با مراجعه به منابع روائي معتبر و ديدگاههاي علماي بزرگ اسلام، دانشمندان علم رجال و ديگر نويسندگاني كه در ستايش مختار كتابها نوشتهاند، برميآيد كه نه تنها امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و بقيه امامان ـ عليهم السّلام ـ از كار مختار راضي بودند. بلكه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ كار ايشان را تأييد فرموده و شيعيان و دوستداران اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را در حمايت و ياري كردن مختار ترغيب و تشويق فرمودهاند كه به هر كدام از آنها جداگانه اشاره خواهد شد.
الف) شخصيت مختار از ديدگاه ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ :
1. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد:«به زودي فرزندم حسين كشته خواهد شد ولي ديري نخواهد پائيد كه جواني از قبيلة (ثقيف) قيام خواهد كرد و از اين ستمكاران، انتقام خواهد گرفت، به طوري كه تعداد كشتههاي آنان به سيصد و هشتاد و سه هزار نفر خواهد رسيد.»[1]2. امام حسين ـ عليه السّلام ـ براي لشكر كوفه و شام، خطبهاي خواند. حضرت در ذيل خطبه مردم كوفه و شام را چنين فرمود:«… پرودگارا، آن جوانمرد ثقفي را بر آنان مسلط كن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ايشان بچشاند و از قاتلان ما احدي را معاف ندارد، به جاي هر قتلي، كشتني و به جاي هر ضربتي، ضربتي، و انتقام مرا و دوستان و خاندان و شيعيانم را از اينان بگيرد.»[2]3. هنگامي كه مختار، سر بريدة ابن زياد و عمر سعد (لعنة الله عليهما) را به نزد امام سجاد ـ عليه السّلام ـ فرستاد؛ حضرتش به سجده افتاد و در سجده شكر، خدا را اين گونه سپاس گفت، «حمد و ستايش خداي را كه انتقامم را از دشمنانم گرفت و خداي به مختار، پاداش و جزاي خير عنايت فرمايد.»[3]ب) شخصيت مختار از ديدگاه علماء، دانشمندان بزرگ اسلام:
1. حضرت آية الله خوئي (ره) دربارة شخصيت مختار ميفرمايند:«اخبار و رواياتي كه دربارة مختار رسيده است بر دو قسم ميباشد:
الف ـ اخباري كه در مدح و ستايش مختار ميباشد.
ب ـ اخباري كه در مذمت و نكوهش ايشان ميباشد.
اما اخبار مدح و ستايش قوي و برتر است.» پس در ادامه بيان ميكنند:«در حُسن حال مختار همين بس كه او با كشتن قاتلان امام حسين ـ عليه السّلام ـ دل اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را شاد كرد و اين خود خدمتي بزرگ به ساحت مقدس خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ است كه استحقاق پاداشي از جانب آن بزرگواران دارد.»
ايشان آن گاه پس از نقل روايتي ميفرمايند:«از ظاهر بعضي از روايات به دست ميآيدكه قيام مختار با اذن و اجازه خاص امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بوده است.»[4]2. سخنان علامه مامقاني (ره):
«… خلاصه تمام آن چه ذكر شده اين است كه اين فرد (مختار) مذهبش امامي و معتقد به امامت ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ بوده و قيام و حكومت او با اجازه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ صورت گرفته است.
3. علامه اميني (ره): در كتاب پربار «الغدير» از مختار با اين كلمات ياد ميكند:«مرد هدايت، قيام كننده، مجاهد، قهرمان، سلحشور» سپس علامه اميني در ادامه با تجليل از مقام و شخصيت مختار بيان ميكنند:«هر كس با ديده بصيرت و تحقيق بر تاريخ، حديث و علم رجال بنگرد درمييابد كه مختار از پيشگامان دينداري، هدايت، اخلاص بود و نهضت مقدس او تنها براي برپائي عدالت و ريشه كن كردن ملحدان و ظلم امويان و با اجازه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بوده است. [5]4. مورخ معاصر شريف القرشي (ره) درباره شخصيت مختار مينويسد:«مختار يكي از شخصيتهاي برجسته شيعه است او شمشيري از شمشيرهاي خاندان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بود و قلبش بيش از همه بر ظلمي كه بر اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ گذشت ميتپيد. ولي در راه جهاد مقدس خود سعي و كوشش فراوان داشت تا قدرت را در دست بگيرد اما نه براي جاهطلبي و رياست بلكه براي خون خواهي اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و انتقام از قاتلين او … روش سياسي او اجراي عدالت اجتماعي در زمان حكومتش بر اساس حكومت عادلانه اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ بود مختار از زهد و تقواي فراواني برخوردار بود و به مباني ديني سخت پايبند بود. مورخان دربارة ايام كوتاه حكومتش گفتهاند كه وي بيشتر روزها را روزة شكر ميگذارد و اين شكرانة نعمتي بود كه خداوند به او عطا كرده بود كه توانست انتقام خون امام حسين ـ عليه السّلام ـ و اهل بيت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را بگيرد و بر نابودي پليدان و ناپاكان از صحنة تاريخ توفيق يابد. [6]
محمد حنفيه فرزند والامقام اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ مهمترين نقش را در قيام مختار داشت او در حقيقت رهبري ظاهري قيام و فرماندهي آنان را به عهده داشت. مختار با مشورت او و اجازه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ قيامش را اعلام كرد. مختار در كوفه رسماً خود را نماينده اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به فرماندهي محمد حنفيه معرفي نمود و هنگامي كه جمعي از سران شيعه كوفه براي تحقيق در كار مختار نزد محمد حنفيه آمدند و سؤال كردند كه آيا او از طرف شما نمايندگي دارد محمد حنفيه آنان را نزد امام سجاد ـ عليه السّلام ـ برد و گفت:برخيزيد تا نزد امام من و شما يعني پيش امام سجاد ـ عليه السّلام ـ برويم و هنگامي كه قضيه قيام و خونخواهي امام حسين ـ عليه السّلام ـ و شهداي كربلا مطرح شده امام سجاد ـ عليه السّلام ـ خطاب به محمد حنفيه فرمودند:
«اي عمو، اگر بردة زنگي براي ما اهل بيت تعصب به خرج دهد (و قيام كند) بر مردم واجب است كه او را ياري دهند. اي عمو هر چه در اين كار صلاح ديدي انجام ده من تو را مسئول اين كار قرار دادم. سپس آنان از محضر امام ـ عليه السّلام ـ برخاستند و خوشحال با خود ميگفتند: امام ـ عليه السّلام ـ و محمد حنفيه در قيام به ما اذن دادند .[7]خود مختار در ملاقاتش با سران شيعه در كوفه، هدف و قيام خود را چنين بيان ميكند:«همانا (محمد حنفيه) فرزند علي ـ عليه السّلام ـ وصي و جانشين پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مرا به عنوان امين و وزير و فرمانده به سوي شما فرستاده و به من دستور داده است تا كساني كه در ريختن خون حسين ـ عليه السّلام ـ را حلال دانستند به قتل برسانم…»[8]در جاي ديگر عدهاي از شيعيان از امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و محمد حنفيه سؤال ميكنند مختار ادعا ميكند كه از طرف شما (امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و محمد حنفيه) به خونخواهي قيام كرده آيا اين صحت دارد؟ امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و محمد حنفيه در پاسخ آنان اظهار داشتند كه ما خواهان اين كاريم و بر مردم واجب است او را ياري دهند.[9]بر اين اساس علامه مامقاني (ره) با صراحت ميفرمايند:«محققاً حكومت و قيام مختار با اجازه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بوده است.»[10]آيت الله خوئي (ره) نيز ميفرمايند:«از ظاهر روايات برميآيد كه قيام مختار به اذن امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بوده است.»[11] اگرچه احتمال دارد اجازه ي امام محرمانه وبا رموز خاص صورت گرفته تا دشمنان اهل بيت برامام نتوانند خرده گرفته وايجاد مزاحمت نمايند؛چنانکه برخي از علما نيز براين باورند.
شيخ ابو علي رجالي بزرگ در منتهي المقال نوشته است:«علت اين كه در قيام مختار كمتر از امام سجاد ـ عليه السّلام ـ مطرح شده است حفظ جان ايشان بوده است .»[12]در نهايت مي توان گفت قيام مختار به رهبري محمد حنفيه و به اذن و رضاي امام معصوم، حضرت امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بوده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ماهيت قيام مختار، رضوي اردكاني
2. جنبشهاي شيعي، محمد تقي مدرسي
پي نوشت ها:
[1] . مقدس اردبيلي، حديقة الشيعه، قم، نشر انصاريان، چاپ اسلاميه، سال1377، ص504.
[2] . مجلسي، بحار الانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، سال 1403 ه ق، ج45، ص10.
[3] . كشي، رجال كشي، جمع آوري محمد بن الحسن بن علي الطوسي، مشهد، دانشگاه مشهد، ص127، ح203.
[4] . خوئي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، قم، مدينة العلم، چاپ سوم، 1403ق، ج18، از ص99 تا ص 102.
[5] . عبدالحسين اميني، الغدير، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ 6،1374 ه ش، ج2، ص343.
[6] . شريف قريشي، باقر، حياة الامام الحسين ـ عليه السّلام ـ مدرسة الايرواني قم، 1974 م، ج3، ص453 و 455.
[7] . مجلسي، بحار الانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، 1403 ه ق، ج45، ص364 و 365.
[8] . طبري، محمد بن جرير، تاريخ الملوك، تهران، اساطير، 1362 ش، ج5، ص580.
[9] . بحار الانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، 1403ه ق، ج45، ص365.
[10] . مامقاني، عبدالله، تنقيح المقال، قم، مؤسسه اهل البيت لاحياء التراث، 1381 ش، ج3، ص206.
[11] . خوئي، ابوالقاسم، معجم الرجال الحديث، قم، مدينة العلم، چاپ سوم،1403ه ق، ج18، ص101.
[12] . محمد بن اسماعيل، منتهي المقال، قم، مؤسسه اهل البيت،1416ه ق، ج6، ص243.