فرقه دروزيه كه در حقيقت انشعابي از مذهب اسماعيلي مي باشد، در زمان خلافت ششمين خليفه فاطمي، الحاكم بامر الله پا به عرصه وجود نهاد. البته حمايت هاي حاكم در پديد آمدن چنين فرقه اي نقش اساسي داشته است.[1]بنيانگذاران و شخصيت هاي برجسته و مهم دروزيه عبارتند از:
1. حمزه بن علي بن احمد زوزني (لباد): وي از «زوزن» خراسان مي باشد كه در بيست سالگي (395) به مصر رفت و از خادمان مخصوص دربار حاكم شد.
2. حسن بن حيدره فرغاني: معروف به «اخرم» كه از وي اطلاع زيادي در دست نيست؛ او در سال 409 پس از پنهان گشتن حمزه ظهور كرد، و به ترويج انديشه هاي او پرداخت.
3. محمد بن اسماعيل نشتكين دروزي: در سال 407 براي اولين بار پرده از اسرار دعوت دروزي برداشت و حمزه را به علني كردن دعوت خويش واداشت، وي از نژاد تركي است. كه به خدمت حاكم درآمد و به كار ضرب سكه هاي طلا و نقره اشتغال داشت.[2] او از مهمترين داعيان و فرستادگان حمزه به حساب مي آيد.
4. مقتني بهاء الدين ابوالحسن علي بن احمد سموقي: معروف به ضعيف كه پس از حمزه دعوت تازه را بر عهده گرفت، و نقش مهم در شكل دادن به عقايد دروزيان داشت و از سوي حمزه ماموريت داشت تا به مسائل دعوت دروزيان بپردازد.
5. امير سيد جمال الدين عبدالله تنوخي: وي در كودكي به جستجوي علم پرداخت و در سن جواني عفت و پاكدامني خود را حفظ كرد و هميشه مشغول عبادت بوده است.
6. شيخ محمد ابوهلال معروف به شيخ فاضل: وي در زهد و اخلاق بسيار توجه داشته و به قرائت و تلاوت قرآن اهتمام داشته است.[3] از اينجا به دست مي آيد كه برخي از بزرگان دروزيه به قرآن و احكام اسلامي پايبند بوده اند.
عوامل پيدايش:
1. كارهاي عجيب و غريبي كه از حاكم بامرالله ششمين خليفه فاطمي سر مي زد، يكي از عوامل مهم در پديد آمدن فرقه دروزيه بوده است. او بر خلاف ديگر حاكمان، با مردم مهربان و اغلب در ميان آنها بوده است. او تمام بردگان را آزاد كرد و تمام املاك دولتي را به مردم واگذار نمود. حاكم در سال هاي قحطي نهايت كوشش را براي ياري كردن مردم به عمل آورد. او با تثبيت قيمت ها و بخشش هاي بي دريغ موفق به انجام اين كار شد. بخشش هاي او از حد گذشت، به طوري كه خزانه دار او در انجام فرمان حاكم مردد ماند، خليفه با خط خود بر او نوشت: مال و ثروت متعلق به خدا است و مردم بندگان خدايند و ما امين خدا در زمين هستيم. حق مردم را به آنان باز گردان و آن را از ايشان دريغ مدار.»[4]در دوران حاكم، مردي كه چراغدان مسجد عتيق را دزديده بود، نزد قاضي بردند و قاضي او را به نزد خليفه برد، حاكم خطاب به او گفت: «واي بر تو براي دزيدن نقره مسجد!» مرد در جواب گفت: «من چيزي را كه متعلق به پروردگارم بود، دزديدم، من مرد فقير و دختراني گرسنه دارم، بهتر است نقره خرج آنان شود تا اينكه در مسجد آويزان باشد، اشك از چشمان حاكم جاري شد، به قاضي دستور داد: شوهراني مناسب براي دختران جوان وي پيدا كند و براي جهاز هر كدام 3000 دينار به آنها بخشيد.[5]اينگونه رفتارهاي حاكم تاثير زيادي در اطرافيان و پيروان او گذاشت تا جائي كه محمد بن اسماعيل دروزي اين انديشه را به حاكم مطرح كرد كه ادعاي خدايي كند، حاكم نه تنها او را سرزنش نكرد، بلكه در خفا مشوق او بوده است.[6]يكي از چيزهايي كه اين انديشه را تشديد نمود، زهدگرايي شديد حاكم در سالهاي واپسين حكومتش و غايب شدن او بوده است، وي به تنهايي در كوچه هاي قاهره به ويژه در تپه هاي «مقطّم» به گردش مي پرداخت كه سرانجام در يكي از گردشهاي متداولش در ارتفاعات «مقطم» ناپديد گشت و مرگ او همانند زندگي اش معمايي شد.[7]عامل ديگر در پيدايش اين فرقه، هواهاي نفساني و قدرت طلبي رهبران يا بنيانگذاران اين مكتب مي باشد. آنها براي رسيدن به قدرت و سوء استفاده از احساسات عوام الناس، چنين انديشه اي را مطرح نموده اند. دليل بر اين ادعا درگيري و مناقشه بين حمزه بن علي و محمد بن اسماعيل مي باشد كه قتل او در اثر دسيسه هاي حمزه بوده است.[8]و حتي گفته شده كه ناپديد شدن حاكم نيز از توطئه هاي حمزه بوده و به اشاره حمزه او را كشتند و جسدش را در نهايت احتياط پنهان ساختند تا بتوانند از ناپديد شدن اسرار آميز خليفه براي مقاصد خويش بهره جويند. دروزي ها ناپديد شدن حاكم را به استتار ارادي وي كه آغاز غيبت او محسوب مي شود، تعبير مي كردند.[9]در نتيجه دو عامل مهم در پديد آمدن انديشه دروزي نقش اساسي داشته است.
يكي كارهاي عجيب حاكم كه بر خلاف روش همه حاكمان و خلفا بوده است و ديگري هواهاي نفساني و قدرت طلبي بنيانگذاران اين فرقه و سوء استفاده از احساسات مذهبي مردم، البته اين عامل در پديد آمدن بسياري از فرقه هاي انحرافي كه در جامعه اسلامي به وجود آمده اند، نقش داشته است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرهنگ فرق اسلامي، جواد مشكور.
2. مختصري در تاريخ اسماعيليه، دكتر فرهاد دفتري.
پي نوشت ها:
[1] .گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ اول، 1377ه ، ص 314.
[2] . ايماني، عليرضا، اسماعيليه، قم، مركز مطالعات اديان و مذاهب، چاپ اول، 1381ه ، ص556.
[3] . همان، ص 559.
[4] . نجلام، ابو غر الدين، تحقيقي جديد در تاريخ، مذهب و جامعه دروزيان، مشهد، آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1372، ص 125.
[5] . كندي، كتاب الولاة و القضاه، لندن، 1912، ص 607، به نقل از تحقيق جديد در تاريخ دروزيان، ص 126.
[6] . رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، ص 312.
[7] . فرق و مذاهب كلامي، ص 312.
[8] . همان، ص 312.
[9] . اسماعيليه، ص 554.