دعوي الوهيت ميرزا حسينعلي
بهاءالله طي جملاتي که به نمونه هائي از آن اشاره خواهد شد خود را خداوند و خالق جهان خواند و مدعي «الوهيت» شد تا آنجا كه حتي پيكر خودش را به عنوان قبله نماز بهائيان قرار داد .
الف) «اسمع ما يوحي من شطر البلأ علي بقعه المحنه و الابتلأ من سدره القضأ انه لا اله الا انا المسجون الفريد».[1] «بشنو آنچه را كه وحي مي شود از مصدر بلا بر زمين غم و اندوه از سدره قضا بر ما به اينكه نيست خدايي جز من زنداني يكتا».
ب) در قسمتي ديگر از كتاب مبين مي گويد: «كذلك امر ربك اذكان مسجوناً في أخرب البلاد»[2]. (پروردگارت چنين امر كرد ، زماني كه در خراب ترين شهرها زنداني بود».
ج) ان الذي خلق العالم لنفسه قد حبس في أخرب الديار بما اكتسبت ايدي الظالمين»[3]. آنكه جهان را براي خود خلق كرد، در خراب ترين مكان ها به دست ستمكاران زنداني است
د) ان الذي خلق العالم لنفسه منعوه اءن ينظر الي اءحد من احبائه»[4] آن كسي كه جهان را براي خودش خلق كرد، او را منع مي كنند كه حتي به يكي از دوستانش نظر افكند
آيا مي توان پذيرفت که اين جملات کلام الهي است؟ آيا خدائي چنين ذليل که بدست بندگان خود گرفتار و زنداني مي شود سزاوار پرستش است؟
و) بهاءالله با قبله قرار دادن قبرخود ونيز کسي که بايد در نماز مورد توجه قلبي قرار گيرد عملا پرستش بها را همان پرستش خدا دانسته و فرقي ميان آنها قائل نشده اند محمد علي قائني در درس نوزدهم از کتاب دروس الديانه مي نويسد:
«قبله ما اهل بهأ روضه مباركه در مدينه عكا مي باشد كه در وقت نماز خواندن بايد رو به آن بايستيم و قلباً متوجه به «جمال قدم» يعني بهأ باشيم…».[5]نکته بعدي پيرامون الوهيت در بهائيت آنکه خداي بهائيت خدائي است كه در عين بي نيازي و صمديت[6] نيازمند است آنهم به بنده اي كه خود سراپا احتياج و نيازمندي است اين جمله که بهاءاللّه در کتاب ايقان راجع به ملا حسين بشرويه اي مي نويسد توجه کنيد:
از آن جمله جناب ملّا حسين است که محلّ اشراق شمس ظهور شدند. لَو لاهُ مَا استَوَي اللّهُ عَلي عَرشِ رَحمانِيَّتِهِ و ما استَقَرَّ علي کُرسِيِّ صَمَدانِيَّتِهِ.[7] اگر بشرويه اي نبود خدا بر عرش رحمانيت جاي نمي گرفت و بر کرسي بي نيازي قرار نمي يافت
مي دانيم که صمد به معني بي نياز مطلق است اين چه خدائي است که براي نيل به بي نيازي نيازمند بنده نيازمند خود ملا حسين بشرويه اي است؟
ادعاي شريعت جديد بهائيان به معني نسخ شريعت اسلام است بهائيان معتقدند كه با ظهور باب و بهاء شريعت اسلام نسخ گرديد و دوره ي رسالت محمد مصطفي ـ عليه السلام ـ سپري شده است، و دوره زمامداري به سيد باب و پس از او به ميرزا حسينعلي بهاءالله سپرده شده است بعد از او نيز خداوند بارها بر زمين هبوط و تجلي خواهد كرد. به اعتقاد آنان پس از حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نخست باب و پس از او حسينعلي بهاء به عنوان ظهورالهي به عالم آمدند ولااقل تا هزار سال ديگر ظهور الهي در عالم نخواهد بود. باب و بها هر كدام احكام و عبادات جداگانه اي براي پيروان خود وضع و جعل نمودند كه نگاهي به احكام آنها مي تواند ماهيت پوشالي فرقه هايشان را آشكار نمايد.
پي نوشت ها:
[1]. ميرزا حسينعلي (بهأالله)، كتاب مبين، چاپ 1308 قمري، ص286.
[2]. همان، ص342.
[3]. ميرزا حسينعلي نوري (بهأالله)، كتاب مبين، ص56.
[4]. همان، ص233.
[5]. دکتر ح.م.ت. بررسي باب و بهأ، ج2 ، ص105ـ106.
[6]. صمد در لغت بي نياز مطلق را گويند.
[7]. ايقان ص148 بند248.