طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا عمر، مقام ابراهيم(ع)را از جاي خود برداشت و در جاي كنوني آن قرار داد؟ و چرا شيعيان اين را پذيرفتند؟

چرا عمر، مقام ابراهيم(ع)را از جاي خود برداشت و در جاي كنوني آن قرار داد؟ و چرا شيعيان اين را پذيرفتند؟

بعد از پيامبر اسلام -صلي الله عليه و سلم- خلفاء كارهايي برخلاف سنت آن حضرت و طبق سليقه خويش و به صورت اجماعي در مقابل نصّ پيامبر اكرم(ص) انجام دادند كه هيچ كدام مورد تاييد ائمه معصومين عليهم السلام قرار نگرفته است. چنانچه حضرت اميرالمومنين(ع) مي‌فرمايد: «اين مدت را صبر كردم چونان كسي كه در چشمش خار رفته و در گلويش استخوان مانده و حال من به چنين كسي مي‌ماند.»[1]خواص اصحاب علي  -عليه السلام- نيز كه فهيم بودند و بر آن چه كه به اسلام مي‌گذرد و خواهد گذشت واقف بودند، موضعي مشابه امام  -عليه السلام- داشتند اما با اين وضع تأسف بار صبر كردند و نخواستند جامعة اسلامي كه در آغازين مراحل تكوّن و شكل‌گيري بود، از داخل دچار آشوب و پريشاني شده و توجه دشمنان خارجي كه از ظهور اسلام احساس خطر مي‌كردند به سوي سرزمين اسلامي جلب گردد. از طرفي دشمناني هم در داخل جزيره‌العرب بودند كه نمي‌خواستند اسلام را قبول كنند و با آن مقابله مي‌كردند. با اين وضع اگر جمعي از مسلمانان با گروه اكثريت درگير مي‌شدندلطمات جبران ناپذيري به پيكرة اسلام وارد مي‌شد و بلكه اندك پيروان واقعي اسلام و افرادي چون سلمان و ابوذر و مقداد و عمارياسر كه حاملان سنت و حديث نبوي و شاگردان علي  -عليه السلام- بودند از بين مي‌رفتند و صدمات ديگري براساس دين وارد مي‌شد. با توجه به همين ملاحظات بود كه صبر و پايداري كارسازتر بود.
از جمله اماكني كه از قداست برخوردار بود و مورد تكريم پيامبر -صلي الله عليه و سلم- بوده است، مقام ابراهيم  -عليه السلام- در مكه مكرمه است قرآن كريم نيز دربارة احترام به آن و تجليل از مقام معنوي ابراهيم -عليه السلام-  و مقام نبوت و يادآوري ساختمان كعبه به دست وي و پسرش اين‌گونه ياد مي كند: «و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلي»از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد. [2]و آية «فيه آيات بينات مقام ابراهيم…»[3] در آن، نشانه‏هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است؛ و هر كس داخل آن‏[ خانه خدا] شود.
در كلمات مورخين و محدثين شيعه و سني آمده است كه مقام ابراهيم  -عليه السلام- سنگي (كه بر روي آن آثاري از قدم مبارك حضرت ابراهيم بوده و خداوند آن را از شعائر الهي قرار داد) را پيامبر  -صلي الله عليه و سلم- از جايي كه در زمان جاهليت بود به جاي اصلش برگرداند، اما عمر بعد از بدست گرفتن خلافت، آنرا در موسم حج به جايي كه در دوران جاهليت داشت برگرداند.[4] ابن‌ابي‌الحديد در شرح نهج ‌البلاغه در جايي كه كارهاي عمر را مي‌شمارد[5] اشارة مختصري به اين واقعه مي‌كند. اكثر مفسرين و مورخين بر آنند كه مقام ابراهيم  -عليه السلام- همان جاي معروفي است در مسجدالحرام كه دلالت ظاهري در آن به نبوت و پيامبري حضرت ابراهيم  -عليه السلام- است[6] به هر حال بنابر نقل مورخين عمر جاي مقام ابراهيم  -عليه السلام- را تغيير داد و شديداً مورد اعتراض اميرالمؤمنين  -عليه السلام- بود چنان‌كه برخي از مورخين چنين نقل كرده‌اند: علي  -عليه السلام- (در شمارش بدعت‌ها) چنين فرمود: «مثل تغير دادن مقام ابراهيم از جايي كه پيامبر  -صلي الله عليه و سلم- گذاشته بود به محلي كه در زمان جاهليت در آن جا بود و پيامبر از آن‌جا برداشته بود.»[7] در جايي ديگر آن حضرت فرموده است: «خلفاي قبل از من كارهاي بزرگي كه مخالف پيامبر بود انجام دادند اگر بخواهم مردم را مجبور به ترك آن كنم و آن را از حالت كنوني به حالتي كه در زمان پيامبر بود برگردانم، همه سپاهيانم از اطرافم پراكنده مي‌شوند به طوري كه جز عدة كمي از پيروانم ـ كه از كتاب خدا و سنت پيامبر به امامت من پي برده‌اند ـ كسي در لشكر باقي نمي‌ماند. بعد فرمود: چگونه مي‌شود اگر دستور دهم تا مقام ابراهيم  -عليه السلام- ، به جايي كه پيامبر آن را گذارده بودند، برگردانده شود».[8]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مقاله يوسفي غروي، مجله ميقات حج، ش9.
2. اسرار آل محمد، نويسنده:سليم بن قيس.

پي نوشت ها:
[1]ـ نهج البلاغه، خطبة سوم، ترجمة مرحوم دشتي.
[2]ـقران كريم، سوره  بقره/25.
[3]ـ قران كريم، سوره  آل‌عمران/97.
[4][5]ـ ابن‌ابي‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، بيروت، ج3، ص113.
[6]ـ طوسي، تفسير تبيان، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج1، ص453، و تفسير مجمع البيان، بيروت، دار احياء التراث العربي، سال 1412 هـ ق، ج1، ص261، و تفسير الميزان، علامة طباطبايي ، ترجمة موسوي همداني، انتشارات بنياد علمي و فرهنگي ، چاپ پنجم، ج1، ص223، تفسير آية257 سورة بقره،.
[7] علم الهدي خراساني،نهج الخطابه، تهران،صدر،1374دوم،ص121
[8]ـ سليم بن قيس، اسرار آل محمد  -صلي الله عليه و سلم- ، انتشارات علامة مترجم انصاري، چاپ دوم، 1413،  ص273، 321، 344.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد