خانه » همه » مذهبی » لطفاً در مورد فرقه مخمسه توضيح دهيد که چه گروهي بودند و عقايدشان چه بود و اين که توسط چه کسي ايجاد شد؟

لطفاً در مورد فرقه مخمسه توضيح دهيد که چه گروهي بودند و عقايدشان چه بود و اين که توسط چه کسي ايجاد شد؟

فرقه مخمسه از فرقه هاي غلات بوده که در همان قرن هاي اول منقرض شده است. غلات به کساني گفته مي شود که با وجود تظاهر به دين اسلام، الوهيت يا نبوت را به امام علي ـ عليه السلام ـ و ساير ائمه ـ عليهم السلام ـ نسبت مي دهند و آنان را به اموري توصيف مي کنند که براي آنان نمي باشند.[1]اماميه (شيعه دوازده امامي) اعتقاد دارند که غلات کافر به خدا هستند و از يهود و نصاري و مجوس و قدريه و حروريه (خوارج) و از جميع اهل بدعت گمراه ترند.[2]اسم مخمسه بر دو گروه از غلات اطلاق شده است:
1. مخمسه به فرقه اي گفته مي شود که منسوب به خانواده کرخي ها است. اين فرقه توسط قاسم بن علي بن محمد کرخي تأسيس شد و برادرش به نام احمد و دو پسرش به نام هاي جعفر و محمد اولين پيروان او هستند. اين فرقه معتقد بوده که پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و امام علي ـ عليه السلام ـ و فاطمه و حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ پنج نورند که از قديم بوده و تا ابد خواهند بود.[3] و گفته شده اين فرقه معتقد بوده که خداوند متعال اداره مصالح بندگان خود را به پنج نفر سپرده است و آنها عبارتنداز: سلمان، مقداد، عمار، ابوذر و عمر و ابن اميه.[4]2. فرقه دومي از غلات که به اسم مخمسه معروف است منسوب به پيروان ابوالخطاب مي باشد. اين فرقه در کتاب هاي فرق و مذاهب به نام خطابيه نيز ياد مي شود. پيروان اين فرقه معتقدند که خداوند به صورت پنج نفر ظاهر گرديده و آنان عبارتنداز: محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، علي، فاطمه، حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ .[5]ابوالخطاب، محمد بن مقلاص اسدي کوفي که به ابو زينب اسدي معروف است در ابتداء از اصحاب امام صادق ـ عليه السلام ـ و شيعه بوده و سپس غالي گرديده است.[6] هنگامي که امام صادق ـ عليه السلام ـ از اعتقاد غلوآميز او آگاهي يافت از او تبرئه جسته و مورد لعنت خود قرار داد. ابوالخطاب پس از آن مردم را به سوي خود دعوت نمود و خود را بتي قلمداد کرد و گمان مي کرد انبياء تفويض نموده اند که مردم از او اطاعت کنند. او معتقد بود که تمام امامان نبي هستند بلکه به الوهيت ائمه باور داشته است و مي پنداشت که حسن و حسين ـ عليهم السلام ـ پسران خدا مي باشند. بعد از قتل ابوالخطاب پيروان او معتقد بوده اند که شخصي به نام «معمر» جانشين او، وي را عبادت مي کرده است. يکي از اعتقادات ديگر اين فرقه اين است که بهشت همين نعمت هاي دنيا و جهنم سختي هاي آن است و دنيا فنا ناپذير است و روي اين جهت تمام محرمات را مباح دانسته و فرائض را ترک نمودند.[7]

معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ الملل و النحل، عبدالکريم شهرستاني.

پي نوشت ها:
[1]. شيخ مفيد، محمد بن نعمان، تصحيح اعتقادات الاماميه، بيروت، دارالمفيد، چاپ دوم، 1414ق، ص131.
[2]. شيخ صدوق، محمد بن علي، الاعتقادات في دين الاماميه، بي تا، ص71.
[3]. احاديث نور النبي و اهل بيته(ع)، تأليف مرکز المصطفي، ص41.
[4]. نوري طبرسي، حسين، خاتمة المستدرک، قم، مؤسسه آل البيت، چاپ اول، 1415ق، ج1، ص163.
[5]. همان.
[6]. حلي، حسين بن يوسف، منتهي المطلب، مشهد، مجمع البحوث الاسلاميه، چاپ اول، 1415ق، ج4، ص71.
[7]. جزائري، سيد نعمت الله، نور البراهين، قم، مؤسسه نشر اسلامي، 1417ق، ج2، ص310.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد