آغا محمّد خان پس از فتح كرمان و دستگيري و قتل لطفعلي خان زند (آخرين بازمانده سلسلة زنديه)، در سال 1209 هـ ق[1] جهت تحكيم و بسط قدرت، حكومت نوپاي خود در آذربايجان و قفقاز، به آن مناطق لشكر كشيد.
هراكليوس فرماندار گرجستان (كه در منابع تاريخي دورة قاجاريه[2] به «اركلي خان» معروف است) از زمان نادرشاه خراجگذار دولت ايران بود. امّا جدالهاي داخلي جانشينان نادر و پس از آن جانشينان كريم خان زند و سپس آغا محمّد خان با لطفعلي خان زند، فرصتي را براي هراكليوس فراهم كرد، تا همچون ديگر خاننشينهاي آذربايجان شانه از زير بار دست نشاندگي خالي كند؛ به خصوص كه با كاترين دوم، امپراتريس روسية تزاري، قرارداد تحت الحمايگي امضاء كرده بود (كه به نام محلّ انعقاد آن به قرارداد «گيورگيوسك» معروف است) در شعبان سال 1197 ق، ژوئيه 1783 م به امضاء رسيد. بر طبق اين قرارداد كاترين دوم از طرف خود و جانشينانش قلمرو حكومت هراكليوس (ارگلي) را مورد حمايت قرار داد.[3]به هر حال آقا محمّد خان در برابر تمرّد حاكمان قفقاز چارهاي به جز لشكركشي نديد، او در سال 1209 هـ با لشكري كه تعداد آن را 60000 نفر نوشتهاند،[4] به قفقاز حمله كرد. سپاه او در ابتداي ورود به قفقاز و عبور از رودخانة ارس با مقاومت «ابراهيم خليل خان» حاكم ياغي شهر «شوشي» مواجه شد. بر خلاف آنچه مورخان دربار قاجاريه نوشتهاند.[5] آغا محمّد خان نتوانست ابراهيم خليل خان را به تسليم وادارد؛ ولي با زيركي عدهاي از سپاهيان را در پاي قلعة شوشي باقي گذاشت و با باقيماندة سپاه به تفليس (پايتخت گرجستان) لشكر كشيد.[6]قبل از رسيدن به تفليس نامهاي به هراكليوس نوشت:« اينك با لشكري كه عدد رمل و شمار نمل دارد به اراضي تفليس خواهيم شد، چون اين مملكت از عهد شاه اسماعيل صفوي، تا آغاز دولت ما در شمار ممالك ايران بوده و بايد از شريعت عقل بيرون نشوي به حضرت ما پيوندي»[7]هراكليوس نامه را قبول نكرد و با سپاهي به مراتب كم تعدادتر از سپاه قاجار در بيرون شهر تفليس به مقابله آمد. با وجود مقاومت زيادي كه سپاه گرجستان از خود نشان داد، سپاه قاجار به واسطة تعداد افرادِ بيشتر توانست پيروز شود، و شهر تفليس را به تصرّف درآورد:
«غازيان كشورگير و دليران دشمن شكار وارد شهر تفليس شدند.»[8] «و اشارت نمود شهر تفليس را به آتش سوختند و اموالش را به غارت و تاراج و زنان و دختران و پسرانش را به اسيري بردند»[9] آغا محمّد خان براي آنكه وضع تفليس باعث وحشت و تنبيه ديگر شهرهاي ياغي شود، دستور قتل عام و تاراج اموال مردم تفليس را داد.
سپاه قاجار پس از قتل و غارت بسيار، كشتن كشيشان و خراب كردن كليساها و اسير كردن 15000 الي 25000 دختر و پسر گرجي[10] به تهران بازگشت.
بعد از اين قضايا، كاترين دوم كه در صدد تلافي شكستهاي گرجستان و تفليس بود، دو سپاه يكي به فرماندهي «ژنرال گودويچ» و ديگري به سرداري «ژنرال سوبوف» اعزام داشت، اين دو سپاه به سرعت دربند، باكو، قراباغ و گنجه را تصرّف كردند و در حال پيشروي بودند كه در اين ميان كاترين دوم درگذشت و «پل اول» به دليل بحراني كه در در دربارش ايجاد شده بود، دستور بازگشت اين سپاه را صادر كرد.[11]آغا محمّد خان از اين فرصت استفاده كرد و در سال 1211 هجري براي بازپس گرفتن مناطقي كه از دست رفته بود، دوباره به قفقاز لشكر كشيد او در ابتدا قلعة «پناهآباد» و شهر شوشي را در محاصره گرفت. پس از مدتي محاصره، «ابراهيم خليل خان» حاكم شوشي با عدهاي از سپاهيانش به قصد نابودي توپخانة لشكر قاجار به يكباره از قلعه خارج شد وبه عمق لشكر قاجار حمله برد. آنان با اينكه توانستند توپخانة را از كار بيندازند؛ ولي موفق به بازگشت نشدند، لذا مجبور به فرار به سوي داغستان شدند.
پس از اين واقعه، مردم شوشي دچار اختلاف نظر در باب تسليم و يا مقاومت شدند؛ ولي با تضميني كه آغا محمّد خان داد، مردم شوشي در ازاي پرداخت غرامت به آغا محمّد خان شهر را تسليم كردند.[12]آغا محمّد خان پس از تصرف شوشي كه به منزلة دروازة قفقاز است، قصد داشت پس از رتق و فتق امور به تفليس حمله كند، كه به ناگاه شبانه توسط دو نفر از خدمتكارانش (كه خود بر آنان خشم گرفته و وعدة كشتن آنان را داده بود) كشته شد. (21 ذيحجة سال 1211 هـ ق[13]) بدين گونه نتوانست قصد خود مبني بر تصرف كامل قفقاز را عملي كند.
حملات و غارتهاي آغا محمّد خان در گرجستان و قراباغ، فرصت و زمينة لازم را براي روسية تزاري براي هجوم به مرزهاي شمال غربي ايران فراهم ساخت و سبب شد كه مدتي بعد در زمان نخستين جانشين او «فتحعلي خان» (برادر زادة آغا محمّد خان) جنگهاي طولاني معروف به جنگهاي «ايران و روس» آغاز شودو در نهايت با انعقاد دو عهدنامة ننگين «تركمانچاي» و «گلستان» بسياري از شهرهاي شمالي ايران در مناطق قفقاز و قراباغ از ايران جدا شود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ايران در دوره ي سلطنت قاجاريه، نويسنده:علي اصغر شميم.
2. ناسخ التوارخ، جلد مربوط به دوره ي قاجار، نويسنده:محمد تقي سپهر.
3. آغا محمد خان، چهرة حيله گر تاريخ، نويسنده:محمد واحد پناهي سمناني.
پي نوشت ها:
[1] . ساروي، محمد فتح الله بن محمّد تقي، تاريخ محمّدي (احسن التواريخ)، تصحيح غلامرضا طباطبايي مجد، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ اول، 1371 ش، ص 272.
[2] . لسان الملك سپهر، محمّد تقي، ناسخ التواريخ (سلاطين قاجار)، تصحيح محمّد باقر بهبودي، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1344 ش، ج1، ص 76،
قليخان هدايت، رضا، تاريخ روضة الصفاي ناصري، قم، چاپخانة حكمت، 1339، ج 9، ص 270.
خورموجي، محمد جعفر، حقايق اخبار ناصري، تصحيح حسين خدير جم، تهران، چاپ دوم، 1363 ش، ص 9،
شيباني، ميرزا ابراهيم، (صديق الممالك) منتخب التواريخ، تهران، انتشارات علمي، چاپ اول، بيتا، ص 49.
[3] . نوايي، عبدالحسين، ايران و جهان، ج2، از قاجاريه تا پايان عهد ناصري، تهران، نشر هما، چاپ اول، 1369 ش، ج2، ص 19.
[4] . شميم، علي اصغر، ايران در دورة قاجاريه، تهران، نشر افكار، چاپ اول، 1374 ش، ص 40.
[5] . آصف، محمّد هاشم (رستم الحكما)، رستم التواريخ، و تصحيح محمد مشيري، شركت سهامي كتابهاي جيبي، چاپ سوم، 1357 ش، ص 454.
سپهر، محمّد تقي، ناسخ التواريخ، سلاطين دورة قاجار، ج1، ص 73.
[6] . محمّد واحد پناهي سمناني، آغا محمّد خان، چهرة حيلهگر تاريخ، تهران، نشر نمونه، چاپ سوم، 1375، ص 185.
[7] . سپهر، محمّد تقي، «پيشين» ناسخ التواريخ، سلاطين قاجار، ج1، ص 76.
[8] . هدايت، رضا قليخان، تاريخ روضة الصفاي ناصري، ج9، ص 270.
[9] . هاشم آصف، محمّد، «پيشين» (رستم الحكما)، ص 454.
[10] . تاريخ محمدي (احسن التواريخ)، ص 276.
[11] . محمّد واحد پناهي سمناني، «پيشين»، ص 187.
[12] . آغا محمّد خان، چهرة حيلهگر تاريخ، ص 202.
[13] . منتخب التواريخ، ص 52، «حقايق الاخبار ناصري، ص 10، ناسخ التواريخ، ج1، ص 84.