علي ـ عليه السلام ـ بعد از خلافت با خيلي از بدعتها روبرو بود كه حاصل عملكرد 25 ساله خلفاي گذشته بود و چنان مردم با آنها مأنوس شده بودند كه در مدت كوتاهي از اذهان مردم و جامعه پاك نميگرديد، با توجه به نبود وسايل ارتباطي و تبليغي امروزي و از طرفي ايجاد كنندگان آن در مصدر قدرت و خلافت به عنوان چانشين پيامبر مرتكب اين اعمال شده بودند، لذا اگر علي ـ عليه السلام ـ با اين اعمال برخورد ميكرد صداهاي اعتراض بلند ميشد كه برخلاف سيره خلفاي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ عمل ميكند وسياست حضرت براين مبنا بود که از تفرقه در امت پيامبر جلوگيري کند.
از اينرو نه تنها فدك را به صاحبان اصلياش برنگرداند بلكه از بسياري بدعتها نتوانست جلوگيري كرده و منع كند مانند به جماعت خواندن نوافل كه در بين اهلسنت به عنوان (تراويح) مرسوم شده و تاكنون نيز رايج است، خود اميرالمؤمنين در اين باره فرمودهاند: «… خلفاي قبل از من كارهاي بزرگي كه مخالف سيره پيامبر بود انجام دادند كه اگر بخواهم مردم را مجبور به ترك آن كنم، همه سپاهيانم از اطرافم پراكنده ميشوند و عدهي كمي از پيروانم در لشكر باقي ميمانند… اگر فدك[1] را به وارثين فاطمه برگردانم… از طرف لشكر خود به من هجوم جنگ بياورند…».[2] و نيز فرموده است:
«آري از تمامي آنچه آسمان بر آن سايه افكنده فقط فدك در دست ما بود كه مردمي بر آن بخل ورزيده و مردي ديگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشيد و بهترين داور خداست، مرا با فدك و غير فدك چه كار است؟ در صورتي كه جايگاه فرداي آدمي گور است…».[3]باري علي ـ عليه السلام ـ و فرزندان فاطمه ـ عليها السلام ـ غنيتر از آن بودند كه احتياجي به فدك و غيرفدك داشته باشند در طول تاريخ اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ و فاطمه ـ عليها السلام ـ و فرزندان آن بانوي عاليقدر اسلام از املاك و دارايي خود موقوفات زيادي نموده و در راه خدا انفاق نمودهاند، اميرالمؤمنين املاك شخصي و نخلستانهاي بزرگي داشت كه بعد از كندن چاه بلافاصله آنها را وقف كرده بود.[4] از سوي ديگر وقتي آنها براي هدايت بشر ازجان خود دريغ نداشتند، صحبت از وقف ملك و فدك چيز اندكي است. بنابراين با پاسخي كه علي ـ عليه السلام ـ در نامه به عثمان بن حنيف نوشته معلوم ميگردد علي ـ عليه السلام ـ فراتر از اين چيزها فكر كرده است و نزاع فاطمه ـ عليها السلام ـ با خلفاي پيشين بر سر فدك به خاطر اين بود كه معلوم كند آنها استحقاق و شايستگي حكومت بر جامعه اسلامي و جانشيني پيامبر را ندارند. و با اينكه از ابتدايي ترين مسائل شريعت اسلام بيخبرند، چگونه ميتوانند مدعي خلافت پيامبر باشند.
گفتني است مسئله فدك با مسئله امامت مطرح شد و اگر فاطمه ـ سلام الله عليها ـ در اين مسئله واكنش نشان نميداد وعلي هم كه از طرف پيامبر توصيه به سكوت شده بود، هيچ فاصلهاي بين حق و باطل معلوم نميشد، لذا آن حضرت از فدك كه حق مسلمشان بود استفاده كرده و از موجوديت امامت دفاع نمود و در طول تاريخ براي همه انسانها از عصر خود تا به امروز فهماند كه شوراي سقيفه و انتخاب خليفه بدعت و منتخبين آن غاصب حقوق امامت هستند.
درباره علت پس نگرفتن فدك اصحاب از محضر ائمه ـ عليهما السلام ـ نيز سؤال نمودند چنان كه شيخ صدوق نقل ميفرمايد: ابراهيم كرخي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ سؤال كرد: «لايّ علّة ترك علي بن ابي طالب فدك لمّا وليَّ الناس؟ فقال: للاقتداء برسول الله لمّا فتَح مكه، و قد باع عقيل بن ابيطالب داره فقيل يا رسول الله اَلا ترجعُ الي دارك؟ فقال وهل ترك عقيل لنا داراً؟ انا اهلالبيت لا نسترجع شيئاً يوخذ منا ظلماً فلذلك لم يسترجع فدك لما وليّ».[5]باري وقتي سؤال كننده علت عدم استرداد فدك را از امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميپرسد، امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «لِلاقتداءِ برسول الله»؛ به خاطر اين كه مقتداي تمام افعال ائمه پيامبر اكرم بوده است و چنان كه پيامبر خانه و ملك شخصي خود را پس از فتح مكه كه تمام اختيارات شهر مكه به دست آن حضرت افتاد از تصرف كنندگانش باز پس نگرفت ما اهلبيت نيز چيزي را كه از ما به ظلم گرفتهاند به خود برنميگردانيم و به خاطر همين بود كه علي پس از خلافت رسيدن فدك را به خود بازنگرداند.
همين سؤال را بعد از گذشت سالها از امام رضا ـ عليه السّلام ـ نيز پرسيداند، و شيخ صدوق آن را چنين آورده است: ابن فضال از پدرش كه از راويان ثقه شيعه بوده از اصحاب امام رضا ـ عليه السّلام ـ ميباشد، علت عدم استرداد فدك را سؤال ميكند و امام رضا ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «ما اهلبيت پيامبر حقوق خود را از كساني كه به ما ظلم كردهاند نميگيريم، امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ و ما اولياء مؤمنين هستيم. براي مؤمنين حكم كرده و از حقوقشان دفاع مينماييم و از ظالمان ميگيريم ولي حقوق خود را براي خويش اخذ نميكنيم».[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ الفدك في التاريخ، شهيد سيد محمد باقر صدر.
2ـ فدك، سيد احمد فالي.
3ـ فدك، سيد محمد حسن قزويني.
پي نوشت ها:
[1] . بلاذري، ابي الحسن، فتوح البلدان، قم، انتشارات اروميه، 1404، ص 42 الي 47. در مورد واگذاري فدك توسط پيامبر اسلام به حضرت زهرا).
[2] . سليم بن قيس، اسرار آل محمد، قم، علامه، چاپ دوم، 1413، ص 22ـ321.
[3] . نهج البلاغه، ص45.
[4] . علامه حلي، كشف اليقين، قم، مجمع الثقافة اسلاميه، چاپ اول، 1413، ص113 ـ كمپاني، فضل الله، علي كيست، تهران، اسلاميه، چاپ شانزدهم، 1372، ص259ـ263.
[5] . شيخ صدوق، علل الشرايع، قم، مؤمنين، چاپ اول،1380، ج1، ص516.
[6] . همان، ص516ـ517.