با نگاهي به نحوه جمع آوري تورات و انجيل چگونگي تحريف و دستبرد به اين كتاب به روشني مشخص ميشود البته تحريف به اين معني نيست كه هيچ كلمه حقي در اين كتاب وجود نداشته باشد بلكه به خاطر زياد شدن و كم شدن و در برخي موارد دست نوشته افراد بودن باعث غير معتبر شدن كتاب مقدس گرديده است. در عهد عتيق مي خوانيم كه حضرت موسي به لاويها وصيت كرد در هر هفت سال يك بار تورات را به مردم بخوانند و در اين ايام بود كه فلسطينيان به بني اسرائيل حمله كرده و تابوت كه تورات هم همانجا بود را به غارت بردند و در حمله بعدي به اورشيم معبد يهود نيز غارت شد.[1]در جاي ديگر ميخوانيم: تورات در زمان يوشيا توسط حلقياي كاهن هنگام تعمير خانه خدا پيدا شد.[2]اما اين كه حلقياي كاهن با توجه به اين كه تورات را تا آن حال نديده بود از كجا تشخيص داد اين همان توراتي است كه خداوند به حضرت موسي وحي نموده نامعلوم است. باز ميگويند: تورات بار ديگر از دست يهوديان رفت تا اين كه عزراي نبي آن را دو باره نوشت. ولي آدم كلارك مفسر كتاب مقدس ميگويد: اوراق مورد استناد عزرا پيامبر ناقص بود و او نتوانست اين را تشخيص دهد.[3]بنابراين خود عزراي نبي هم نه از طريق وحي الهي بلكه با توجه به اوراق به جا مانده تصور كرد كه اينها توراتند و آن را جمع كرد و باز در عهد عتيق مي خوانيم: بعد از حضرت موسي وضع يهود آشفته شد و بزرگانشان به شرك و بت پرستي كشيده شدند و گروهي ادعا كردند كه از سوي همان بتها به پيامبري برگزيده شده اند و حدود 405 نفر مدعي پيامبري از سوي بت بعل شدند.[4]كشيده شدن بزرگان يهود به بت پرستي و ادعاهاي دروغين پيامبري و به غارت رفتن تورات و دو بار گم شدن آن باعث تحريف تورات شد و از سويي تورات در اختيار همه نبود تا حفظ شان كنند بلكه طبق باور يهود به دستور موسي به لاويها سپرده شده بود تا در هر هفت سال يكبار به مردم خوانده شود.
اما در مورد عهد جديد يعني چهار انجيل و 27 كتاب ديگر بايد گفت كه وضع آشفته تر از تورات است چرا كه يهوديان تورات را وحي الهي بر حضرت موسي مي دانستند اما مسيحيان انجيل را وحي خدا بر حضرت عيسي نمي دانند بلكه آن را دست نوشته هاي افراد، البته با پندار الهام الهي ميدانند، بنابراين وقتي مورد انتقاد قرار گيرند چرا انجيل را تحريف كرديد جواب ميدهند كه انجيل وحي الهي نيست بلكه افرادي آن را نوشته اند و براي همين به جاي يك انجيل چهار انجيل رسمي دارند. در باره جمع آوري انجيل و وجود اشكالات در مورد جمع كننده ها و نيز نحوه به رسميت شناختن انجيل امروزي ـ عهد جديد ـ سخنان فراواني در بين دانشمندان مسيحيت وجود دارد و مريجو در اين باره مي نويسد:
مسيحيان همه نوع آثاري را مي نوشتند مانند نامه ها, انجيل ها, مواعظ, كتابهاي راهنماي كليسا و زندگاني حضرت عيسي و آنچه از او شنيده بودند. تا اين كه در حوالي 200 ميلادي بيشتر كليساهاي مسيحي دست كم يك عهد جديد غير رسمي داشتند. در همين ايام بسياري از كليساها از كتابهاي ديگري نيز به عنوان كتاب مقدس استفاده مي كردند. در اوايل قرن 4 م قسطنطين اولين امپراتور مسيحي اقدام به تشكيل كليساي واحد جهاني كرد و دستور داد تا يك فهرست رسمي تهيه شود اين كار توسط ازيبيوس اسقف قيصريه انجام يافت ولي او دچار مشكل شد چون در بين مسيحيت كتابهاي فراواني وجود داشت و كنار انداختن برخي از آنها واكنش هايي را در پي داشت تا اين كه در سال 367 م آتاناسيوس اسقف اسكندريه فهرست 27 كتاب را كه امروزه به عهد جديد معروف است تهيه كرده و بقيه انجيل ها, رساله و… را به بهانه بدعت بودن از بين بردند.[5]بنابراين وجود تناقضات در متن تورات و انجيل و نيز تصريح علماي جامعه مسيحيت بر الهي نبودن و وحياني نبودن عهد جديد دليل گويايي بر تحريف كتاب مقدس است علاوه بر اين دانشمندان خودشان نيز صراحت دارند بر اين كه انجيل را نمي توان از وجود تحريف و غير معتبري مبرا دانست. نويسندگاني همچون بولتمان در كتاب تاريح سنت و آدولف فون هارناك در كتاب سه جلدي تاريخ اصول ايمان و ديگران بر اين باورند كه همه نوشته هاي جمع شده در تحت عنوان عهد جديد را نمي توان معتبر دانست.
اما اين كه آيا انجيل واقعي الان وجود دارد يا نه بايد گفت جان آلدر مفسر كتاب مقدس مي نويسد:
انجيل واقعي غير از عهد جديد است كه امروزه در جامعه مسيحيت آن را كتاب مقدس مي دانند.[6]با اين گفتار كه از دانشمندان و نويسندگان مسيحيت در اين كتاب و ديگر نوشتارها فراوان است ديگر بودن انجيل واقعي در دست مسيحيان صحيح نيست.
درباره اين پرسش كه چرا خداوند متعال كتاب مقدس را از تحريف نگه نداشت در حالي كه در مورد قرآن كريم فرموده: انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون: ما قرآن را نازل كرديم و ما به طور قطع نگه دار آنيم.[7]اول اين كه خداي متعال كتاب آسماني را از طريق ملت و مردم همان دين نگه مي دارد و اين خود امتحان الهي براي بزرگان هر دين است كه چگونه از كتاب الهي نگه داري مي كنند و جامعه يهود و مسيح از اين امتحان نتوانستند پيروز بيرون آيند.
دوم: در نگرش اوليه جامعه مسيحيت, حضرت عيسي در محدوده عصر بني اسرائيل رسالت داشت و دين تازه اي نداشت.[8]و بر اين باور دين مقدس اسلام هم تاكيد دارد كه دين جهاني و ابدي فقط اسلام است بنابراين كتاب انجيل كه فقط منحصر قوم خاصي بود ضرورتي نداشت كه خداوند از طريق معجزه آن را حفظ كند چون اگر از تحريف مصون هم بود باز با آمدن اسلام توسط پيامبر خاتم حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اعتبارش را از دست مي داد.
سوم: اگر قرآن كريم امروزه از هرگونه تحريفي اعم از زياد شدن و كم شدن مصون مانده به خاطر اين است كه در زمان پيامبر اسلام افرادي به عنوان نويسندگان وحي همه آيات قرآن را مي نوشتند و پس از رحلت آن حضرت نيز جمع آوري قرآن به صورت كامل و در بين دو جلد با تلاش مولا اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ در كمترين وقت تحقق يافت.
بر خلاف جامعه يهود كه به گفته خودشان, تورات فقط در دست عده اي خاص ـ لاويها ـ بوده و فقط در هر هفت سال يك بار به مردم مي خواندند و بر خلاف جامعه مسيحيت كه انجيل شان پس از چهار قرن و آنهم با زور امپراتوري رسمي شد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. دين مسيح؛ ويلسون برايان, ترجمه حسن افشار.
2. چهره يهود در قرآن؛ عبدالفتاح طباره عفيف, ترجمه مهدي آيت اللهي.
پي نوشت ها:
[1]. كتاب مقدس, عهد عتيق, كتاب اول. سموئيل, ترجمه فاضل خان همداني و…, تهران, اساطير, 1380هـ . ش, باب5و4,ص515.
[2]. سير تاريخي تورات؛ موسسه در راه حق, تهران, انتشارات, موسسه در راه حق, دوم, بي تا, ص15.
[3]. همان, به نقل از تفسير آدم كلارك.
[4]. كتاب مقدس, عهد عتيق, كتاب اول پادشاهان, ب18, ش19, ص281.
[5]. مري جو, ويور؛ درآمدي به مسيحيت, ترجمه حين قنبري, قمِ, مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب, 1381, ص74.
[6]. جان آلدر؛ باستان شناسي كتاب مقدس, بي جا, بي نا, بي تا, ص109.
[7]. حجر/9.
[8]. ميشل, توماس, كلام مسيحي, ترجمه حسين توفيقي, قم, مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب, اول, 1377هـ . ش,ص54.