طلسمات

خانه » همه » مذهبی » با اين كه روابط اميرالمؤمنين با خلفاء خوب بوده چرا شيعيان مي‌گويند كه خلفاء دشمن حضرت بودند؟

با اين كه روابط اميرالمؤمنين با خلفاء خوب بوده چرا شيعيان مي‌گويند كه خلفاء دشمن حضرت بودند؟

رابطه ي حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ با خلفا را به گونه هاي مختلف مي توان تحليل کرد :
الف) سياست عدم دخالت درامور سيا سي:
حضرت در دوره پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در همه فعاليت‌هاي فرهنگي و نظامي و سياسي حضوري فعالانه و در خور تحسين داشته است، اما اين نقش فعال در دوره 25 ساله خلافت خلفاي سه گانه به گونه اي فاحش كاهش يافته است. به گونه اي كه حضرت در هيچ جنگي شركت نداشت.[1] نگرش انفعالي علي ـ عليه السلام ـ  را مي‌توان از مقايسه نقش فعالي كه آن حضرت در طول زندگي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ايفا مي‌كرد با دوره اي كه بعد از مرگ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شروع شد به سادگي درك كرد.[2] علي ـ عليه السلام ـ  فعال‌ترين و غيرتمندترين ياور همراه پيامبر در همه كارهاي بزرگي بود كه براي اسلام صورت مي‌گرفت. اما ناگهان به زندگي آرام و بي سر و صدا بر مي‌گردد و اغلب وقت خود را در تفسير وجمع آوري قرآن وتربيت شاگردان  ويا فعاليت درامر کشاورزي واقتصادي ورسيدگي به فقرا گذراند.بنابراين،درزندگي آن حضرت، تفاوت زيادي با زمان پيامبر ديده مي شود؛ اين دگرگوني آشكار نمي‌تواند بدون دليل استوار باشد.[3]ب) اعتراضات حضرت به خلفا
درطول 25سال دوري از حکومت ومهجوريت ازحق گاهي اعتراضهاي جدي وتند به رفتار وکارکردهاي آنان داشت اين اعتراضات نشان دهنده عدم رضايت ايشان از خلفا و حاكميت آنها مي‌باشد. حضرت در خطبه شقشقيه[4] دو اعتراض و انتقاد به ابوبكر دارد. 1. به خوبي مي‌دانست كه من از او شايسته ترم ولي جامه خلافت را بر تن كرد. 2. خليفه پس از خود را تعيين كرد در حالي كه در زمان خلافتش از مردم مي‌خواست كه او را از تصدي خلافت معاف دارند.
سپس در مورد عمر مي‌فرمايد: 1. داراي صفت خشونت و غلظت است. 2. در رأي شتاب زده عمل مي‌كند سپس از آن عدول مي‌كند در نتيجه باعث تناقض گوئي مي‌شود، او «مجموعه اي از خشونت، سخت گيري، اشتباه و پوزش طلبي بود.»
اما آن حضرت به عثمان چنين اعتراض کرد:
1- به اينكه بيت المال را در اختيار خويشاوندان پدري اش قرار داده است.
2- اعتراض به اسراف و شكم بارگي‌اش «به حدي كه دو پهلويش از پرخوري باد كرده… خويشاوندان پدري او از بني اميه بپا خواستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند.»
3- اعتراض به نصب كارگزاراني كه همه از اقوام او بودند و بيشتر در مورد نصب معاويه. اين عمل عثمان موجب اعتراض مردم شد و «چون در مدينه كسي بزرگ‌تر و مهم‌تر از علي ـ عليه السلام ـ  نبود مردم ماجراي رفتار عثمان را با علي ـ عليه السلام ـ در ميان گذاشتند تا با عزل عمال كنوني مشكل حل شود علي ـ عليه السلام ـ  با عثمان مذاكره كرد و عثمان عذرهايي آورد كه قانع كننده نبود.»[5]4- اعتراض به اينكه تحت نفوذ شديد مروان[6] است از اينرو خطاب به او مي‌فرمايد: «براي مروان چونان حيوان به غارت گرفته مباش كه تو را هر جا خواست براند و آن هم پس از سالياني كه از عمر تو گذشته…»[7]از سوي ديگر تعابيري كه حضرت در رابطه با اين دوره 25 ساله بيان مي‌كنند نشان دهنده عدم رضايت ايشان از وضع موجود مي‌باشد. حضرت در خطبه 217 نهج البلاغه، بعد از اينكه از گرفته شدن حق‌شان شكوه مي‌كنند مي‌فرمايد: «پس خار در چشم فرو رفته ديده بر هم نهادم و با گلوي استخوان گير كرده، جام تلخ صبررا جرعه جرعه نوشيدم و در فرو خوردن خشم در امري كه تلخ تر از گياه حنظل و دردناك تر از فرو رفتن تيزي شمشير در دل بود شكيبائي كردم».[8] اما ساكت ماندن و اعتراض نكردن بر حق غصب شده يك نوع صحه گذاشتن بر كار نارواي خلفاست و اين سكوت ممكن بود براي مردم آن روز و مردمان آينده نشانه حقانيت مدعيان خلافت تلقي شود لذا در طول اين دوره 25 ساله بارها به اين امر اعتراض كرده و بر غصب شدن حقش تأكيد فرموده است. رفتن حضرت همراه حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ و حسنين ـ عليهم السلام ـ  به درب خانه‌هاي مهاجر و انصار كه ابن ابي الحديد هم آن را گزارش كرده در همين راستا صورت گرفته است.[9] اما در مورد اين‌كه چرا حضرت قيام نكرد تا حق خويش را پس بگيرد بايد گفت؛ شرايط زماني به گونه اي بودكه قيام حضرت باعث از بين رفتن وحدت مسلمانان و از هم گسيختگي جامعه و كشته شدن عده زيادي از ياران حضرت و مردم ديگر و نيز تضعيف حكومت مركزي و در نتيجه سوء استفاده دشمنان جامعه اسلامي مي‌شد. چنانچه مي‌فرمايد: «به خدا قسم اگر ترس از ايجاد شكاف و اختلاف در ميان مسلمانان نبود و بيم آن نمي‌رفت كه بار ديگر كفر و بت پرستي به سرزمين اسلام باز گردد و اسلام محو و نابود شود با آنان به گونة ديگري رفتار مي‌كرديم.»[10]اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ با ارزيابي وضع موجود به اين نتيجه رسيدند كه اگر اصرار به باز پس گرفتن حكومت نمايد وضعي پيش مي‌آيد كه زحمات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و خون‌هاي پاكي كه در راه اين هدف ريخته شده است به هدر مي‌رود و اين درسي است براي همة مسلمانان در طول تاريخ كه هر گاه احقاق حق خويش موجب ضربه اي به اساس و پايه دين شود بايد از آن چشم بپوشند. ابن ابي الحديد مي‌گويد: «روايت شده كه روزي فاطمه ـ سلام الله عليها ـ امام را به قيام ترغيب كرد و در همان حال صداي مؤذن برخاست امام رو كرد به همسرش و فرمود: آيا دوست داري اين صدا از روي زمين برچيده شود، عرض كرد: نه. فرمود: پس مطلب همان است كه من مي‌گويم (بايد سكوت و تحمل كرد).[11]خطرهايي كه جامعه نوپاي اسلامي را تهديد مي‌كرد وامام به خاطر حفظ اساس دين از آنها ،صبر وشکيبايي نمود عبارت بودند از:
1. خطر افرادي كه با شنيدن خبر درگذشت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مرتد شدند و ماليات ندادند و حتي قصد حمله به مدينه را داشتند.
2. خطر آناني كه مدعي نبوت شده بودند و لشكرياني جمع كرده به طور جدي مدينه را تهديد مي‌كردند.
3. خطر منافقين كه از همه مهمتر بود و از هيچ تلاشي براي براندازي اسلام دريغ نمي‌كردند.
4. خطر كشورهاي خارجي مثل روم و ايران كه خواستار تضعيف مسلمانان بودند.
5. خطر از دست دادن ياران معدود حضرت و كشته شدن تعداد زيادي از مسلمانها.
با توجه به همه اينها بود حضرت فرمودند: «… من ديدم صبر و بردباري بر اين كار بهتر از ايجاد تفرقه ميان مسلمانان و ريخته شدن خون آنان است… دين مانند مشكي مملو از شير بود… كوچك ترين فرد مي‌توانست آن را وارونه سازد.»[12]ج) همكاري با خلفا
حضرت علي ـ عليه السلام ـ  با وجودي كه هم‌چنان موضع كناره‌گيري وعدم تاييد ،خود را نسبت به ابوبكر و عمر و عثمان حفظ ‌كرد ؛گاهي آنان را دربيان احکام وامور دين  ياري مي‌رسانداين روش مربوط به جايگاه امامت حضرت بودکه ازهدايت انسانها کوتاهي نمي کرد ولو دشمن باشدازطرفي به حفظ جامعة اسلامي و يكپارچگي آن اهميتتوجه داشت . در عين حال حضرت سياست‌هاي نادرست آنان را مورد انتقاد قرار مي‌داد و اشتباهات آنها را تصحيح و جبران مي‌كرد. حضرت با توجه به آگاهي اش از اصول و فروع اسلام وظيفه خويش مي‌ديدند كه براي مستحكم شدن قدرت مسلمانان و اسلام اين نوع همكاري ها را داشته باشند با توجه به اين گره گشائي ها بود كه عمر مي‌گفت: «به خدا پناه مي‌برم كه مشكلي پيش بيايد و ابوالحسن علي ـ عليه السلام ـ  براي حل آن حضور نداشته باشد».[13]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- دانش نامه ي اميرمومنان.
2- فروغ ولايت ،آيه ا…سبحاني

پي نوشت ها:
[1] . برخلاف دوره پيامبر(ص) كه در تمام جنگ ها حضرت شركت داشت به جز غزوه تبوك و آن هم چون خطر منافقين وجود داشت حضرت در مدينه ماند.
[2] . در رابطه با فعاليت‌هاي حضرت علي(ع) و شركت آن حضرت در جنگ‌هاي صدر اسلام سيره ابن هشام، مأخذ كامل و معتبري مي‌باشد.
[3] . جعفري، سيد حسين محمد، تشيع در مسير تاريخ، مترجم سيد محمد تقي آيت‌اللهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ ششم، 1373، ص 77.
[4] . نهج البلاغه. ترجمه مرحوم دشتي، قم، انتشارات آل علي، چاپ دوم، 1381، ص 45.
[5] . اسماعيل بن كثير، البدايه و النهايه، بيروت، دارالمعرفه، 1998، ص 169.
[6] . مروان داماد و منشي او بوده كه رسول خدا(ص) او و پدرش را تبعيد كرده بود اما عثمان آنها را به مدينه برگرداند.
[7] . نهج البلاغه، همان، خطبه 164.
[8] . نهج البلاغه، همان، خطبه 217، ص 447.
[9] . عزيزان مي‌توانند به شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 2، چاپ دوّم، دار احياء الكتب العربيه، 1385 هـ ، ص 47 مراجعه كنند و كتاب الأمامه و السياسه، ابن قتيبه، ج 1، قاهره، مؤسسه الحلبي و الشرة، 1338، ص 12.
[10] . نهج البلاغه، همان.
[11] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، 1380، ج1، ص 113.
[12] . پيشوائي، مهدي، سيره پيشوايان، قم، مؤسسه تحقيقاتي امام صادق(ع)، چاپ پنجم، 1376، ص 68.
[13] . همان، ص 77، به نقل از الأصابه في تمييز الصحابه، ج 2، ص 509.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد