امام زمان (عج) هر چند دوران غيبت را ميگذرانند امّا بيگانه از مسائل جامعه و حوادث نبوده، در متن موضوعاتي قرار دارند كه بر امت ميگذرد. وجود امدادهاي گوناگون از آن حضرت بر فقيهان برگزيده كه زمامداران دين و اعتقادات مردم در دوران غيبت ايشانند نشانگر حضور هميشگي آن امام بزرگوار در صحنه رهبري در اين زمان است. از سوي ديگر، در طول دوازده قرن گذشته از همان آغاز تا به حال شاهد جلوهها و مشكلگشايي هاي آن حضرت بر جمعي از مردم عادي با ويژگيهاي گوناگون بودهايم كه اين نيز خود نشاني ديگر ازحقيقت وجود آن حضرت(ع) است . تاريخ نِيز بخشي از اين ذرهپروري و عطوفتها را در دل صفحات خود ضبط كرده است[1] و چه بسيار نمونههاي ديگري كه به مصداق:
هر كه را اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند
با مرگ صاحبانش در دل خاك جاي گرفته و يادي از آنها باقي نمانده است.
در اين جا به موضوع اول يعني جلوه بر فقيهان و عالمان دين، پرداخته ميشود و در اين باره نيز تنها به چند نمونه بسنده ميكنيم تا از اين رهگذر، ديدگان نافذ و هميشه بيدار آن حضرت را در جامعه احساس نماييم و در نهانخانه دل خود، دل به اين واقعيت بسپريم كه به راستي او چشم خدا در ميان خلق است كه «السلام عليك يا عين الله في خلقه».[2]1. شيخ صدوق (م. 381ق):
نام اين يگانه دهر براي آنان كه راه به متون اسلامي و شيعي داشته و با تاريخ علوم دين آشنايند بسيار معروف بوده و شخصيت او از اهميت ويژهاي برخوردار است. پدرش علي بن محمد بابويه قمي از دانشمندان ديني عصر خود در قم بود توفيق ديدار سومين نايب خاص امام عصر ( عليه السّلام ) حسين بن روح نوبختي را در سال 305 هجري قمري در بغداد بدست آورد. در نامهاي كه از طريق وي به حضور حضرت تقديم داشت درخواست نمود كه ايشان براي داشتن فرزندي براي او دعا كنند هنوز زمان زيادي نگذشته بود كه نامهاي به اين مضمون به او رسِيد كه «از اين همسر فرزندي نخواهي داشت ما در اين باره دعا كرديم و بزودي پروردگار عالم از همسري ديگر كه از طايفه ديلمان خواهد بود، فرزندِي فقيه و نيكو و با بركت به تو روزي ميكند.»[3]پس از اين علي بن محمد با بانوي ديلمي ازدواج نموده و از او داراي دو فرزند به نامهاي محمد و حسين گرديد كه محمد به لحاظ نبوغ فوقالعاده و استعداد قوي و هوش سرشار و نيز صداقت و امانتي كه در حفظ و نقل حديث داشت به صدوق شهرت يافت. مردم معاصر او ملاحظه اين همه رشد و تعالي را حاصل دعاي امام عصر ( عليه السّلام ) دانسته و خود او نيز بارها بر اين مطلب مباهات مينمود.
شيخ صدوق در آغاز كتاب «اكمالالدين و تمام النعمه» خود داستان مفصلّي از چگونگي برخورداري از عنايت امام عصر(ع) را نقل ميكند كه در آن تجلي، حضرت به او ميفرمايد: «چرا درباره غيبت كتابي تأليف نميكني؟» و آن هنگام كه او به حضرت عرضه ميدارد من قبلاً چيزهايي در اين باب نوشتهام مجدداً حضرت به او ميفرمايند: «آنها به اين روشي كه من دستور ميدهم نيستند. اكنون كتابي مستقل در غيبت تأليف كن و غيبتهايي را كه پيامبران(ع) داشتهاند در آن درج نما».[4]بر اين اساس شِيخ صدوق امر مولايمان امام عصر ( عليه السّلام ) را اطاعت نموده و دو جلد كتاب ارزنده «اكمالالدين وتمام النعمه» را در همين مبحث نگاشت كه از جمله مصادر و مآخذ قديمي و ارزنده و مستندِ كساني است كه در آن زمينه تحقيق كرده و ميكنند. در اينجا شاهديم كه هر چند غيبت در انبياي سلف بيسابقه نبود، امّا در شرايط آغازين دوران غيبت كبري و پيدايش مدعِيان دروغِين نيابت خاصه و سرگردانِي شيعه در مواجهه با اين مسأله ضرورت ايجاب مينمود تا مجموعه مدون و مستندي در اين باب نگاشته شود. امام عصر (عليه السّلام ) اين مهم را شخصاً دنبال نموده و به اين بزرگوار دستور تدوين آن را ميدهند، تا در زمانهاي طولاني بتواند به عنوان سند و مدرکِي ارزنده در اين مبحث مورد مراجعه و دقت و بهرهبرداري قرار گيرد.
2. شيخ مفيد (م. 413ق):
وي سرآمد شاگردان شيخ صدوق است و بسا كه انفاس قدسي استادي كه خود به دعاي امام عصر ( عليه السّلام ) پاي بر جهان هستي گذارده بود و مورد عنايت حضرتش قرار داشت در دل و روح اين شاگرد زبده نيز تأثيرات به سزايي گذاشت تا آنجا كه امام عصر ( عليه السّلام ) در توقيعي كه به افتخار مفيد صادر فرمودند او را با واژههايِي چون «اي دوست مخلص در دين»، «اي ياري كننده حقّ»، «اي دعوت كننده مردم به سوي حق با كلمه صدق»، «اي دوست با اخلاص و اي ملهم به حق» ستودند.[5]شيخ مفيد اين افتخار را يافته كه در سه نوبت نامههايي به خط خود آن حضرت از ناحيه مقدسه دريافت داشته و مخاطب ابلاغات مستقيم آن حضرت قرار گيرد. در فرازي از ِيکِي از نامه ها سخن از ياري رساني حضرتش و عواقب شوم وارهانيدن مردم از آن حضرت به ميان آمده، آنجا كه ميفرمايد:
«انا غير مهملين لمراعاتكم و لاناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم البلاء و اصطلمتكم الاعواء.»[6]ما در رعايت حال شما كوتاهي نميكنيم و ياد شما را از خاطر خود نميبريم كه اگر جز اين بود گرفتاريها به شما روي ميآورد و دشمنان، شما را در هم ميشكستند.
به راستي آيا ميتوان پشتوانهاي از اين قويتر سراغ داد كه امام(ع) اين چنين قاطعانه اجراي وظايف ناشي از امامت خود را در ياري مردم وعده دهند. حال اگر ما در خود چنين توجّه و عنايتِي را نديده و دست بزرگ مردي را بر سرمان احساس نميكنيم بايد به بازنگري خويش بپردازيم چرا كه:
«طبيب عشق مسيحا دم است و مشفق ليك چو درد در تو نبيند كه را دوا بكند.»
آنجا كه ما خويش را درمعرض عنايات و الطاف حضرتش قرار نميدهيم ديگر چگونه توقع سروري از ساحتش را داشته باشيم.
3. سيد بن طاووس (م. 664ق):
از بزرگان علماي شيعه و از معاريفي است كه مشهور است مكرراً از فيوضات وجودي حضرت در خواب و بيداري بهرهمند شده است وي آنچنان شيفتة حضرت بوده كه بيان آن دشوار است. خود او فرزندش محمد را مورد خطاب و سفارش قرار داده و در اين باب ضمن اشاره به اينكه من تورا بنده مولايمان مهدي ( عليه السّلام ) و متعلق به او قرار دادم ميگويد: مكرر حوادثي براي تو پيش آمده که به حضرتش پناهنده شده و به ذيل عنايتش متوسل شدم. و حضرتش را مكرر در خواب ديده و بر ما احترام فرموده و متولي قضاي حوائج تو شده است كه وصف آن را نميتوانم بنمايم. پس در موالات ، دوستي و وفاِي به حق آن حضرت و تعلق خاطر و توجّه قلبي به حضرتش طوري بوده باش كه خدا و رسول و آن حضرت و پدران بزرگوارش خواستهاند.
آنگاه ضمن سفارش بر دادن صدقه براي سلامتِي آن حضرت(ع) و مقدم داشتن دعا برايشان نسبت به دعاي بر خود و عرض حوائج به طور جاري در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه به ساحت قدس آن عزيز به وي توصيه ميكند كه چونان برادران خطاكار يوسف(ع)، و به بيان قرآن آن حضرت را مورد خطاب قرار داده و بگو: «يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ. تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ. يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ».[7]و سرانجام بگو كه: «اي سيد ما تو سزاوارتري از يوسف به اينكه ما را مشمول رحمت و حلم و كرم خود قرار دهي كه او برادرانش را مشمول عطوفت و مهرباني و احسان خود قرار داد».[8]اين مختصر تنها بدان جهت آورده شد كه گوشهاي از سرشاري وجود اين عالم بزرگوار از محبت به حضرت را ارائه داده باشيم و آن وقت يادآور شويم كه آنچنان آشنايي و شيفتگي با حضرت مهدي ( عليه السّلام ) داشت كه حتي ايشان را از آهنگ كلامشان ميشناخت و خود داستان سحرگاهي را نقل ميكند كه در سرداب مقدس دورادور مناجات حضرتش را در آن مكان شاهد بوده و نواي ملكوتي حضرتش را ميشنيد كه زبان به دعاي بر شيعيان گشوده و به پيشگاه خداوندي عرضه داشتند كه:
«اللهم ان خلقوا خلقت من شعاع انوارنا و بقية طينتا و قد فعلوا ذنوبا كثيراً اتكالا علي حبنا و ولايتنا… أدخلهم الجنة و زحزحهم عن النار و لا تجمع بينهم و بين اعدائنا في سخطك».[9]خدايا! شيعيان ما از پرتو نور وجود ما و زيادي سرشت ما سرشته شدهاند چه بسا كه آنان به اتكاِي دوستي و ولايت ما مرتكب گناهان زيادي بشوند،خدايا آنان را به بهشت خود داخل نموده و از آتش بر كنار و محفوظ دار و ايشان را در كنار دشمنان ما در دوزخ غضب خود قرار مده.
امّا جلوههاي عمومي حضرت بسيار زياد و خارج از حجم اِين مختصر ميباشد. همينقدر كافي است بدانيم كه كرامت امام(ع) به حدّي است كه يأس را حتي از دل گناه كارترين انسانهاِي، مأيوس و نااميد دور ميكند. داستان ها و دستگيريهاي آن حضرت از كاروانيان عقب مانده از قافله، گرهگشاِيِي از كار نيازمندان، شفا بخشِي بيماران، راهنمايِي هدايت جويان، و دهها مورد از اين قبِيل همه و همه نشاندهنده حضور آن حضرت(ع) در جامعه و حساسيت ايشان نسبت به مسائل شيعه و حل مشكلات آنان است.
به اين اميد كه ما نيز در گذران زندگي حتي يك بار هم که شده، دست عنايت آن حضرت را بر سر خويش احساس نمائيم. انشاءالله
پي نوشت ها:
[1] . مجموعههاي ارزنده چون جنة المأوي و نجم الثاقب ، ميرزا حسين نوري و تبصرة الولي في من راي القائم المهدي ،سيد هاشم بحراني و العبقري الحسان في الاحوالات مولانا صاحب الزمان ، شيخ علي اكبر نهاوندي.
[2] . شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، فرازي از زيارت مخصوص امام عصر (عج) در روزهاي جمعه.
[3] . طوسي، الغيبه، ص 188- 190.
[4] . صدوق، اكمالالدين، ج 1، ص 3.
[5] . محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 150 – 198 (باب ما خرج من توقيعاته) .
[6] . محمد باقر مجلسي، همان، ج 53، ص 175(نقل از شيخ مفيد).
[7] . يوسف، آيات 88 و 91 و 98.
[8] . سيد بن طاووس، برنامه سعادت، ص 147.
[9] .ميرزا حسين نوري، جنة المأوي، حكايت 55، و نجم الثاقب حكايت 19.