ابتداءِ لازم است بدانيم واژههاي «ثقة الاسلام و حجت الاسلام و آيت الله» به چه معنايي آمده و بار معنايي آن ها چيست و چرا علماي اسلام به اين عناوين ملقب ميشوند؟
«واژه ثقة»، به معناي مورد اطمينان و مورد اعتماد و امين آمده است و به كسي گفته ميشود كه مردم به حرف او اطمينان داشته باشند و به اصطلاح سادهتر يعني آدم راستگو. «واژه حجت»، اين واژه نيز مثل واژه ثقه ريشه عربي دارد و يك لغت عربي است به معناي برهان ،دليل، پيشوا و رهبر، لقبي است كه اگر با كلمه اسلام با هم بيايد به معني پيشواي مسلمانان و عنوان براي مجتهدين بزرگ ميباشد.
آيت الله نيز يك واژه عربي است و بطور مطلق به نشانههاي الهي آيت الله ميگويند و در برخي از روايتها آمده است كه اين لقب مختص به امير المؤمنين است،آيت الله الكبري و عظمي يكي از القاب اميرالمؤمنين است. [1]ثقه و حجت – با پسوند اسلام-و آيت الله عناويني است كه امروز براي علماي اسلام و طلاب علوم ديني و به همراه اسامي آنان گفته ميشود. حال آيا اين عناوين از القاب مختص ائمه بوده يا روات حديث شيعه كه شاگردان امام بودهاند، توسط خود ائمه به اين عناوين ملقب شدهاند و يا اين كه بعدها به اسامي علماء اضافه شد و ريشه ديني و شرعي ندارد؟ با بررسي برخي از متون روايي به اين حقيقت ميرسيم كه لفظ ثقه را ائمه براي روايان احاديث و اصحاب خود دادهاند كه در كتب رجالي آمده است مثلاً درباره زراره يا غير او چنين القابي از طرف ائمه استفاده شده است.
اما لفظ حجت در مرحله اول اختصاص دارد به پيامبران و ائمه ؛چون حجت به برهان و دليلي گفته ميشود كه انسان را به راه درست و راه خدا هدايت كند.
بر اين اساس آيا استعمال اين واژه براي علماي شيعه هم صحيح است؟ با مطالعه منابع حديثي در مييابيم كه بعد از پيامبر اكرم عالم واقعي اميرالمؤمنين و جانشينان او هستند «عن الباقر و الصادق… و ان علياً عالم هذِه الامة و انه لم يمت منا عالم اِلا خلف من بعده مَن يعلم مثل علمه او…»
علي عالم اين امت است و از ما خاندان كسي كه از دنيا رفت بايد جانشيني داشته باشد تا وارث علم او گردد و مثل او حامل علوم الهي باشد…»[2]در روايت ديگر آمده است: «ان الارض لا تترك الا بعالم يعلم الحلال و الحرام و ما يحتاج الناس اليه…» همانا زمين ترك نميشود مگر با عالمي كه حلال و حرام را ميداند و به احتياجات مردم از لحاظ علم آگاهي دارد»[3] يعني در زمين حضور كسي كه حلال و حرام را به مردم بيان كند ضروري است و «ان الارض لا تبقي بغير عالم»[4] زمين بدون عالم باقي نميماند و «ما زالت الارض اِلّا و لله تعالي ذَكرهُ فيها حجةً يعرف الحلال و الحرام و يدعوا الي سبيل الله جل و عَزَّ…»[5]زمين را خداوند هيچگاه از حجتي كه بيان كننده حلال و حرام باشد خالي نميگذارد…
با توجه به اين روايات ميتوان دريافت كه در مرحله اول حجتهاي الهي ائمه دين هستند و آنها در مرحله اول بيان كننده حلال و حراماند و دعوت كننده به راه خداوند و عالمان واقعي آنهايند. امّا درعصري كه امام حاضر نيستند و دوره غيبت است حجتهاي الهي و علماي الهي چه كساني هستند، با توجه به اين كه خداوند زمين را از عالم و حجت خويش خالي نميگذارد، در اينجا بايد توجه داشته باشيم ائمه ـ عليهم السّلام ـ خودشان جانشينان خود را در دوره غيبت به خوبي معرفي كردهاند «ينظران من كان منكم ممن قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا…»[6] و پيامبر اكرم نيز فرمودهاند: «العلماء ورثه الانبياء» ؛علما وارث علوم و تمام اختيارات پيامبران و دست آورد آنها هستند ،يعني پيامبران هر چه را از علوم الهي كسب كردهاند به علماء منتقل ميشود. بنابراين بر اساس روايات متعدد ثابت شده كه در دوره غيبت كسانيكه احاديث ائمه را روايت ميكنند و حلال و حرام را براي مردم تبيين ميكنند جانشينان آنها هستند و احكام دين الهي اسلام توسط آنها بيان ميشود، بنابراين ميتوان گفت كه اصل اين عناوين ريشه كاملاً ديني و مقدس دارد. و ائمه در مرحله اول حجتهاي دين اسلام كه هر كس با ديدن رفتار و گفتار آنها دين اسلام را ميفهمد و حجت الهي بر خلق ائمه هستند و آيات بزرگ الهي نيز آنهايند و در حقيقت با تجويز آن امامان و آن حجتهاي الهي اين لفظ درباره علماي بزرگ دين استعمال شده و كاربرد داشته است، لفظ «ثقة الاسلام» در قرون نزديك به عصر غيبت صغري اولين بار به شيخ كليني صاحب اصول كافي لقب داده شده است كه بخاطر تأليف كتاب اصول كافي مورد تأييد ضمني امام معصوم قرار گرفته است[7] و واژه «حجة الاسلام» نيز لقب براي علماي بزرگ بوده است ؛علماي طراز اول جهان اسلام در بين شيعه و سني مثلاً براي بزرگترين عالم اهل سنت (غزالي) حجة الاسلام غزالي گفتهاند و در شيعه نيز براي علماي بزرگي مانند مرحوم شفتي (حجة الاسلام شفتي) و ملاقربانعلي زنجاني از علماي بزرگ مشروعه خواه عصر قاجار كه معروف به حجة الاسلام بود.[8] در عصر صفوي كه دين و حكومت به هم نزديك شدند علماي شيعه در دربار صفوي صاحب مناسب بزرگ شدند .عناويني نظير شيخ الاسلام و صدر الاسلام و القاب زيادي در اين دوره و قبل از آن براي علماي شيعه و سني دادهاند كه برخي از اين القاب را علما به همديگر دادهاند . برخي از اين القاب به خاطر عظمت علمي توسط سلاطين يا مردم به علما داده شده است و رايج گشته است؛ مثلاً لفظ «آيت الله» اولين بار به ميرزاي شيرازي صاحب فتوي تحريم تنباكو در عصر ناصري داده شد و «آيت الله العظمي» به مرحوم آقاي بروجري به خاطر مرجعيت غالبش در عصر پهلوي به ايشان داده شد. بنابراين رواج اين عناوين و اشتهار روحانيت با اين القاب بيشتر در عصر قاجار واقع شده است[9] .امّا اصل اين القاب وعناوين توسط ائمه دين به برخي از علماي بزرگ داده شد و ملقب نمودن علماي بزرگ با اين القاب كاملاً امري درست و شرعي است، زيرا انسان با ديدن علماي اسلام به ياد اسلام و دين خدا ميافتد و در دوره غيبت كبري تنها كساني كه حافظ و پاسدار دين بودهاند و براي حفظ و گسترش آن زحمتهاي زياد و رنجها و شكنجهها و گرسنگيها كشيدهاند علماي اسلام بودهاند ،لذا بهترين مصاديق ثقه الاسلام و حجة الاسلام ميباشند. چنان كه در روايتي كه از طرف امام زمان ـ عليه السّلام ـ در توقيع شريفش به سفير آخرش صادر شده چنين فرموده است: «اما الحوادث الواقعة فَارجِعُوا بها الي رواة حديثنا فانهم حُجَّتي عليكم و انا حجة عليهم»[10] در حوادث واقعه رجوع كنيد به راويان حديث ما «كساني كه احاديث ما را روايت ميكنند و در راه آن تلاش مينمايند»، پس همانا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت بر آنها، بنابراين روايت، علماي بزرگ شيعه حجتهاي تعيين شده از طرف امام عصر نيز هستند چنان كه قبلاً نيز توضيح داده شد مبناي اين القاب روايات اسلامي است، امّا تنها كساني را بايد حجت الاسلام ناميد كه واقعاً از نظر عمل و گفتار مطيع امام عصر باشند. چون اسلام واقعي را بايد از ائمه و جانشينان واقعي آنها بگيريم. با اين توضيح روشن ميشود كه حجة الاسلام و ثقه الاسلام واقعي چه كساني هستند، امّا آنچه را كه در حوزههاي علميه كنوني از اين واژهها استفاده ميشود معمولاً به كساني كه به درجه اجتهاد مطلق و مقام مرجعيت نائل شدهاند آيت الله العظمي گفته ميشود و به كساني به مقام علمي اجتهاد متجزي رسيده باشند آيت الله ميگويند و كساني كه به كه در ردههاي پايين تحصيلي قرار دارند حجة الاسلام و يا حجة الاسلام و المسلمين اطلاق مي گردد. امروزه به محصليني که تازه معمم شده و در امر تبليغ فعالند ثقه الاسلام بايد گفته شود ولي اين امر چندان رواج ندارد. القابي مانند علامه نيز به معدودي از علماي حوزه كه واقعاً از حيث عمل و علم در مراتب بالايي بودهاند به کار رفته و ميرود. مانند علامه حلّي، علامه مجلسي، علامه طباطبائي، علامه اميني، علامه جعفري ـ رضوان الله عليهم اجمعين ـ
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1-لباس روحانيت؛ چراها و بايدها، نويسنده: محمد عالم زاده نوري.
2- سازمان روحانيت، نويسنده: اخلاقي
3- درآمدي برشناخت حوزه وروحانيت، نويسنده: منصور علم الهدي.
پي نوشت ها:
[1] . قمي، شيخ عباس، منتهي الآمال، قم، هجرت، چاپ هشتم، 1374، ص 297.
[2] . شيخ صدوق، اكمال الدين، قم، جامعه مدرسين، چاپ هشتم، 1414، ج1، ص323.
[3] . همان.
[4] . همان، ص 223.
[5] . همان، ص 229.
[6] . كاشاني، فيض، علم اليقين، قم، انتشارات بيدار، ج 2، ص 753.
[7] . مروري بر آثار و انديشههاي علماي زنجان، فصلنامه فرهنگ زنجان، تاريخ نشر، 1380، شماره 4 و 5، ص 211؛ همان، ص 750.
[8] . شكوري، ابوالفضل، خط سوم مشروطه، زنجان، فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1371، ص 7 ـ 23.
[9] . همان.
[10] . مجلسي، بحار، ج 53، ص 181 و منتخب الاثر،آقاي صافي، ص272.