شيوه برخورد با اهل حق رادرچند بند مي توان خلاصه کرد 1-گام نخست، يادگيري اعتقادات و آداب فرقه اهل حق و شناخت خاندان هاي يازده گانه و رسومات مختلف و مشترک هر کدام ازآنها
2-وارد شدن از راه دوستي و محبت و انکار غير مستقيم عقايد باطلشان ـ استفاده از فرمول ها و جاذبه هاي تبليغي براي جذب جوانان ونوجوانان ـ بيان کرامات و خصوصيات اهل بيت ـ عليهم السلام ـ خصوصاً حضرت علي ـ عليه السلام ـ خوش بيني و حسن ظن نسبت به عبادت و پرهيزگاري و دل پاک و قلب متواضع عوام فريب خورده ايشان.
3ـ گفتگو و مذاکره با زبان و منطق خودشان کما اين که قرآن کريم مي فرمايد: «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»[1] بخوان به سوي پروردگارت با حکمت و خوب پند دادن و با آنان مجادله کن به بهترين وجه.
ـ حکمت يعني سخن هايي که مطابق با واقع و حق هستند.
«موعظه الحسنه» پندهائي هستند که اضطراب را از انسان دور مي گرداند و آرامش بخشند.
ـ «جدال» به نحو احسن يعني بگونه اي با مخالفان بحث شود که توهين به عقايد و مقدسات آن ها صورت نگيرد.[2]و هم چنين در آيه ديگر قرآن کريم مي فرمايد: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ؛[3] و ما هيچ رسولي در ميان قومي نفرستاديم مگر به زبان آن قوم تا بر آن ها بيان کند».
مضمون آيات فوق حاکي از آن است که مبلغ ديني بايد تسلط کامل بر عقايد و رسومات نهادي شده فرقه هاي انحرافي داشته باشد، فرهنگ، آداب، منطق و استدلال آنان را بداند تا بتواند با زيرکي خاصي عقايد باطل و انحرافي آنان را غير مستقيم نقض و تحليل نمايد.
به همين دليل اگر بخواهيم در عقايد کسي مستقيماً نفوذ کنيم آن هم عقايدي که عمري با او بوده و جزوي از شخصيت او را تشکيل داده است؛ محال و مشکل است تا بتوانيم اثرگذار باشيم و شايد ايشان از ابتدا بر عليه انکار و استدلال ما جبهه گيري کند و گفته هاي ما را دور از حق و حقيقت پندارد.
شبانه با نگاهي به آسمان ها، انسان متوجه درخشندگي ستاره ها و سيارات مي شود. اين درخشندگي ها روزانه به علت قدرت تابناکي خورشيد محو و ناپيدا مي شود. توانائي و تسلط علمي مبلغ ديني همانند نور تابناکي تاريکي هر قلبي را منوّر مي گرداند. بيان کرامات بزرگان دين ـ شگفتي داستان ها و خاطرات مستند و معقول جريانات کاذب، ساختگي و دور از عقل سران اهل حق را بر ملاء مي سازد.
امام رضا ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: «اگر مردم زيبائي هاي کلام ما را مي دانستند همانا از ما تبعيت مي کردند».[4]بنابر اين آن گونه که شايسته است بايد ائمه اطهار و کلامشان را معرفي نمود.
به کار بردن شيوه هاي نوين آموزشي و سرمايه گذاري هاي کلان فرهنگي و تبليغي براي جوانان و نوجوانان بسيار ضروري و لازم است زيرا آنان از يک سو «پتانسيل» دين پژوهي بالائي دارند و از سوئي ديگر، هنوز گرفتار باتلاق کفر نشده اند و ضلالت و ارتداد باعث تيرگي قلبشان نگشته است.
بزرگان و عوام اين فرقه را نيز بايد با حقايق آشنا کرد. و به مرور زمان کنار آمدن با ضروريات دين را به ايشان القاء کرد.
و اما تصميم گيري و برخورد با خواص اين فرقه هاي باطل و ضد دين را بايد جزو وظايف نظام و حکومت اسلامي قلمداد نمود. زيرا حکومت اسلامي موظف است از کيان اسلام دفاع کند. و فرقه هاي باطل را تحت نظر داشته باشد و در صورت لزوم با ايشان برخورد قانوني نمايد.
و مانع از نفوذ آنان در دستگاه دولتي به خصوص پست هاي کليدي و حساس شود و در صورت لزوم از تاسيس مراکز فرهنگي و تبليغي آنان جلوگيري شود.
پي نوشت ها:
[1] . نحل / 125.
[2] . تفسير الميزان، ج 12، ص 533.
[3] . ابراهيم / 4.
[4] . ر.ج: شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا ـ عليه السلام ـ.