خانه » همه » مذهبی » در صورتي كه اديان الهي و دين اسلام مورد تأييد بهائيت باشد. ادعاي نبوت و الوهيت و ربوبيت سران اين فرقه چگونه قابل توجيه است؟

در صورتي كه اديان الهي و دين اسلام مورد تأييد بهائيت باشد. ادعاي نبوت و الوهيت و ربوبيت سران اين فرقه چگونه قابل توجيه است؟

در رابطه با پاسخ سؤال بايد گفت: دلائلي هست كه نشان مي دهند سران اين فرقه اديان الهي از جمله دين اسلام را تأييد مي كردند و همچنين دلائلي هست كه سران اين فرقه قبل از اين كه به خدايي برسند و ربوبيت و اولوهيت خداوند متعال را قبول مي كردند كه به عنوان مثال مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:
1. باب مي گويد:(بتحقيق خداوند مبعوث كرد مرا آنطوري كه حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را مبعوث كرد.)[1]2مبلّغ بهائيت معترف است كه عده اي از انبياء مستقل و صاحب شريعت هستند مانند: حضرت ابراهيم، حضرت موسي، حضرت عيسي و حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و در ادامه نام باب و بهاء را هم به عنوان نبي ذكر مي كند. و بعد از آن انبيائي كه صاحب شريعت مستقل نبودند را ذكر مي كند.[2]3. استدلال بهائيت به احاديث امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ در رابطه با مهدي موعود نشانگر اين است كه اينها امامت امامان ـ عليهم السّلام ـ را تأييد مي كنند. گر چه احاديث را به نفع خويش تأويل برده اند. چنانچه باب در تفسيرسورة يوسف به خالقيت خداوند و امامت امام زمان ـ عليه السّلام ـ معترف است و خود را بندة او مي داند و حتي مؤلف كتاب(محاكمه) مي گويد: او در همين تفسير سورة يوسف به اسامي آباء طيبين آن حضرت تصريح مي كند.[3] و يا مؤلف(فرايد) ميرزا ابوالفضل گلپايگاني در صفحة 624 به احاديث پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ استناد مي كند گر چه آنها را به نفع خودشان تأويل مي كند.
و غير از اينها در كتاب هاي ضالة بهائيت دلائل زيادي هست كه اولوهيت و خالقيت خداوند متعال و نبوت انبياء اولوالعزم و همچنين امامت امامان ـ عليهم السّلام ـ را تأييد كرده اند.
امّا اين قبول اولوهيت و خالقيت خداوند و نبوت انبياء با ادعاهاي ديگر بهائيت در تناقض آشكار است كه به عده اي از آن تناقض گوئي ها اشاره مي شود:
1. سران اين فرقه در تفسير سورة يوسف به خالقيت خداوند اعتراف مي كنند و از طرفي دركتاب(بديع) بهاء مي گويد:(بدرستي كه من الله هستم و نيست الهي غير از من، و همچنين گفت: النقطة(سيد باب) قبل از من.)[4] و در كتاب مبين صفحة 342 حسين علي بهاء مي گويد:(اين طور امر كرد پروردگارت زمانيكه بود زنداني در خراب ترين شهرها).[5] و غير از اينها كلمات متناقض زيادي هست كه از سويي به خداي انبياء اعتراف مي كنند و از طرف ديگر خودشان را خدا و پروردگار معرفي مي كنند.
2. تناقض گوئي ديگر سران اين فرقه در مورد نبوت است كه از طرفي نبوت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را تصديق مي كنند و از طرف ديگر خودشان را نبي دانسته و ناسخ دين اسلام مي دانند و حال آنكه آيات و احاديث زيادي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ وارد شده كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خاتم انبياء است و بعد از او دين و شريعتي نخواهد آمد، مثلاً خداوند در قرآن مي فرمايد:
«همانا آنانكه به اين قرآن كه براي هدايت آنها آمده كافر شدند نادانند، زيرا اين كتاب عزيز است و هرگز اين كتاب حق، باطل نمي شود چون اين قرآن فرستادة خداي مقتدر حكيم است.»[6] و نيز مي فرمايد:«محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ پدر هيچ كس از شما مردان نيست و ليكن رسول خدا و خاتم انبياء است.»[7] و آيات متعددي در قرآن وجود دارد كه به خاتميت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و كمال دين اسلام دلالت دارد و هيچ نيازي به پيامبر ديگر و دين ديگر تا قيامت وجود ندارد. و هچنين از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ احاديث زيادي نقل شده كه آن حضرت خود را آخرين پيامبر و شريعتش را آخرين شريعت معرفي مي كند و هر كس بعد از او ادعاي نبوت كند دروغ گفته است. مثلاً مي فرمايد:(من به سوي همة مخلوق فرستاده شده ام و با من باب نبوت ختم مي شود.)[8] و باز مي فرمايد: (يا علي آيا خشنود نمي شوي از اين كه تو نسبت به من بمنزلة هارون نسبت به موسي باشي، جز اينكه پيامبري پس از من وجود نخواهد داشت.)[9]و نيز فرموده است:(همانا در امت من سي تن دروغ گو خواهند بود كه هر كدام مي پندارند كه پيامبر هستند با آن كه من خاتم پيامبران هستم و پس از من هيچ پيامبري نيست)[10] و غير از اين ها احاديث بسياري از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ وارد شده كه همگي به اين مضمون تأكيد دارند و دليل ديگر كه تناقص گوئي و بطلان بهائيت را ثابت مي كند آياتي است كه در آنها وحدانيت خداوند را ثابت مي كند، آنجا كه مي فرمايد:«اي رسول، بگو: به خلق، او خدايي يكتا است»[11] و در آية ديگر مي فرمايد:«آن خداي يكتا و قهار است.»[12]بنابراين اگر بهايي ها طبق گفته خود نبوت انبياء گذشته و به خصوص پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ را قبول داشته باشند بايد خاتميت آن حضرت را بپذيرند، كه در اين صورت نمي توانند ادعاي نبوت براي باب و بهاء كنند و اگر انبياء گذشته را نپذيرند برخلاف ادعاي بزرگانشان خواهد بود، يعني در هر دو صورت دچار تناقص خواهند شد. عقايد و گفته هاي بهائيان كه بخودي خود بطلان خودش را آشكار مي سازد و نيازي به اقامة دليل ديگري وجود ندارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، ناشر مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اوّل، ت 1377.
2. شناخت مذاهب اسلامي، مؤلف واحد تدوين كتب درسي، ناشر سازمان حوزه هاي علميه خارج، ت 1379.
3. نصري علي، نقد اصول 12 گانة بهائيت،‌ ناشر گويا، چاپ اوّل، ت 1382.
4. هدائي، ابوتراب، بهائيت دين نيست، چاپ دوّم، ناشر بي نا، ت، بي تا.
5 . فضائي، يوسف، بابيگري و بهائيگري، ناشر مؤسسة مطبوعاتي غربي، بي تا.
 
پي نوشت ها:
[1] . شاهرودي، احمد، راهنماي دين، ص 173، قسمت اوّل، بي نا، ت 1343 ش.
[2] . همان، ص 50.
[3] . دكتر، ح، م، ت، محاكمه، ج 1، بي تا، 1344 ش، ص 28.
[4] . مرتضوي، محمد مهدي، امشي بحشرات بهائي، ص 23، ناشر چاپخانه اسلام، ت 1340 ش و دكتر، ح، م، ت، محاكمه، ت 1344.
[5] . همان، ص 23.
[6] . سورة فصلت، آية 41 و 42، ترجمه قمشه اي.
[7] . سورة احزاب، آية 40.
[8] . حسيني طباطبائي، مصطفي، ماجراي باب و بهاء، ص 13، ناشر روزنه، چاپ اوّل، تاريخ 1379 به نقل از صحيح مسلم، ص 271.
[9] . صدوق،‌ محمد بن علي بن الحسين بن قمي، معاني الاخبار، ‌ص 74، مؤسسة نشر اسلامي چاپ 4 ت 1418 ق.
[10] . سنن ترمزي، ج 4، ص 411، چاپ استانبول، ماجراي باب و بهاء، ص 12.
[11] . سورة اخلاص،‌آية 1.
[12] . سورة الزمر، آية 4.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد