در پاسخ به قسمت اوّل سؤال، آنچه در تاريخ و كتب فقهي اهل سنّت خصوصاً كتب روايي آنها نقل شده است. اين مطلب يقيني است كه ائمه مذاهب اربعه اهل سنّت (و بسياري از شيوخ و بزرگان اين مذاهب) بدون واسطه يا با واسطه از محضر مبارك امام صادق -عليه السلام- استفاده كردهاند.
در رأس اين پيشوايان «ابوحنيفه» قرار دارد، ابوحنيفه (متوفي 150 هـ) كه از معاصران امام صادق -عليه السلام- بوده است، و افتخار به شاگردي امام صادق -عليه السلام- ميكرده و او را استاد بدون واسطة خويش ميدانست. در جامع المسانيد ابوحنيفه كه مشتمل بر 14 كتاب حديث است، رواياتي كه به ابوحنيفه منتهي ميشود جمعآوري شده است؛ و در آن رواياتي وجود دارد كه مضمون آنها دلالت بر استفادة علمي ابوحنيفه نزد امام محمد باقر -عليه السلام- و حضرت صادق -عليه السلام- دارد. ابوحنيفه امام صادق -عليه السلام- را اعلم و افقه از همه ميدانست، و از او نقل شده است كه: «ما رأيت افقه من جعفر بن محمد» «من از جعفر بن محمد (امام صادق -عليه السلام- )فقيهتر نديدم.»[1] و نيز از ابوحنيفه نقل شده است كه ميگفت: «لولا السنتان لهلك نعمان» اگر دو سال نبود «نعمان» (نام ابوحنيفه، نعمان بن ثابت ميباشد) هلاك شده بود.
امام مالك بن انس (م 179 هـ) مؤسس مذهب مالكي نيز از كساني ميباشد كه از محضر امام صادق -عليه السلام- استفاده كرده است. وي در كتاب الموطاء 40 روايت از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ نقل ميكند، كه تعدادي از اين روايات مستقيماً از شخص امام صادق -عليه السلام- است و اين دلالت بر استفادة علمي مالك بن انس نزد امام صادق -عليه السلام- ميكند. علاوه بر اينكه اشعار باقيمانده از وي نيز دلالت بر دوستي با اهلبيت ـ عليهم السلام ـ دارد. او دربارة امام صادق -عليه السلام- چنين ميگويد: «هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به قلب هيچ انساني خطور نكرده است كه از حيث علم، عبادت و تقوي برتر از جعفر بن محمد باشد.[2] علاوه بر ابوحنيفه و مالك بن انس عدة زيادي از بزرگان اهل سنّت نيز امام صادق -عليه السلام- را ستودهاند ابن حجر عسقلاني ميگويد: «فقهاء و محدثاني همچون، شعبه، سفيان ثوري، سفيان بن عيينه، مالك بن انس ابن جديح، ابوحنيفه، و حبيب بن خالد، قطان، ابوعاصم، و گروه انبوه ديگري از جعفر بن محمد حديث نقل كردهاند.»[3] جاحظ ميگويد: «جعفر بن محمد، الذي ملأ الدنيا علمه و فقهه، و يقال ان ابا حنيفه من تلامذته و كذلك سفيان الثوري، و حسبك بهما في هذا الباب»[4] كه صريحاً ابوحنيفه و سفيان ثوري را از شاگردان امام صادق -عليه السلام- ميداند و بيان ميكند كه اين دو نفر از مكتب آن حضرت استفاده ميكردند.
جمال الدين ابوالمحاسن بيان ميكند كه: «جعفر بن محمد كه به صابر و فاضل و طاهر ملقّب بود… و ابوحنيفه، ابن جريح، شعبه، سفيان ثوري و سفيان عنيه، مالك و غير از اينها از بزرگان حديث و علم از او حديث نقل ميكنند.»[5] محمود بن وهيب بغدادي در كتاب جواهر الكلام ميگويد: «جعفر بن محمد… و روايت كردهاند از او علماء بزرگي مانند يحيي، مالك بن انس و ابوحنيفه و ديگران»[6] عبدالله شبراوي و محمد الحضرمي نيز ميگويد: «…جعفر الصادق كه از او روايت كردهاند عدّه زيادي، از جمله، مالك بن انس، ابوحنيفه و يحيي بن سعيد و ابن جريح و الثوري»[7] پس اين مطلب يقيني ميباشد كه ائمة مذاهب اربعة اهل سنّت بدون واسطه يا با واسطه از محضر مبارك امام صادق -عليه السلام- كسب علم كردهاند. امام ابوحنيفه (م 150 هـ) مؤسس مذهب حنفي از معاصران آن حضرت بوده و همواره به شاگردي امام صادق -عليه السلام- افتخار ميكرده است.
امام مالك بن انس (م 179 هـ) مؤسس مذهب مالكي از شاگردان رسمي آن حضرت بوده است و در كتاب خود بدون واسطه از امام صادق -عليه السلام- نقل حديث ميكند. امام شافعي (م 204 هـ) شاگرد مالك بوده است و به وسيلة او و ديگران از امام صادق -عليه السلام- روايت نقل ميكند كه اين روايات در مسند شافعي موجود ميباشد. امام احمد بن حنبل (م 241 هـ) مؤسس مذهب حنبلي هم شاگرد امام شافعي است و به وسيلة او از امام صادق -عليه السلام- با واسطه استفاده كرده است.
امّا در پاسخ قمست دوّم سؤال، با توجّه به اينكه مسلّماً ائمّة مذاهب اربعه افتخار شاگردي امام صادق ـ عليه السّلام ـ را داشتهاند، شاگردي آنها از غير امام صادق ـ عليه السّلام ـ، خللي به اين موضوع وارد نميسازد و امام صادق ـ عليه السّلام ـ به گفتة اين علماي اربعه بزرگترين فقيه و دانشمند عصر خويش بوده است؛ به طوري كه در امور متعدد به وي رجوع ميكردند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حيات امام صادق(ع) نويسنده:جعفر مرتضي عاملي.
2. امام صادق ومذاهب اربعه نويسنده:اسدحيدر.
پي نوشت ها:
[1] – ذهبي، تذكرة الحفاظ، بيروت، دار احياء التراث، ج1، ص166، و جامع الاسانيد ابي حنيفه، ج1، ص222.
[2] – تهذيب، ج 2، ص 104.
[3] – ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، دارالفكر بيروت، ج 1، ص 88.
[4] – رسائل جاحظ، للسند، ص 106.
[5] – النجوم الزاهدة، ج 2، ص 8.
[6] – جواهرالكلام، ص 13.
[7] – شبراوي، عبدالله، التخاف بحبّ الاشراف، ص 54، الحضرمي، محمد، التشريع الاسلامي، ص 263.