«بعد از وفات شيخ أحمد احسائي بنيان گذار مكتب شيخيه شاگرد وي حاجي سيد كاظم رشتي جانشين وي شد و سيد كاظم رشتي در سال 1259 هجري شمسي وفات كرد ابتدا معلوم نبود كه جانشين وي چه كسي خواهد بود ولي طولي نكشيد كه مدعيان زيادي براي اين مقام پيدا شد كه از جمله آنان ميرزا علي محمّد شيرازي كه خود را به لقب باب يعني «در» مي خواند.
در مورد سوال حضرت عالي بايد عرض كنيم كه: «ادعاهاي باب از آن جا شروع شد كه ابتدا خود را واسطه بين مردم و امام زمان معرفي كرد و اين ادعاي تازه اي براي پيروان شيخيّه نبود چون آن ها با اين گونه تعليمات در زمان سيد كاظم رشتي و شيخ احمد احسائي تحت عنوان ركن رابع (شيعه كامل ) تا حدودي آشنا شده بودند در نتيجه عكس العمل خاصّي از آن ها مشاهده نشد. ولي طولي نكشيد كه باب خود را مهدي موعود معرفي كرد و لقب باب را به يكي از رفقاي خود ملا حسين بشرويه داد.
باب قبل از معرفي خود به عنوان مهدي موعود خود را باب (ذكر) معرفي كرده بود ولي بعد از ادعاي مهدويت خود را (النقطه) خواند.
بعد از مدتّي باب خود را الله و رب اعلي ناميد و براي خود مقام الوهيّت قائل شد چنان چه كه در كتاب بيان خود چنين گفته است:
إننّي أنا الله لا إله الّا أنا[1] ـ همانا من الله و خداوند هستم و خدايي جز من وجود ندارد و در مورد اين كه باب خود را ذات خداوند دانست يا نه؟ بايد عرض شود چنان چه گفته شد باب خود را خدا معرفي كرده است و با گامي فراتر از ادّعاي ذات خداوند، خود را النقطه معرفي كرده است.
باب در توضيح نقطه چنين آورده است كه: «الا نقطه بيان ذات حروف سبع (ع ل ي م ح م د) ظهورات را نه ابتدائي است نه انتهايي إلي ما نهايه شمس، حقيقت طالع و غارب مي گردد. و از براي او بدئي (ابتدائي) و نهايتي نبوده و نيست، لم يزل و لايزال، اين شأن بوده عند الله و خواهد بود».[2]چنان چه تقرير شد باب در اين عبارت خود را ذات حروف سبعه مذكور كه به حروف ابجد خود را رب اعلي ناميده است و با استفاده از حروف ربّ و ذات حروف سبعه براي خود مقام الوهيت قائل شده است. دلايل زيادي وجود دارد كه «باب» ادعاي خدايي نموده و خود را خدا و رب معرفي نموده است.
سيد علي محمد باب در نامه خود به يحيي (صبح ازل) چنين مي نويسد:
«هذا الكتاب من الله الحي القيوم الي الله الحي القيوم؛ اين نامه اي است از خداي زنده و بر پا دارنده جهان (باب) به سوي خداي زنده و بر پا دارنده جهان (صبح ازل) ـ و نيز خطاب بر صبح ازل مي گويد: فاشهد عليّ انه لا اله الّا انا العزيز المحبوب؛ گواهي بده بر من كه نيست خدا جز من كه مقتدر و محبوب هستم.[3]بنابراين محمد باب علاوه بر آن كه خود را ذات خداوند معرفي مي كند در بسياري موارد خود را خدا معرفي مي كند. تا جايي بشارت به ظهور مظاهر ديگري بعد از خود مي دهد كه اين باعث پيدايش و ظهور فرقه ضالّه بهائيت شد و به همين منوال شد كه بهاء الله خود را خدا ناميد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تاريخ جامع بهائيت، بهرام افراسيابي، انتشارات سخن.
2ـ بهائيت ـ تاريخ پيدايش مذهب باب و بها، سيد مهدي رضوي قمي، انتشارات برقعي.
3ـ ارمغان استعمار، محمد محمدي اشتهاردي، انتشارات نسل جوان.
4ـ بهائيت در ايران، دكتر سيد زاهد زاهداني.
پي نوشت ها:
[1]. رضوي قمي، سيد مهدي، بهائيت يا تاريخ پيدايش مذهب باب و بهاء، قم، كتابفروشي برقعي، اقتباس از…
[2]. تهراني، جواد، بهايي چه مي گويد؟، تهران، چاپخانه حيدري، ص4 الي 6.
[3]. محمدي اشتهاردي، محمد، بابيگري و بهائي گري، گلستان ادب، چاپ دوم، 1383ش، ص155.