پاسخ سوال فوق منوط به دانستن معني كلمه مقدس و اين كه اين لقب از سوي چه كسي بر بودا اطلاق مي شود مي باشد. بنابراين ابتدا به تعريف كلمه مقدس پرداخته مي شود:
كلمه «مقدس» كلمه اي عربي بوده و اسم مفعول از باب تفعيل مي باشد كه مصدر آن «تقديس» و ثلاثي مجردش«قدس» به معني پاك و مطهر و منزه مي باشد.[1]وقتي كلمه «قدس» را به باب تفعيل ببريم معني آن پاك كردن و منزه كردن مي شود و «مقدس» چيز پاك شده، منزه شده و مطهر شده معني مي دهد. در اصطلاح لغت فارسي به مرد خدا كه از منهيات بپرهيزد و پارسا باشد، مقدّس گفته مي شود.[2] ولي در اصطلاح زبان عربي اين اصطلاح بيشتر براي صفت مكان به کار برده ميشود و به مكان پاك و مطهر«مقدّس» گفته مي شود و و به كسي كه خدا را به پاكي بستايد و كسي كه خود را براي عبادت تطهير و پاك كند و هم چنين به راهب، دانشمند متدين يا پاپ و روساي ديني، «مقدِّس» اطلاق مي شود.
در اينجا لازم به ذكر است كه استفاده از كلمه «قدس» و مشتقات آن از قبيل «مقدِّس»، «قداست»، «قديس» و ….. بيشتر در ميان مسيحيان عرب زبان رواج دارد و به عنوان مثال برخي از نويسندگان جديد مسيحي كلمه «القدس» را در مقام احترام به پيشوايان مذهبي اطلاق كرده و آن را به معناي حضرت مي دانند و مثلاً مي گويند:«قدس الأب العام» يعني حضرت پدر روحاني يا كلمه قديس را به معناي مرد برگزيده خدا كه به مقام بالايي از تقوا و پرهيزگاري نايل شده به كار مي برند.[3]با توجه به معناي لغوي و كاربردهاي كلمه مقدّس مي توان نتيجه گرفت كه طرفداران هر دين و آييني به اشخاص بزرگ آيين خود كه بر طبق موازين آن آيين عمل كرده و اوامر و نواهي آن آيين را در حدّ اعلي به كار مي بندند، اصطلاح «مقدّس» را اطلاق مي كنند به عنوان مثال در مسيحيت به پاپ مقدس گفته مي شود در يهوديت به حبر اعظم و در اسلام نيز به علماي بزرگ و مجتهدين و الامقام لقب مقدس داده مي شود چنان كه مرحوم محقق اردبيلي كه در قرن يازدهم هجري زندگي مي كرد از سوي مردم و علما لقب«مقدس» يافت و به مقدس اردبيلي معروف شد و امروزه نيز به نام مقدس اردبيلي شناخته مي شود.
پس مي توان نتيجه گرفت، بزرگان هر دين و آييني در نظر پيروان آن آيين مقدس مي باشند و بودا نيز چون بنيانگذار آيين بوديسم بوده و از ديدگاه بودائيان با عمل به دستورالعمل هاي خاص اين آيين به مقام نور يافتگي رسيده بود، شايسته لقب«مقدس» مي باشد و بودائيان وي را مقدّس مي پندارند، ولي اين بدان معني نيست كه بودا از ديدگاه مسيحيان يا يهوديان يا مسلمانان هم مقدّس مي باشند زيرا طرفداران هر آييني تنها رهبران ديني خود و وابستگان به آيين خويش را مقدّس مي شمارند. بنابراين، اين سوال كه آيا بودا مقدس مي باشد يا نه؟ از دو ديدگاه مي تواند جواب داده شود. چرا كه از ديدگاه طرفداران بوديسم شخص بودا كه نام اصليش«سيدراته» بود، فردي مقدس مي باشد. ولي از ديدگاه ساير مكاتب و اديان کلمه مقدّس بر او اطلاق نمي گردد.
شايد گفته شود يكي از اصول اعتقادي دين اسلام ايمان به انبياء الهي است و مسلمانان بايد به همه انبياي الهي كه نام آنها در قرآن يا منابع حديثي ذكر شده ايمان بياورند؛ زيرا همه آن انبياء يك دين و يك آيين را تبليغ مي كردند كه كامل ترين و جامع ترين صورت آن توسط حضرت محمد مصطفي ـ صلّي الله عليه و آله ـ به مردم ابلاغ شده است. پس تمام انبياي الهي در نزد مسلمانان مقدس مي باشند و احتمال دارد كه بودا نيز يكي از اين پيامبران باشد كه براي هدايت مردم فرستاده شده و بعدها آيين وي نيز هم چون آيين انبياء قبل از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ تحريف شده است. در جواب اين سخن مي توان گفت: پيامبر بودن «بودا» محتاج دليل و مدرك است و بررسي منابع اسلامي نشان مي دهد كه هيچ سند و مدركي دال بر پيامبر بودن وي وجود ندارد و آنچه امروزه به عنوان آيين و دين بودا معرفي مي شود، هيچ گونه سازگاري و تناسبي با دين اسلام ندارد. در دين اسلام و ساير اديان ابراهيمي سه ركن اصلي وجود دارد يعني توحيد، نبوت و معاد ولي در آيين موجود بودا خبري از اين سه ركن نيست وي از صحبت كردن درباره خالق هستي وخداوند پرهيز كرده، و حتي گاهي آن را انكار نموده است[4] و به جاي معاد در دامن نوعي تناسخ گرفتار آمده[5] و هرگز خود يا شخص ديگري را به عنوان پيامبر و نبي معرفي نكرده است. بنابراين با تكيه بر تعاليم منسوب به بودا نمي توان وي را از پيامبران الهي شمرد و از ديدگاه اسلام وي نه تنها پيامبر و نبي نيست، بلكه هيچ نوع تقدسي هم ندارد و نمي توان وي را مقدس شمرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. چنين گفت بودا(متون بودايي)، ترجمه هاشم رجب زاده.
2. بودا و انديشه هاي او، تأليف سادهاتيسا، ترجمه محمد تقي بهرامي حرّان.
3. بودا ، پاشايي
پي نوشت ها:
[1] . المنجد(عربي به فارسي) ترجمه محمد بندر ديگي، ج 2، ص 1403، انتشارات ايران، چ دوم بيتا، تهران.
[2] . محمد معين، فرهنگ فارسي، ج 4، ص 4291،انتشارات امير كبير، چ دهم 1375، تهران.
[3] . . المنجد(عربي به فارسي)، ج 2، ص 1404.
[4] . ر.ك: تاريخ جامع اديان،جان بي ناس، ترجمه علي اصغر حكمت، ص 188، (انتشارات آموزش و انقلاب اسلامي، چ پنجم 1370) و هم چنين آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي، ص 47(انتشارات سمت، ج اول 1379).
[5] . تاريخ جامع اديان، ص 190 و 191.