قيام مختار در سال 66 هجري به انگيزه انتقام شهداي کربلا و بر ضد امويان صورت گرفت. رهبري اين قيام شيعي برعهده مختار بن ابي عبيده ثقفي بود.
«مختار نخستين رهبر در کوفه بود که «مسلم بن عقيل» را ملاقات کرد. استاندار کوفه مختار را زنداني کرد و سپس بعد از شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ وي را آزاد نمود و او را وادار نمود که کوفه را ترک کند».[1]مختار مدتي در حجاز ماند و در سال 64 هجري به انگيزه ي قيام وارد کوفه شد. مختار هنگام قيام توابين نيز در زندان بود و سپس با پادرمياني دامادش و اشراف کوفه از زندان آزاد شد.[2]قيام مختار در ربيع الاول سال 66 هجري قمري با نداي «يالثارات الحسين»آغاز گرديد مختار توانست حکومت را در کوفه به دست بگيرد. او توانست در مدت زماني که حکومت را در کوفه در دست داشت چندين بار امويان را شکست دهد و موفق شد انتقام شهداي کربلا را بگيرد.
به نظر مي رسد امام سجاد ـ عليه السلام ـ با اين قيام موافق بوده است. هر چند به واسطه ي شرايط سياسي که در جامعه حاکم بود؛ آن حضرت به واسطه تقيه بعضاً هداياي مختار را رد کرده، و يا سخناني بر عليه او گفته است. «علامه مجلسي» مي نويسد: «هنگامي که جمعي از سران کوفه جهت کسب تکليف براي قيام مختار به خدمت امام سجاد ـ عليه السلام ـ مي رسند، امام با صراحت تأئيد و موافقت و اجازه خود را براي قيام بيان مي کند و آنگاه «محمد بن حنفيه» را به عنوان نماينده تام الاختيار خود منسوب مي کند و به او مي فرمايد: «اي عمو آنچه در اين زمينه مي خواهي انجام بده من تو را مسئول رهبري اين قيام نمودم»[3]. «علامه مامقاني» قائل است که حکومت و قيام مختار با اجازه ي امام سجاد ـ عليه السلام ـ بوده است[4]. همچنين «آيت الله خوئي» مي نويسد: «از ظاهر بعضي از روايات به دست مي آيد که قيام مختار با اذن امام سجاد ـ عليه السلام ـ بوده است».[5] و در «رجال کشي» آمده است: «هنگامي که مختار سربريده ي ابن زياد و عمر سعد را به نزد امام فرستاد حضرتش به سجده افتاد و در سجده شکر خدا را اين گونه سپاس گفت: حمد و ستايش خداي را که انتقامم را از دشمنانم گرفت و خداي به مختار پاداش و جزاي خير عنايت فرمايد».[6] آن حضرت بعضاً هداياي مختار را قبول مي فرمود به عنوان نمونه مختار کنيزي را براي حضرت فرستاد که زيد بن علي بن حسين از اين کنيز به دنيا آمد.[7]سرنوشت عاملان جنايت در واقعه کربلا: هدف اصلي مختار خون خواهي اهل بيت و انتقام خون شهداي کربلا بود هر چند او مايل بود که اگر فاتح شود، حکومت امويان رانيز ساقط کند و حکومتي انقلابي را تشکيل دهد. مختار موفق شد تقريباً تمام قاتلان واقعه ي کربلا را به سزاي اعمالشان برساند و به واسطه اين کار مايه ي خشنودي اهل بيت پيامبر گرديد.
مختار در ملاقات با مردم کوفه گفت: «من براي اقامه شعار اهل بيت و زنده کردن مرام آنان و گرفتن انتقام خون شهيدان(كربلا) به سوي شما آمدم»[8]. «مختار فرمان داد که قاتلان حسين را تعقيب کنند و گفت به خدا قسم آب و خوراک براي ما ناگوار است تا اينکه زمين را از لوث وجود آن جانيان پاک سازم»[9]. مختار موفق شد «عبيدالله بن زياد» را به سزاي اعمال ننگينش برساند. و اين اتفاق در دهم محرم سال 67 هجري رخ داد. «مختار سپاهي را به فرماندهي ابراهيم بن مالک اشتر براي زمين گير کردن سپاه اموي که عازم عراق بود گسيل داشت. اين فرمانده ي جنگي در دهم محرم سال 67 هجري بر سپاه اموي پيروز شده و عبيدالله بن زياد و حصين بن نمير در جنگ کشته شدند».[10] در جريان قيام مختار افراد زيادي به اسارت مختار درآمدند. مختار دستور داد تمامي ده نفري که در روز عاشورا با اسب خود بر بدن مقدس امام حسين ـ عليه السلام ـ و شهداتاخته بودند را دستگير کردند و دست و پايشان را بستند، و به زمين ميخ کوب کردند و اسب ها را نعل تازه زدند، و بر بدنهاي آن جانيان تاختند تا به هلاکت رسيدند.[11]طبري مي نويسد: «248 نفر از عاملان مهم کربلا در شورش بر عليه مختار دستگير شدندوآنها را گردن زدند»[12] در جريان حادثه ي کربلا برخي از افراد سرشناس جنايات فجيعي را مرتکب شدند كه مختار موفق شد آنها را دستگير کرده و به سزاي اعمالشان برساند. به برخي از اين افراد اشاره مي شود.
1. شمر بن ذي الجوشن: شمر هر چند متواري شده بود اما مختار در تعقيب او بود. فرمانده سپاه مختار «احمر بن شميط» از مخفي گاه شمر با خبر شد. شمر و همراهانش در درگيري مسلحانه به قتل رسيدند. و احمر بن شميط سربريده ي وي را براي مختار به کوفه فرستاد.[13]در امالي شيخ طوسي، نحوه اعدام شمر چنين بيان شده است: «ابوعمره با گروهي به تعقيب شمر رفتند و طي يک درگيري مسلحانه او را زخمي کردند و سپس به اسارت درآوردند. او را نزد مختار آوردند مختار دستور داد گردن او را زدند و جسد او را در ديگ روغن جوشيده افکندند».[14]2. خولي: «مختار به رئيس پليس خود دستور داد خولي را دستگير کنند آنها خانه خولي را محاصره کردند، خولي غافل گير شده بود. مختار فرمان داد در مقابل خانه اش او را کشتند و سپس جسدش را به آتش کشيدند».[15]3. سنان بن انس: «سنان بن انس به بصره رفت. سپس به قادسيه گريخت. مختار مأموراني را براي دستگيري وي اعزام کرد و در منطقه اي بين عذيب و قادسيه به چنگ مأموران افتاد. سنان را دست بسته نزد مختار آوردند. مختار دستور داد ابتدا انگشتان اين خبيث را قلم کردند و سپس دست و پايش را قطع کردند و او را در ديگ روغن زيتون جوشيده انداختند».[16]4. حرمله: حرمله بن کاهل اسدي در حادثه ي کربلا جنايات زيادي مرتکب شد، از جمله تيري به گلوي علي اصغر ـ عليه السلام ـ زد «مختار تعدادي از افرادش را به جستجوي او گسيل داشت. مأموران حرمله را دستگير کردند و با خوشحالي فرياد زدند بشارت اي امير حرمله دستگير شد. مختار دستور داد ابتدا دو دست او را قطع کردند. سپس دو پاي او را قطع کردند. و او را در آتش سوختند».[17]5. عمر سعد: مختار «ابوعمره» را فرستاد تا او را دستگير کند و بکشد. ابوعمره به خانه عمر سعد آمد و فرياد زد: «امير تو را خواسته است». عمر سعد از ترس در جايش خشک شد. تا خواست بگويد جبه ام را بياوريد با شمشير کشيده ي ابوعمره روبرو شد … ابوعمره ديد نبايد زياد به وي فرصت داد، شمشيرش را کشيد و آن قدر بر او زد تا يقين حاصل کرد که او به هلاکت رسيده آنگاه سر عمر سعد را از بدنش جدا کرد و آنرا در دامن قباي خود گذاشت و نزد مختار آمد.[18]مختارپس از گرفتن انتقام از قاتلان اهل بيت سرانجام در نبرد با مصعب بن زبير شکست خورد و به قتل رسيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرهنگ عاشورايي از منظر اهل سنت.
2. تاريخ طبري.
3. مقتل ابي مخنف.
پي نوشت ها:
[1] .طبري، محمد بن جرير،تاريخ الرسل و الملوك، ترجمه ابوالقاسم پاينده، نشر اساطير، چاپ دوم، ج7، ص3203.
[2] . طقوش، محمد سهيل، دولت امويان، ترجمه حجت الله جودكي، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1380، چاپ اوّل، ص83.
[3] . مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403، ج45، ص369.
[4] . مامقاني، تنقيح المقال، قم، مؤسسه آل البيت، 1381، ج3، ص206.
[5] . خوئي، معجم رجال الحديث، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ه ، ج18، ص101.
[6] . طوسي، رجال كشي، تهران، نشر وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اوّل، 1382، ص210.
[7] . رضوي اردكاني، سيد ابوالفضل، ماهيت قيام مختار، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي، ص74؛ به نقل از بحار الانوار، ج46، ص170.
[8] . ابن كثير، البدايه و النهايه، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1408، ج8، ص249.
[9] . مجلسي، پيشين، ج45، ص74، به نقل از طبري.
[10] . طقوش، محمد سهيل، پيشين، ص87.
[11] . مجلسي، پيشين، ج45، ص374.
[12] . طبري، پيشين، ج6، ص51.
[13] . دينوري، اخبار الطوال، ترجمه سيد ابوالفضل رضوي، تهران، 1364، ص463.
[14] . مجلسي، پيشين، ج45، ص338، به نقل از امالي شيخ طوسي.
[15] . طبري پيشين، ج6، ص60.
[16] . مجلسي، پيشين، ج45، ص375.
[17] . همان، ص333.
[18] . طبري، پيشين، ج6، ص92.