بايد به اين نکته توجه کرد که امام حسن ـ عليه السلام ـ در واقع اقدام به صلح نكرد، بلكه صلح به آن حضرت تحميل شد. يعني شرايط جامعه اسلامي به گونهاي بود كه صلح غير قابل اجتناب بود. از اين رو صلح امام حسن ـ عليه السلام ـ با معاويه، از دشوارترين حوادثي بود كه اهلبيت ـ عليهم السلام ـ پس از رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ با آن روبرو شدند. امام حسن با اين صلح مصائب و دردهاي رنج آوري را تحمل كرد كه هيچ كس جز امام معصوم قدرت تحمل آن را ندارد. اما در رابطه با جواب سؤال فوق كه مخالفين صلح امام چه كساني و چه گروههايي بودند بايد ابتدا به تركيب نيروهاي اردوگاه امام نگاه كرد، كه چه افرادي و چه گروههايي با چه هدفهايي در اين اردو شركت كرده بودند. بعد ببينيم چه كساني وچرا با صلح مخالفت ميكردند.
درتركيب سپاه امام گروههاي متفاوت با انگيزه هاي مختلف حضور داشتند: گروه اول: جمعي از شيعيان امام و پدرش. گروه دوم: جمعي از خوارج كه به هر طريقي در صدد جنگ با معاويه بودند. گروه سوم: طرفداران هرج و مرج و آشوب و طمعكاران غنيمت جنگي ونيز شکاکان . و گروه چهارم: صاحبان عصبيتهاي قبيلهاي كه دنبالهرو سران قبايل بودند و انگيزه ي ديني نداشتند.[1]معترضان به امام حسن در جريان صلح آن حضرت بيشتر از دو گروه بودند، يكي خوارج كه به هر نحو ممكن ميخواستند به هدف خود كه همان كشتن معاويه بود برسند. به همين دليل با امام علي ـ عليه السلام ـ نيز به مقابله برخاستند. و گروه دوم تعدادي از شيعيان كه روحيه يانقلابي و آتشين داشتند و با تسامح ميانهاي نداشتند. آنها با صلح مخالف بوده و گاه و بيگاه به امام اعتراض ميكردند و حتي با عبارتهاي نامناسب امام حسن ـ عليه السلام ـ را خطاب كرده، «يا مذل المؤمنين» ميخواندند.[2] ولي امام اين گروه را با بيان هدف خود و تشريح وضع موجود قانع ميكردند. آنها هم قبول كرده و پيروي از امام مينمودند. امام در جوابشان ميفرمود: من مذل المؤمنين نيستم، بلكه معز المؤمنين هستم.
امام در جواب معترضان در جاي ديگر فرمودند: كه اقدام من شبيه اقدام آن عالم (حضرت خضر) همراه موسي است كه كشتي را سوراخ كرد و هدف او حفظ كشتي براي صاحبانش بود و هدف من هم حفظ اصل دين و تشيع است.[3]از ميان معترضان ميتوان به افرادي همچون حجر بن عدي، مالك بن حمزه، مسيب بن نجبه و سليمان بن صرد خزائي و قيس بن سعد اشاره كرد كه از بزرگان صحابه اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ و امام حسن مجتبي ـ عليه السلام ـ بودند.
بنابراين در رابطه با مخالفت عدهاي با صلح امام حسن ميتوان گفت: كساني كه امام را به راحت طلبي و عافيت انديشي متهم كردهاند، اغلب از خوارج و كساني بودند كه به دنبال منافع شخصي خود بودند. هر چند و در اين ميان گروهي از شيعيان بودند كه تحت تأثير شور و احساس، و داشتن روحية انقلابي و همچنين براي كسب پيروزي در مقابل معاويه يا گرفتن امتياز از معاويه با صلح مخالفت ميكردند. ابن اثير معتقد است مخالفت قيس بن سعد با صلح و عدم بيعت او با معاويه گرفتن امتيازات بيشتر در رابطه با شيعيان بوده است.[4]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ صلح امام حسن،شيخ راضي آل ياسين،ترجمه سيدعلي خامنه اي
2ـ حسن كيست؟، فضل الله كمپاني.
3-شخصيت امام مجتبي،سيدعلي اکبر قرشي
پي نوشت ها:
[1] . شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، انتشارات اهل بيت، چاپ اول، 1413، قم، ص 13.
[2] . جعفريان، رسول، حيات فكري سياسي ائمه، انتشارات انصاريان، چاپ پنجم 81، ص 153.
[3] . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 44، مؤسسه وفا، بيروت، لبنان، چاپ دوم، 1403، ص 19.
[4] . ابن اثير، الكامل، ترجمه عباس خليلي، تهران: انتشارات علمي، ج 1،ص 251.