خانه » همه » مذهبی » مسيحيان مي گويند مگر داشتن فرزند نقص و آلودگي است که قرآن مي گويد: «خداوند منزّه تر از آن است که فرزند اختيار کند»؟

مسيحيان مي گويند مگر داشتن فرزند نقص و آلودگي است که قرآن مي گويد: «خداوند منزّه تر از آن است که فرزند اختيار کند»؟

دين مقدّس اسلام نه تنها فرزند را براي پيروان خود نقص و آلودگي نمي داند بلکه مسلمانان را به فرزند دار شدن سفارش و توصيه نموده و نداشتن فرزند را يک نوع نقص در زندگي به حساب آورده است شايد روي همين جهت است که زکرياي پيغمبر از خدا خواست، خدايا به من فرزندي عنايت فرما که وارث من و وارث خاندان يعقوب باشد[1] و حضرت ابراهيم خليل ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: شکر خداي را که در هنگام پيري اسماعيل و اسحاق را به من ارزاني داشت.[2]رسول مکرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مسلمان ها را تشويق و ترغيب به ازدواج و آوردن فرزندان زياد نموده و مي فرمايد ازدواج کنيد تا نسل و فرزندان شما زياد شود، زيرا من به وجود آن ها بر امت هاي ديگر مباهات مي کنم، حتّي به سقط شده ها[3] و نيز در روايت ديگر فرمود: ازدواج کنيد، زيرا من به فرزندان شما در روز قيامت بر امّت هاي ديگر، مباهات مي کنم، حتّي به بچ? سقط شده که در دم درواز? بهشت مي ايستد، خداوند به او مي فرمايد داخل شود، عرض مي کند داخل نمي شوم تا پدر و مادرم قبل از من داخل شوند، خداوند به ملکي دستور مي دهد تا آن ها را بياورند، وقتي آورد، بر آن ها دستور مي دهد که داخل بهشت شوند[4] و نيز فرمود: فرزند صالح گلي است که خداوند بين بندگان خود تقسيم کرده است.[5]بنابراين داشتن فرزند براي انسان که بناي زندگي او بر زندگي اجتماعي گزارده شده است، نه تنها از نظر اسلام نقص و آلودگي نيست بلکه مسلمان ها به داشتن فرزندان زياد تشويق و ترغيب شده اند، اگر داشتن فرزند نقص بود خداوند و رسول وي مردم را به ازدواج و فرزند دار شدن تشويق و ترغيب نمي فرمودند.
امّا فرزند داشتن خداوند بر اساس اعتقاد نصارا که مسيح را پسر خدا و يهوديان عزير را پسر خدا مي دانند، آلودگي و نقص بر خداوند است، زيرا اوّلا: فرزند داشتن اقتضا دارد که بين پدر و پسر شرکتي باشد، يعني فرزند از پدر مشتق و متولّد شده باشد، لازم? اين شرکت اين است که فرزند در ذات و خواص و آثار خود که از ذات پدر سر چشمه مي گيرد عين پدر باشد، همان طور که فرزند بودن يک انسان براي انساني ديگر اقتضاي همين شرکت را دارد يعني او هم مانند پدرش انسانيّت و لوازم آن را دارد نتيج? فرزند داشتن خداوند اين است که براي خداوند شريکي وجود داشته باشد.[6] ثانيا: ولادت خود نوعي تجزيه و قسمت پذيري است که بدون ترکيب قابل تصورّ نيست، چون کسي که مي زايد چيزي از او جدا مي شود، بايد خودش داراي اجزايي باشد و چيزي که جزء دارد محتاج به جزء خويش است، بديهي است، موجود مرکّب از چند جزء وقتي آن موجود است که آن چند جزء را داشته باشد و خداي سبحان صمد و بسيط است، هر محتاجي در حاجتش به او منتهي مي شود و چنين کسي احتياج در او متصوّر نيست، پس خداوند عالم در ذاتش واحد و يگانه است و چيزي شبيه به او نيست.[7]بنابراين چون لازم? فرزند داشتن شرکت و ترکيب است، و شرکت و ترکيب مستلزم احتياج است و احتياج نقص و آلودکي بر خداوند است، روي اين جهت قرآن خداوند را از فرزند داشتن منزّه مي دارد، تا وحدانيّت و يگانگي وي خدشه دار نگردد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ ترجم? تفسير الميزان، سيد محمّد باقر موسوي همداني.
2ـ تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي.

پي نوشت ها:
[1] . مريم، 6.
[2] . ابراهيم، 39.
[3] . علاّمه مجلسي محمّد باقر، بحار الأنوار، 100/220، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1403.
[4] . کليني محمّد بن يعقوب، کافي، 5/334، دار الکتب الإسلاميه، طهران، 1367 ش.
[5] . کليني محمّد بن يعقوب، کافي، 6/2، دار الکتب الإسلاميه، طهران، 1367 ش.
[6] . علامه طباطبايي محمّد حسين، الميزان ترجم? محمّد باقر موسوي همداني، 17/358، دفتر انتشارات اسلامي، جامعه مدرسين حوز? علميه قم، 1374 ش.
[7] . علامه طباطبايي سيد محمّد حسين، تفسير الميزان، ترجمه محمّد باقر موسوي همداني، 20/673، پيشين.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد