه امري كاملا قانوني و به صلاح روحانيت و براي حفظ حيثيت و جايگاه روحانيت بود و چون پيامدهايي كه از اين امور بر عليه دين و روحانيت وارد مي‌شد، به مراتب زيان بار تر از فوائد آن بود كه در تاريخ نمونه هايي گزارش شده است.[7] بعضي از مورخين اين اعمال امير را محدود كننده قدرت روحانيت، تلقي كرده و مطالبي آورده‌اند كه قابل قبول نيست؛ چون به اتفاق مورخين، در زمان امير، قدرت روحانيون به قدري وسيع و كاري بود كه مي‌توانستند، مانع اجراي اين امور شوند و اصولا امير شخصيتي نبود كه در برابر علماء موضع منفي يا بر عليه آنها جبهه گيري كند؛ اگرچه امير آرزوي اصلاح امور روحانيت را در دل داشت، مثلاً يك فرد در لباس روحاني اقدام به دو شهادت در يك محكمه با گرفتن رشوه هم به نفع مدعي و هم به نفع متهم داده بود كه به محض اطلاع او را خلع لباس كرد، اين عمل امير در واقع خدمتي بزرگ به روحانيت بوده است كه چنين فردي را از ميان آنها بيرون نموده و دامنشان را از تهمتها پاك كرده است.[8]هم چنين او قصد اصلاح امور تعزيه را داشت، چنانكه به يك شاعر دستور داد تا اشعاري معتبر سرايد و در عزاداريها مورد استفاده واقع شود، تا انحرافات و خرافات از جامعه درباره اهل بيت _ عليهم السلام _ برچيده شود. درباره قضاوت نيز او را مورد تهمت قرار مي‌دادند و بر اساس شايعات، او را چهره ضد روحاني معرفي مي كردند؛ اما او شديداً پايبند به حقوق اسلام بود و حقوق اسلامي را كامل و وافي و مترقي‌تر از حقوق غربي، مي‌دانست؛ لذا امور قضاوت را به علماء  و مجتهدين بزرگ كه اهليت داشتند سپرده بود و مقيد بود كمترين خلافي صورت نگيرد، چنانكه نقل شده وقتي نوكر اميركبير را نزد شيخ عبدالرحيم بروجردي قاضي محكمه بردند، شيخ پس از احراز جرم به امير كبير نوشت او مجرم است، شما به مصلحت خود با او برخورد كنيد، امير از اين جريان عصباني شد؛ چرا كه تبعيض را تحمل نمي نمود و دوست داشت حكم اسلام در حق هر كس كه مجرم بود، انجام پذيرد.  لذا شيخ بروجردي را از اين مقام عزل و شيخ عبدالحسين تهراني را به جاي او منصوب نمود.[9] يكي از نويسندگان امير كبير را نه دشمن دين و نه بدخواه روحانيت مي‌داند و معتقد است كه او از قدرت و نفوذ روحانيت كاسته است؛ اما در حقيقت اين تحليلي است كه او از زندگي و اصلاحات امير كبير نموده كه برداشت شخصي اوست، برخورد اصلاحي امير با ميرزا ابوالقاسم امام جمعه تهران و شيخ الاسلام تبريز كه اطرافيان او آشوب و از مقدسات سوء استفاده نموده بودند، امير نظام همه آنها را دستگير و با آنها برخورد و تاديبشان كرد[10].
در نتيجه: بر خلاف نظر برخي از مغرضان امير كبير بهترين حامي دلسوز روحانيت در عصر قاجار بود كه معتقد به حفظ حيثيت و جايگاه روحانيت بود و قداست اين قشر را قبال تبادل با هيچ چيز نمي دانست؛ لذا بر آن شد، اصلاحاتي در حد گنجايش زمان در حق روحانيت انجام بدهد، چنانكه در امور ديگر اين اقدام را نمود.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. امير كبير، نويسنده:اكبر هاشمي رفسنجاني.
2. امير كبير،نويسنده: فريدون آدميت.

پي نوشت ها:
[1] . حسين مكي، زندگي ميرزا تقي خان امير كبير، تهران، علمي،  چاپ سوم، 1333 ش، ص 54، 46، ص 376، و هاشمي، اكبر، امير كبير. قم، موسسه انتشاراتي فراهاني(تهران)، چاپ اول، 1346 ص 13 الي 28 و ص 442.
[2] . هاشمي رفسنجاني ، اكبر، امير كبير، قم، جامعه مدرسين، چاپ دوازدهم، 1373، ص 119.
[3] . راعين، اسماعيل، انشعاب بهائيت، موسسه تحقيقي رائين. 1357 ش، ص 128، 170.
[4] . هاشمي رفسنجاني، اكبر، پيشين، ص 126، و حكيمي، محمود، داستانهايي از زندگي امير كبير، تهران، دفتر نشر فرهنگي اسلامي، ص 12 الي 32.
[5] . هاشمي رفسنجاني، اكبر، پيشين، ص 7، 126.
[6] . آدميت، فريدون، امير كبير و ايران، تهران، خوارزمي، چاپ هفتم،  1363، ص 429، 430، به نقل از تاريخ و جغرافياي تبريز، ص 245 الي 246، و به نقل انگليس، 153/60 شيل پالمر ستون 16 سپتامبر 1850.
[7] . همان، ص 260.
[8] . هاشمي رفسنجاني، اكبر، «پيشين» ص 133.
[9] . هاشمي رفسنجاني، اكبر «پيشين» ص 132.
[10] . آدميت، فريدون، امير كبير و ايران، تهران، خوارزمي، چاپ هفتم، 1362، ص 423، 442، و ص 424 و ص 425، ص 430، ص 429.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد