در پاسخ به پرسش مذكور لازم است «شباهت و همزادي اسلام و يهوديت» و «ادعاي شباهت قرآن و تورات» را مورد بحث و بررسي قرار دهيم.
الف. شباهت و همزادي اسلام و يهوديت: شباهت و همزادي اسلام و يهوديت به دو گونه قابل بحث است:
1. اگر منظور از شباهت و همزادي اسلام و آيين حضرت موسي اين است كه اسلام و يهوديت منشأ واحد و مشتركي دارد و آن تأكيد بر توحيد و اجتناب از شرك و بت پرستي است. و نيز مبارزه همه جانبه بر ضد فساد و تباهي و تربيت نفوس پاك انسانها است. اگر منظور اين است مسلّماً اعتقاد راسخ مسلمين بر اين است كه تمام اديان ابراهيمي گوهر مشترك دارند و ريشه تمام شرايع الهي به حكمت و علم خداوند منتهي ميشود؛ كه بر اساس تفاوت ظرفيت انسانها در طول تاريخ شرايع گوناگوني از سوي خداوند تشريع شده است[1] و پيامبران الهي براي ترويج و تبليغ آن همت گماشتند. در اين ميان، شريعت اسلام كاملترين و جامعترين شرايع الهي است.[2] قرآن خود را تصديق كنندة شرايع موسوي و عيسوي معرفي ميكند.[3] جان ناس مورخ معروف اديان ميگويد: قرآن مكمل و متمم حقايقي است كه به طور ناقص در مذاهب و اديان سلف وجود داشته است.[4]بنابراين چون اسلام دين حق است بر خوردار از تمام حقايق اديان گذشته است و آموزههاي اصلي مثل توحيد، نبوت و معاد و نيز دستورات اساسي براي تهذيب نفوس و تقرّب به خدا از قبيل عبادات و پرستش خداوند و دوري از مفاسد اخلاقي در همه اديان توحيدي و ابراهيمي، نقطه مشترك ميباشد. به همين جهت آيين ابراهيم، موسي و عيسي هم به عنوان «اسلام» نامبرده شده است.[5]و اگر مقصود از همزادي و شباهت يهوديت و اسلام،اين باشد كه اسلام زاييدة فكر و انديشة يهوديت است، سخني نادرست است. زيرا ميان فرهنگ يهوديت و آموزهها و گزارههاي قرآني تفاوت جوهري و ماهوي وجود دارد. در اسلام محوريت از آنِ ارزشهاي اخروي است. امّا در فرهنگ يهود بيشترين اهتمام به دنياگرايي و جلب منافع دنيوي است. جهت گيري كلي در يهوديت به منافع اين جهاني و اهتمام شديد به جلب و جذب منافع مادي، تا آنجا راه يافته است كه از پذيرش حق متكبرانه سرباز ميزنند.[6] امّا در اسلام ارزش واقعي به تقواي الهي شناخته شده است.[7] جهت گيري كلّي و كلان در اسلام آخرت محوري است، امّا هرگز در تضاد با بهرهوري معقول از دنيا نيست.[8]ب. ادعاي شباهت قرآن با تورات موجود: شباهت ادعا شده ميان تورات و قرآن مطابق واقع نيست و دلايلي كه ذكر خواهد شد مبين بطلان اين ادعا (شباهت) است. تفاوت ماهوي ميان قرآن و تورات وجود دارد. چون تورات فعلي به وضعي كه بسيار ناگوار است توسط يهوديان دنياپرست تحريف گرديده است. آنچه در تورات فعلي درباره مهمترين تعاليم و اصليترين مسايل ديانت به تصوير كشيده شده است، نه تنها با عقل و خرد همساز نيست، بلكه بسيار زننده و شرمآور نيز ميباشد. به عنوان مثال درباره خداوند متعال در كتاب مقدس (عهد عتيق) تصويري كه ارائه شده نمايانگر يك فرد حسود، دروغگو، ترسو و فريبكار است.[9]همچنين در كتاب مقدس كارهاي زشت از قبيل شرك در پرستش، قتل بيگناهان، زناي با محارم و غير محارم و موارد ديگر به انبياء نسبت داده شده است.[10]امّا در قرآن كه از دست تحريف و دستبرد هواخواهان مصون است، خداوند به بهترين وجه ممكن تصوير شده است و آموزههاي قرآني در باب توحيد معاد و نبوّت بدون داشتن هيچ شائبه شرك و گناهي بيان شده است.
«جان ديون پورت» درباره قرآن ميگويد: قرآن محسنات زيادي دارد و دو نكته آن بسيار مهم است. اوّل تكريم و تعظيم نسبت به خداوند و منزه دانستن او از صفات نقص و جنبههاي اغراض نفساني. دوّم، وارستگي قرآن از بيان و انديشه مخالف تقوا، حيا و عفت. در حالي كه اين نواقص در كتب يهود زياد ديده ميشود.»[11] و به اعتراف گوستاولوبون فرانسوي: «اسلام تنها ديني است كه توحيد را در جهان آورده و بايد در اين باره بر خود ببالد.»[12]و در قرآن انبيا با تكريم و تعظيم شايستهاي ياد شدهاند و رساترين بيان قرآن درباره انبياء آيات 82 تا 90 سوره انعام است.
اسلام به دليل اهميت به طهارت و عفت انسانها مجازات سخت و سنگين براي كساني كه عفت و طهارت معنوي را آلوده ميكنند، در نظر گرفته است. و يكي از مجازات بسيار سخت و سنگين آن اجراي حد رجم براي زناي مردان داراي همسر و زنان شوهردار است.[13] و وجود چنين مجازاتي در اديان توحيدي سابق نشانه آن نيست كه اسلام از يهوديت وام گرفته باشد، بلكه علامت آن است كه اسلام حاوي تمام گزارهها و دستورات عادلانه و حكيمانه اديان الهي است. ضمن اين كه ساير موارد برتري را نيز داراست.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. رابرت هيوم، ترجمه عبدالرحيم گواهي، تاريخ اديان زنده جهان، از ص 268 الي 269، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چ اوّل، سال 1369.
2. توفيقي، عبدالحسين، آشنايي با اديان بزرگ، نشر سمت، چ پنجم، سال 1381، بخش يهوديت و مسيحيت.
3. آيت الله العظمي خويي، سيد ابوالقاسم، البيان، ج اوّل، ص 90 ـ 100، ترجمه صادق نجمي و هاشم زاده هريسي، چ پنجم، نشر دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوي، سال 1375.
4. بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، مترجم: محسن مؤيدي، از ص 50 الي 91، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامي، سال نشر 1358، ط اوّل.
پي نوشت ها:
[1] . مائده، 48.
[2] . رباني گلپايگاني، علي، جامعيت و كمال دين، ص 54، نشر موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چ اوّل، سال 1379.
[3] . مائده، 48.
[4] . جان ناس، تاريخ جامع اديان، ص 705، ترجمه علي اصغر حكمت، چ پنجم، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1372.
[5] . آل عمران، 128؛ مائده، 111؛ يونس، 72، 84 و 90.
[6] . مائده، 41 ـ 42.
[7] . حجرات، 13.
[8] . قصص، 77.
[9] . كتاب مقدس عهد عتيق (تورات)، سفر پيدايش، باب 2، بند 16 تا 25، و باب سوّم، بند 1 تا 34، و باب ششم، بند 5 الي 8.
[10] . همان، كتاب دوّم، پادشاهان باب 3، بند 13 و كتاب دوّم سموئيل، بند 2 تا 27 و سفر پيدايش، ب 19، بند 31 تا 38 و باب 38، بند 15 تا 30 و كتاب هوشع، ب 1، بند 2 تا 10.
[11] . جان ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدي، ص 111، نشر دار التبليغ، بيتا.
[12] . تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيد هاشم حسيني، ص 141، چ سوّم، كتابفروشي اسلاميه، سال 1358.
[13] . النجفي الشيخ محمد حسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 318، چ ششم، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، سال 1368 ش.